🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

💠 بسم رب فاطمة 💠
****************
نشر آثار حضرت علامه ذوالفنون
آیت الحق
شیخ عبد الحمید مروجی سبزواری
شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی رحمة الله علیه
_____________________
به دست باد سپردم عنان راحله را
بدان امید که یابم نشان قافله را
وصال مجلس دریادلان میسر نیست
مگر به باره ی خون طی کنیم فاصله را
______________________
در حال حاضر این وبلاگ با هیچ کانالی در پیام رسانها در ارتباط نمی باشد.

طبقه بندی موضوعی

هنر ولایت

چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۳۲ ب.ظ

هوالهادی

...اگر میخواهیم به این محبت دست پیدا بکنیم ، اوّلا باید حجابها از روی قلب برداشته بشود که نور خداوند به این قلب بتابد و باران رحمت بر زمین این قلب ببارد ، بنابراین این قلب باید تصفیه بشود .

مطلبی که هست برای اینکه این قلب تصفیه و تزکیه بشود ، یک مقداری در دست خودم آدم هست ، امّا مقداری هم در دست خود آدم نیست ، انسان میتواند مقدّماتش را فراهم بکند ، دنیا را کم بکند ...
اگر انسان واقعاً میخواهد به آن محبّت دست پیدا بکند و زمین قلبش را پاک و تزکیه بکند ، باید از این چیزها ( محبت به ... ) بگذرد ، در جایی که حضرت اباعبدالله (ع) از بچه هایش و برادرهایش و خانواده اش و... میگذرد .
مقدّماتش در دست خود انسان است آن حیوان نَفْس اینقدر چاق و فربه شده که حجاب شده است و روی قلب را گرفته است و نمیگذارد که نور خداوند بر این قلب بتابد و نمیگذارد که باران رحمت ببارد ، این حیوان باید کشته بشود .
این حیوان چطور کشته میشود ؟ این حیوان زمانی کشته میشود که مایحتاجش را به او ندهی ، به او آب و علف ندهی ، چیزهایی را که نیاز دارد به او ندهی .
حیوان نَفْس انسان فقط آب و علف که نیست ( یک گوسفند فقط دنبال آب و علف است ) امّا این حیوان نَفْس نه تنها از آب و علف فربه میشود ، بلکه از مقام ، پول ،پس انداز ، یخچال ، تلویزیون ،فرش و... فربه میشود .
اینست که اگر از یک گوسفند آب و نان را بگیرید ، این گوسفند میمیرد ، ولی انسان اینطور نیست ، شما روزه داری های سخت بکنید ، ولی این نَفْس نمیمیرد ، این نَفْس از پول و مقام و جواهرات و خیلی چیزهای دیگر که ما نمیدانیم (حتی ممکن است یک چیز کوچک در خانه باشد که نَفْس انسان به همان توجّه و تعلّق داشته باشد ) پرورش پیدا میکند .


اینست برای اینکه این نَفْس کشته بشود ، باید هر چه را که باعث فربه شدن اوست ، از او گرفته بشود .
انسان کارد را بر گردن این حیوان میگذارد و هی میبرد ، یعنی هی کم میکند ، هر چه را که شما از زندگیتان کم کردید ، در واقع این کارد را بر گلوی این حیوان گذاشته اید و کمی بریده اید ، انسان مقامش را رها بکند ، یعنی کمی بریده است ، پولش را رها بکند ، یعنی کمی بریده است و ...
منتها چیزی که هست به یک جاهایی میرسد که کارد دیگر بر گلوی این نَفْس کار نمیکند ( یعنی انسان خیلی مجاهده کرده است و تعلّق ها را کم کرده است ، دنیا را کم کرده است ). امّا انسان به یک جاهایی میرسد که دیگر کارد ریاضت جواب نمیدهد ، آخرین مرحله ای که میخواهی این کارد را بِکشی و ببری ، دیگر این کارد جواب نمیدهد (یعنی کند میشود ، اینقدر که این گلو ، گلوی ضخیم و عجیبی است ، بالاخره این کارد کند میشود ).
یعنی ریاضت ها ، مجاهدت ها و خلوت ها تا یک جایی تأثیر میکند که انسان فرسوده نشود . انسان معمولاً فرسوده و مأیوس میشود ، میگوید چیزی که ندیدیم . نه اینکه تا آخرین جایی که نَفَس در این حیوان است ، انسان از خداوند هیچی نمیبیند ، به مشاهده نمیرسد . تا انسان به قلبش نرسد ، به مقام مشاهده نمیرسد . قلب انسان مرکز مشاهده خدا است .
تا زمانی که آخرین نَفَس های نَفْس هنوز جریان دارد ، انسان هیچی نمیبیند ، در اینجاست که انسان مأیوس میشود و میگوید که سالهاست که مجاهده کرده ام ، سالهاست که با کارد ریاضت بر گلوی این نَفْس کشیده ام ، مقامم و منصبم و پولم و ... دادم ولی هنوز چشمم باز نشده ، گوشم باز نشده ،زبانم باز نشده است . چون هنوز در مراتب نَفْس است و به قلبش نرسیده است . انبیای الهی مأیوس شدند : سوره یوسف ، آیه ۱۱۰ ( حتّى إذا استیئس الرسل و ظنوا أنهم قد کذبوا ... ) تا جایی که رسولان ما مأیوس شدند ، هی به مردم وعده دادند که نصر خدا میاید ، استقامت و پایداری بکنید ، به خودتان سختی و ریاضت بدهید ، با کفار بجنگید ، کشته بدهید و بکشید ، ولی میبینند که هیچ خبری از فتح و نصر خدا نیست .
تا اینکه به گمان بیفتند که نکند خبری نیست و ما را سرکار گذاشته اند و جبرئیلی و وحی نبوده است ، همه اش خیال بوده است . انبیاء نزدیک بوده که به این طور چیزها بیفتند .
راه مجاهدت خیلی سخت است ، انسان بالاخره به یأس می افتد که بالاخره چه شد ، خبری نشد ، نویدی نیامد . در همین بحث های حافظ که عصر ها خدمتتان هستیم ، حافظ چقدر دست به دامن باد صبا است که ای باد صبا یک بویی از آن صورت بیاور ، من توی زلف گیر افتاده ام . (توی زلف گیر افتاده است " توی سیاهی گیر افتاده است " توی پیچ و تاپ گیر افتاده است " ) یک اشاره ای میخواهد .
جواب میدهد نه ، باید این نَفْس کامل کشته بشود .
بنابراین هر انسانی که در راه مجاهده و ریاضت (خلوت ، ذکر ، فکر و ... ) پا میگذارد ، بالاخره به یک جایی میرسد که نا امید میشود ( رَد خور ندارد ).
همه آنهایی که پا در راه گذاشته اند ، میگویند با مدد ولایت حرکت بکن ، با مدد مولا حرکت بکن .

مولا در مصداق اتَمِّ خودش امیرالمؤمنین است ، امام زمان است ، امّا در مصداق نازلترش هم انسان هایی هستند که خودشان این راه را رفته اند و بازگشته اند ، اینها میگویند در سایه حمایت ما بیائید و جلو برویم و آن جایی که تو خسته و مأیوس شدی من کارد را بر دست میگیرم .
آن ضربه آخر را باید مولا بر حیوان نَفْس وارد بکند ، قدم آخر باید در تابعیّت مولا برداشته بشود .
کیست مولا آنکه آزادت کند
آزاد از چه ؟ آزاد از حیوان نَفْس که این را باید مولا آزاد بکند ، این هنر انسان نیست ، بلکه هنر ولایت است ، هنر ولی خدا است ، هنر مولاست .

بنابراین مقدّمات اینکه چگونه به محبّت خداوند در قلبمان برسیم را خود انسان میتواند فراهم بکند ، مقدّمات اینکه چگونه به آن حبّه برسیم ، به آن بذر برسیم .
این راهش کم کردن دنیا و یاد گرفتن معارف الهی و به اضافه مجاهدات ، ریاضات و... است ( اینها همه چیزهایی است که انسان را در سیر خودش به سوی قلب و پیراستن و تصفیه کردن قلب کمک میکند ) ولی
" طی این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است ، بترس از خطر گمراهی "
میخواهید از مراتب نَفْس بگذرید ، میخواهید این حیوان نَفْس را بکشید ، این را بی همرهی خضر نکنید ،بی همرهی ولایت نکنید که خطر دارد .
بنابراین :

کیست مولا آنکه آزادت کند
بند رقیّت زپایت وا کند
چون به آزادی نبوّت هادی است
مؤمنان را زانبیا آزادی است

اینست که عرفا قاعده ای دارند که میگویند : نهایت نبوّت ، بدایت ولایت است . یعنی وقتی انسان در مسیر شریعت حرکت میکند و جلو میرود و شریعتش را کامل میکند در یک جایی هست که دیگر باید دستش را به دست ولی بدهد .
انسان تا وقتی که در شریعت است کامل نیست ، برای همین است که فرمودند :
اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ
امروزی که علی بن ابی طالب برای شما به عنوان ولی انتخاب شد ، حالا دین کامل شد و گرنه تا حالا پیغمبر اکرم از آن بُعد نبوّت خودش به میان مردم آمده بود و تبلیغ میکرد . یعنی اگر پیغمبر آن چهره دیگرش را نشان نمیداد ، اگر آن روی علوی خودش را نشان نمیداد ، در ظهور علوی خودش را نمینمایاند ، دین ناقص میماند .
بنابراین سیر در شریعت به تنهایی نمی تواند انسان را به جایی برساند ، چرا ؟ به خاطر اینکه شریعت نَفْس انسان را نمیکشد ، شریعت میگوید : نمازت را بخوان ، روزه ات را بگیر ، حجت را برو و ... آدم خوبی هستی و خدا تو را به بهشت میبرد ولی این پایان کار نیست . تا انسان یک چرخشی نکند و وارد طریقت (باطن دین ) نشود ، دست خودش را به دست اولیاء ندهد ، این انسان سیر را کامل نمیکند که تا آخر برود و به مقام حُب برسد .
انسان مقام حُب را در تحت عنایت اولیاء میتواند پیش برود . آنها هستند که وقتی کارد را بر گردن نَفْس میگذارید ، او هم دستش را بر روی کارد میگذارد و نیرویتان را از او میگیرید (انسان از خودش نمیتواند ، چون این نَفْس چنان پرورش پیدا کرده است که انسان مگر میتواند این نَفْس را بُکشد ، هر روزی با یک ظهوری در مقابل انسان ظاهر میشود ) ...

************************************************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی محبت

علامه مروجی سبزواری حفظة الله

نظرات  (۱)

سلام - ممنون از زحمات شما - ولی را چگونه بایستی تشخیص داد و خود را به او سپرد ؟ با تحقیق با دل  با آثار بااظهار خود شخص یا .... مدعی راستین از دروغین را چگونه باید شناخت ؟
پاسخ:
سلام و درود بر شما
در وهله اول اگر دسترسی ب ولیّ الهی داشته باشید، هم قولا و هم فعلا میتوانید صدق قول ایشان را دریابید.
مشاهده ی رفتار و اعمال شخص، و بعد، اقوال وی، همانطور ک از معصومین توصیه شده، اعمال و اقوال فرد را ب قرآن و عترت ارجاع دهید ببینید چقدر انطباق دارد؟
معمولا مدعیان دروغین عرفان و توحید، اشخاص را ب سوی خود دعوت می کنند و منیّت آنها زیاد است. ولی اولیای الهی و موحدان، افراد را ب سوی توحید و قرآن و اهل بیت هدایت می کنند.
در محک زدن اشخاص، ببینید چقدر از ولایت و توحید برخوردارند؟
تولی و تبرای آنها تا چه حد است؟
ادب مع الله آنها را بسنجید، تواضع آنها را ببینید، نحوه برخوردشان با خلق الله را بررسی کنید.
و با توسل ب اهل بیت علیهم السلام هدایت حقیقی را طلب نمایید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی