🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

💠 بسم رب فاطمة 💠
****************
نشر آثار حضرت علامه ذوالفنون
آیت الحق
شیخ عبد الحمید مروجی سبزواری
شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی رحمة الله علیه
_____________________
به دست باد سپردم عنان راحله را
بدان امید که یابم نشان قافله را
وصال مجلس دریادلان میسر نیست
مگر به باره ی خون طی کنیم فاصله را
______________________
در حال حاضر این وبلاگ با هیچ کانالی در پیام رسانها در ارتباط نمی باشد.

طبقه بندی موضوعی

۵۳ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

هو الحیّ

********

🔹حرکت جوهری در همه‌ی موجودات نیست بلکه فقط در یک موجود جاری است و آن انسان است.
⬅️ زیرا ملائکه، کارشان فقط به این است که از یکدیگر جدا شوند و این بشود جبرئیل، آن بشود میکائیل و هکذا و بعد از این جدا شدن و یافتن هویت مستقل، دیگر حرکت جوهری در آن‌ها جاری نمی‌شود و هر ملکی از آن مقدار کمالی که دارد بالاتر نمی رود (و ما منا الا له مقام معلوم) صافات 164 ، یعنی هر کدام از ما دارای یک مقام و حد وجودی مشخص و ثابتی هستیم (ناگفته نماند که حرکت جوهری در ملائکه بنحو تجدد امثال هست).
⬅️ همچنین حیوانات و گیاهان و جمادات نیز کمالشان به همان است که از هم جدا و متمایز گردند. این بشود اسب، آن بشود درخت کاج، آن بشود سنگ و هکذا. اما هر کدام از این‌ها در همان حدی که هست همانست و دیگر حرکت جوهری در او جاری نمی‌شود. برای همین است که اسب، اسبتر نمیشود اما انسان، انسان تر میشود (البته حرکت جوهری در حیوانات و نباتات و جمادات هم به صورتی وجود دارد که فعلا در صدد بحثش نیستیم).

🔸اما فقط انسان است که هم کمال اول را پیدا می‌کند یعنی انسان، از سایر موجودات یعنی ملائکه و حیوانات و نباتات و جمادات جدا می‌شود، و نیز خود انسان‌ها از یکدیگر جدا می‌شوند و این می‌شود زید و آن عمرو.
🔸هم کمال دوم را پیدا می‌کند، یعنی یک حرکت در جوهره و باطن و روح او ایجاد می‌شود و او را در مسیر تکامل خود پیش می‌برد تا به نهایت کمال خودش برساند.

🔷 آن‌گاه ملائکه و حیوانات و نباتات و جمادات در خدمت انسان هستند که او را در مسیر حرکت تکاملی کمک کنند. حیوانات و نباتات و جمادات، از جهت جسمانی به او کمک می‌کنند و ملائکه از جهت روحانی به او کمک می‌کنند تا انسان آرام آرام در مسیر حرکت خود به سوی کمال نهائیش گام بردارد تا به عین ثابت خودش برسد.

📎بنابراین انسان از عالم عقل اول باید تا حد مادی نزول کند و به عالم ماده وارد شود. اما چیزی که هست این سفر از عقل به ماده، یک‌بارگی نیست...

*****************************

حضرت علامه مروجی سبزواری

سلسله مباحث اسرار حج

۰ نظر ۲۸ تیر ۹۷

بسمک یا وفیّ

************

🔷 آن‌جا که می‌فرماید: ( ان تقولوا یوم القیٰمة ) این شهادت را گرفتم که مبادا روز قیامت بگویید ما نسبت به مسئلۀ ربوبیت منحصره‌ی تو غافل بودیم. یا بگویید پدرانمان در ربوبیت تو به اشتباه رفتند و شرک ورزیدند، ما هم فرزندان آن‌ها بوده، روش آن‌ها را ادامه دادیم.

 سرّ گرفتن آن اعتراف این بود که قرار بود انسان موجودی مادّی و خاک‌نشین شود.
 وجودش با جسم همراه شود و در دنیای مادّی به زندگی ادامه دهد.
 اما در عالم مادّی، توجه انسان به جسمش معطوف می‌شود و یک اشتباه بزرگ مرتکب شده و آن این‌که خیال می‌کند که حقیقت او جسم است نه روح و از روحش که حقیقت اوست غافل می‌شود.
 چون خودش را عبارت از جسم می‌داند، پس نیازهای واقعیش را همان نیازهای جسمانی می‌بیند و چون نیازهای جسمانی انسان در دنیا برآورده می‌شود، پس انسان اشتباهاً دنیا را رب خود می‌بیند و موجودات دنیایی را رب خود می‌انگارد.

🔶 برای این‌که انسان دچار چنین اشتباهی نشود، خداوند در آن عالمِ بی‌جسمی که انسان ها تا اعماق وجود خودشان را میدیدند و خدایشان را با شأن ربوبیت، بی پرده میدیدند، انسان‌ها را متوجه حقیقت خودشان کرد و از آن‌ها عهد گرفت بر ربوبیت خودش تا اگر انسان‌ها به عالم دنیا آمدند و در این‌جا به خطا رفتند و از ربوبیت خدا روی گرداندند یا برای خدا شریک در ربوبیتش گرفتند، نتوانند در قیامت ادعا کنند که خدایا ما از ربوبیت تو غافل بودیم.

❓❓❓ در این‌جا ممکن است کسی اشکال کند که هر چند ما در عالم مثال، یا عالم ذرّ، این عهد را با خدا بسته‌ایم ولی بالاخره به عالم مادّه که آمده‌ایم آن را فراموش کرده‌ایم. چون زندگی مادی خود بخود غفلت آور است.

🔴 جواب این است که آری همچنین است و انسان چون وارد زندگی دنیایی می‌شود مسئلۀ ربوبیت مطلقه و منحصره‌ی خدا را فراموش می‌کند، ولی از طرف دیگر، خداوند مرتب انبیائش را می‌فرستد تا مسئله‌ی ربوبیت خدا را برای مردم یادآوری کنند.
⬅️ برای همین است که خداوند، پیامبر را «مذکِّر» یعنی یادآوری کننده می نامد:

( فذکر انما انت مذکر ) غاشیه 21 (به درستی که تو یادآوری کننده هستی)،

و قرآن را «ذکر» یعنی یادآوری می‌خواند: ( و هذا ذکر مبارک) انبیاء 50 (این ذکر مبارکی است).

۱ نظر ۲۷ تیر ۹۷

بسمک یا شاهد

*************

در آیه ی 172سوره ی اعراف، در مورد عالم ذر و عهد الست آمده است:

{ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ }

🔷 آن‌جا که می‌گوید: «و آن‌ها را شاهد بر خودشان کرد»، خداوند از کلمة «أشهد» استفاده کرده که از شهود و مشاهده می‌آید.

یعنی آن‌ها را آنقدر تنزل داد و از جوار خودش دورشان کرد که آن‌ها توانستند از سُکر و بیخودی عشق بهوش آمده و به خود آیند و در نتیجه خودشان را مشاهده کنند و تا اعماق وجودشان را ببینند و ضعف و عجز و فقر وجودی خود را شهوداً و عیاناً متوجه شوند و نسبت به این عجز و فقر یک علم شهودی پیدا کنند.


🔴 البته حسن مطلب اینست که چون انسان‌ها در آن‌جا دارای جسم نیستند و روح محض و وجود ملکوتی و نوری محض می‌باشند پس چون به خود توجه کنند هم حقیقت خود را و هم خصوصیات خود همچون عجز و فقر خود را و نیاز به رب را کاملاً احساس و مشاهده می‌کنند و جسمی در کار نیست که حجاب دیدن روح و فقر روحی و وجودی باشد.

بله در دنیای مادّه انسان چون به خود که می‌نگرد جسم را می‌بیند، و «خود»ش را جسم می بیند پس همین که نیاز جسم برآورده شد خود را بی‌نیاز به هر کسی می‌بیند حتی خدا، و همینکه می‌بیند خودش می‌تواند نیاز جسم خودش را برآورده کند، خودش را رب خودش می‌داند و خود را غنی و بی‌نیاز از هر کس می‌بیند.

و چون احساس غنا و بی‌نیازی از خدا کرد، پس سر به طغیان گذاشته و سر از فرعونیت درمی‌آورد: (کلا ان الانسان لیطغی ... ) علق 6 و 7
(به درستی که انسان سر به شورش می‌گذارد و طغیان‌گری پیشه می‌کند همین‌که خودش را مستغنی و بی‌نیاز ببیند).


⬅️ همچنین به دنیا که می‌نگرد حقیقت عالم را که خدا باشد نمی‌بیند بلکه مادّه را می‌بیند و مادّه حجاب می‌شود که خدا را نبیند و در نتیجه با ندیدن خدا، انسان بیچاره در ربوبیت خودش قوی‌تر می‌شود.


اما در آن عالم انسان بدون جسم بوده و لذا «خودِ» واقعی اش را که روحش باشد به خوبی می‌دیده و فقر روحانی خودش را خوب مشاهده می‌کند. همچنین خدا را خوب مشاهده می‌کند و غنای وجودی او را به خوبی می‌بیند و ربوبیّت مطلقه‌ی او را شاهد می‌شود و اینست معنای (و اشهدهم علی انفسهم).

🔷 آن‌جا که فرمود: ( الست بربکم ) آیا من پروردگار شما نیستم؟

این اقرار و اعتراف بعد از آن رؤیت نفس و مشاهدة خویش توسط انسانها از انسان‌ها گرفته شد. بعد از این‌که انسان‌ها عجز خودشان را دیدند این معنا در آن‌ها پیدا شد که: پس او ربّ ما است و او تنها کسی است که می‌تواند ما را از این نقص وجودی و فقر روحی درآورد و به کمال وجودی و غنای روحی برساند.

🔷 بعد که انسان‌ها گفتند: ( قالوا بلی ) یعنی خدایا ما اعتراف می‌کنیم که تنها رب ما و ربّ منحصر به فرد ما تو هستی و هیچ‌کس نمی‌تواند غیر تو این ننگ نقص را از ما بزداید.

*************************

اقتباس از سلسله مباحث اسرار حج

حضرت علامه ذوالفنون مروجی سبزواری

۰ نظر ۲۶ تیر ۹۷

بسمک یا متعالی 

*************


دریافت

فایل صوتی

موضوع: غم فراق از حقیقت آسمانی

حضرت علامه مروجی سبزواری

۱ نظر ۲۵ تیر ۹۷

هو الحیّ

********

یکی از حقایقی که در عالم ملکوت هست ، و در اصل در ذات خداست ، آن صفت حیات است، صفت حیات در خداوند جزء صفات است که حی یعنی زنده و دارای حیات ، این صفت حیات در این عالم دنیا یک سایه انداخته .

حیات یعنی چه ؟

دو معنی کرده اند ، یک معنی اش محدود است و یک معنی فراگیر است.

می گوییم حیات آن قوه ای است که در یک موجود است و باعث رشد و نمو او می شود ، مثلا درخت قوه ای دارد که این قوه باعث می شود که رشد و نمو کند ، حیوان یک چنین قوه ای دارد ، این قوه را قوه حیات می گویند ، اگر ما این تعریف را درباره حیات کردیم دیگر اینجا جمادات حی نیستند ، زنده نیستند ، چون جمادات قوه ای درونشان نیست که باعث بشود اینها رشد و نمو کنند ، این یک معنای حیات ، که حیات قوه ای است که باعث رشد و نمو موجود می شود ،این معنا دامنه اش محدود است، سنگ و چوب هیچکدام حی نیستند چون رشد و نمو نمی کنند، فقط گیاهان و حیوانات و انسانها حیات دارند ، این یک معنا برای حیات .

اما یک معنای دیگر برای حیات است و آن عبارت است از این که حیات قوه ای در موجود است و آن موجود به واسطه آن قوه می تواند اثر از خودش ظهور دهد ، آن قوه ای که باعث این می شود که موجود بتواند از خودش اثری داشته باشد ،هر موجودی اثری دارد ، آتش اثری دارد که گرما است ، نمک دارای اثری است که شوری است ،هر چیزی در این عالم دارای اثری است ، اگر ما حیات را به این معنا ، معنی کردیم ، آنجا همه ی موجودات عالم دارای اثرند ، یعنی همین نمک هم حی است ،می تواند اثر از خودش نشان بدهد ، شکر حی است ، آب حی است ، خورشید زنده است چون از خودش نور ایجاد کند، اینجا دیگر همه ی موجودات عالم حی اند ،لذا یک حیات ساری و جاری در همه ی  موجودات عالم وجود دارد ،جمادات هم حی اند چون می توانند از خود اثر نشان دهند ،معمولا معنایی که برای اسم حی می کنیم همین است ،تمامی عالم زنده هستند ، همه دارای قوه ای هستند که به واسطه آن قوه می توانند از خودشان اثر بروز دهند.

قوه ای در درونشان هست که باعث می شود نمک شوری از خودش بروز دهد ، همان قوه را می گوییم قوه ی حیات ،شکر قوه ای در آن هست که باعث می شود شیرینی را از خودش بروز دهد ،همان قوه را می گوییم حیات ،حیات و زندگی شکر ، آتش در آن قوه ای است که می تواند آن گرما و حرارت را از خودش بروز دهد ،پس چون همه موجودات عالم  اثر بروز می دهند ، ما موجود بی اثر در عالم نداریم ،پس معلوم می شود درون همه موجودات قوه ای هست ، آن قوه را می گوییم حیات .

این قوه ی حیات از ناحیه اسم الحی است ، خداوند خودش این صفت حی بودن را دارد ، خداوند هم دارای آثاری است ، همه ی این عالم آفرینش آثار خداست ، پس خداوند هم حی است .

منتها خداوند آن صفت حیات را از خودش دارد اما ، ما آن صفت حیات را از خدا داریم ،یعنی نمک آن صفت حیات را که به واسطه آن شوری دارد از خدا گرفته ، از اینجا معلوم می شود که اسم حی اسم فراگیری است ، چون هیچ موجودی در عالم وجود ندارد که اثر نداشته باشد پس بنابراین اسم الحی ، که از اسماء خداست همه ی عالم آفرینش را تحت پوشش خود گرفته است ، و تمام عالم زنده هستند ، حیات  دارند ، البته چون همه ی عالم تحت اسماء خداوند اداره می شوند ،پس اسم الحی همه ی موجودات عالم را تحت پوشش خود قرار داده و همه ی موجودات از ناحیه این اسم شریف ، دارای حیات هستند ، لذا این است که اسم حی از اسمائی است که ، خیلی فراگیر است و وسعتش به اندازه همه ی عالم آفرینش است ، بعضی از اسماء خداوند فراگیرند ، مثل اسم رحمن ، که رحمتی وسعت کُل شیء ، یا بِرحمَتکَ التی وَسعَت کُلِّ شیء ، که رحمت خداوند کل شیء را گرفته ، همه ی عالم را تحت پوشش خود قرار داده ، لذا رحمت از صفاتی است که عام است ، همچنین اسم حی یک اسم عام است ، که همه ی موجودات عا لم را تحت پوشش قرار داده و باعث شده که همه ی موجودات دارای قوه ای باشند ، که در اثر  این قوه می توانند آثار از خودشان بروز دهند . اگر موجودی این صفت حیات را نداشته باشد ، معدوم است ،این است که همه ی موجودات عالم آفرینش تحت اسم الحی دارند زندگی می کنند .

اصل این اسم در ذات خداست ، و این اسم فراگیر است ، مثلا اگر عزرائیل دارد از خودش اثر توفّی را یعنی جان ستانی را بروز می دهد ، اگر میکائیل صفت رزق بخشی را بروز می دهد ، اگر جبرئیل صفت علم بخشی را بروز می دهد ، اینها همه تحت پوشش اسم الحی هستند ،این اسم حی در عالم ماده مظهری دارد چنان که عرض کردم همه ی حقایق ملکوتی و اسمائی که در ذات خدا هستند اینها همه در عالم ماده دارای اثر هستند دارای مظهری هستند ، خود حیات ،اسم الحی که در ذات خداست ،در عالم ماده مظهری دارد که مظهر آن آب است .

که می گوییم آب مایه ی حیات است ، آب مظهر اسم الحی است ، به واسطه وجود آب است که حیات در این عالم دنیا برقرار است ، بنابراین آب مظهر این صفت است .

از آنجاییکه ، می فرماید آب مهریه ی حضرت زهرا سلام الله علیهاست ، از اینجا معلوم می شود که حضرت زهرا سلام الله علیها ، مظهر اتم اسم " الحی " است ، و بنابراین تمام موجودات عالم حیات خودشان را از حضرت زهرا سلام الله علیها دارند ، لذا باز چنان که عرض کردیم اینها علامت مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها ست ،مثلا طوبی همان علامت مقام انس و محبت کلی است ، که ناشی از قرب به ذات الله است ، این که فرمود آب مهریه حضرت زهراست ، یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها مظهر اسم الحی است ، " معدن اسم الحی " است نه مظهر ، یعنی روح حضرت زهرا سلام الله علیها در اثر عروج خودش ، و رسیدن به ذات خدا و اتحاد تام با اسم الحی ، او شده الان منشاء و معدن  همه ی حیات و بنابراین اگر جبرئیل اثری از خودش بروز می دهد یعنی وحی نازل می کند این در اثر این است که دارد حیات خودش را از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می گیرد ،اگر عزرائیل اثر از خودش بروز می دهد ،و می تواند جان بگیرد ، این اثر خودش را از حضرت زهرا دارد ،  همین طور اگر درخت اثر از خودش بروز می دهد میوه می دهد ، برگ می دهد ، سایه می دهد ، این از حضرت زهرا سلام الله علیها دارد حیات خودش را می گیرد ، معدن و سرچشمه حیات در نزد حضرت زهراست ، روح او مظهر تام و کامل اسم الحی است ، و هر موجودی حیاتی دارد و ما لحظه به لحظه که داریم نفس می کشیم ، زندگی می کنیم لحظه به لحظه از ناحیه روح حضرت زهرا سلام الله علیها دارد بر ما حیات وارد می شود .

***********************

حضرت علامه ذوالفنون مروجی سبزواری

مقامات و اسرار حضرت فاطمه علیهاسلام

۰ نظر ۲۱ تیر ۹۷

هو الولیّ

*******

 ابوبصیر یکی از اصحاب امام صادق بود که در کوفه زندگی می کرد. آمد خدمت امام صادق علیه السلام و گفت: «همسایه ای دارم خیلی اهل لهو و لعب است؛ از صبح تا شب آدمهای فاسق و فاسد را جمع می کند؛ اوضاعی دارد؛ ماهم اذیت می شویم.»

 امام فرمود که:  برو به او بگو که «جعفر بن محمد به تو سلام می رساند و می گوید اگر اینها را ترک کردی، جعفربن محمد بهشت را برای تو تضمین می کند.»

ابوبصیر خیلی می رفت پیش همسایه اش و می گفت این کارها را نکن. او هم می گفت من همینم که هستم . حتی همین سفری که ابو بصیر از کوفه می خواست بیاید به مدینه، این شخص به او گفت برو پیش امامت. به او بگو ک همسایه ای دارم چنین و چنان وقتی به او می گویم از کارهایت دست بردار می گوید نمی توانم من همینم ک هستم؛

برای همین آمد پیش امام گفت یک همسایه دارم این چنین است. امام هم آن جواب را داد.

ابوبصیر وقتی که آمد به کوفه، آن شخص آمد به دیدنش. این شخص با یک حالت تمسخر به ابوبصیرگفت: «فلانی رفتی پیش امام؟»  او گفت: « بله رفتم». امام فرمود: «از این کارهایت دست بردار، من بهشت را برایت تضمین می کنم.»

این یک حالتی در او پیدا شد رفت خانه. ابوبصیر دید سروصدایی از او نمی آید و از خانه اش بیرون نمی آید. رفت در خانه اش. دید مریض افتاده در خانه و کسی را هم ندارد. گفت: «چرا اینجوری؟» گفت: « از آن روز که آمدی من مریض شده ام.»

 او نه اینکه از بنی امیه بود و اموالش حرام بود، می گفت من همه ی اموالم را دادم. همه را. هرچه مال از دستگاه بنی امیه جمع کرده بودم یا به صاحبانش برگرداندم یا بخشیدم به فقرا. هیچی دیگر ندارم.

ظاهراً از پشت در گفته بود من لباس ندارم. ابوبصیر هم رفته بود و برایش لباس آورده بود.

حرف یک ولی خدا با این آدم چه می کند و در طول تاریخ با بسیاری از انسانها چه کرده؟

عجیب اند.

هین ک اسرافیل وقت اند اولیا

مرده را زیشان حیات است و نما

 چه خوب است آدم گاهی وقتها از ته دل آرزو کند ای کاش روزی نفس یک ولیّ خدا بمن بخورد.

__________________________

نام این بر زبان امام صادق رفت. و این بود که مریضش کرد و در بستر انداخت.

چند روزی زنده بود

یک عمر در فسق و فجور و لهو و لعب؛ آخر کار نفس یک ولیّ او را می گیرد، این را اینجوری می کند. در چند روزی که مریض بوده در خلوت خانه بر او چه گذشته؟ نمی دانیم. شاید به اندازه ی یک عارف ک پنجاه سال در خلوت خودش ریاضت می کشد و مجاهدت و عبادت و راز و نیاز می کند این بنده خدا در آن چند روز همه ی آنها به سرش می آید.

حافظ در طول پنجاه سال می گوید:

درد عشقی کشیده ام که مپرس

زهر هجری چشیده ام که مپرس

گشته ام در جهان و آخر کار

دلبری گزیده ام ک مپرس

آنچنان در هوای خاک درش

می رود آب دیده ام که مپرس

من به گوش خود از دهانش دوش

سخنانی شنیده ام که مپرس

سوی من لب چه می گزی که من

لب لعلی گزیده ام که مپرس

همه ی اینها به سر این بنده خدا آمد و این عشق او را چنان آب کرد که دم آخر ابوبصیر بر بالینش نشسته بود بنده خدا گفت ابو بصیر مولای تو به وعده اش وفا کرد.

چی دیده بود؟ نمی دانیم. در بیداری گفت. هنوز ک نمرده بود. او با امام صادق چه راز و نیازها و چه عشوه ها و نازهایی داشته ؟

به یک لحظه. مثل مسی که سالها مس است و به یک لحظه طلا به او می خورد و طلایش می کند.

❤️ عشق اکسیری است ک در یک لحظه عوضت می کند. ❤️

۰ نظر ۱۹ تیر ۹۷

بسمک یا منجی الهلکات

******************

یکوقت یک بنده خدایی می گفت در شهری مشکلی پیش آمده گفتم اگر در این شهر حداقل دو نفر صاحب نفَس بودند و دعا می کردند  این بلا را دفع می کردند ولی خب نیست؛ ما باید همینجوری شاهد باشیم که این مسائل هم هست والا خداوند به وسیله ی اولیای خودش بلاها را از مردم و جامعه دفع می کند مگر نمی فرماید که:

« و ما کان الله لیعذبهم و أنت فیهم »

خطاب به رسولش می فرماید که تا وقتی تو در میان اینها هستی خداوند عذابشان نمی کند. و واقعا اینجوریه که چه اولاد رسول خدا ائمه اطهار و چه اولاد روحانی ایشان، چه اولاد جسمانی و چه اولاد روحانی ایشان، بالاخره اولیایی هستند که اینها اولاد جسمانی حضرت نیستند ولی اولاد روحانی حضرت هستند؛ که بقول مولانا گر ز بغداد و هرا و از ری اند بی مزاج آب و گل نسل وی اند

اگر از هرات یا ری است از هر جا هست روح آن حضرت در وی جاری است. چنین افرادی مایه ی ثبات و رفع بلا هستند.

امیدواریم که امام زمان علیه السلام و ائمه بزرگوار همانطور که تا اینجا این کشور را نگه داشته اند و غیر از این کشور هم کشور دیگری نیست که نور ولایت در آن باشد. و تنها کشوری که شیعه ی دوازده امامی و اثنی عشری ما هستیم و حفظ این کشور حفظ این عقیده می شود کشور از دست برود این عقیده هم از دست رفته؛ خب به این کشور عنایت دارند؛ امیدوار هستیم که همه ی مردم ما مشمول  دعاهای امام زمان بشویم و خداوند بلاها را بواسطه ی وجود این بزرگوار از کشور ما دفع کند إن شاء الله.

**************************

حضرت علامه ذوالفنون مروجی سبزواری

پیاده شده از فایل صوتی

۰ نظر ۱۹ تیر ۹۷

هو الفیّاض

********

🔑خداوند جامع اسماء کمالیه است مثل رحمان، رحیم و ... تا هزار اسم برای خدا شمرده شده. اما انسان ها هر کدام مظهر یک یا چند اسم از اسماء خدا هستند. لذا یک انسان به خودی خود از خداوند دور است، کسی که هزار کمال دارد کجا و کسی که یک کمال دارد کجا؟


🔑به این نکته توجه شود که هر انسانی تمامی صفات کمالیه الهی را داراست منتهی هر کسی یک یا حداکثر سه صفت کمالی را ظهور می دهد و بقیه در او در حد استعداد باقی می مانند. الا انسان کامل که تمامی صفات را در حد فعلیت بروز می دهد.


فیوضات وجودیه که هر لحظه از خداوند بر موجودات عالم وارد می شوند قسمت بسیار ضعیفی از آن نصیب یک موجود یا یک انسان می شود. حال انسانی که دارای صفت علم است فقط یک فیض از هزار فیض را می گیرد و در نتیجه در علم کامل تر می شود. اگر این شخص بخواهد به طور طبیعی پیش برود، حرکت استکمالی او در علم بسیار ضعیف و کند است.


اما اگر انسان خودش را از این واسطه های ضعیف برهاند و با یک واسطه ی بسیار قوی مرتبط شود که آن واسطه خودش بدون واسطه با خدا اتصال دارد، یا این که خودش را در شرایطی قرار دهد که عنایت خدا در آنجا بسیار است و فیوضات الهی بی حد و مرز وارد می شود. در اینجاست که انسان به طور ناگهانی در معرض تهاجم فیض علم قرار می گیرد و علوم و اسراری بر او باریدن می گیرد و چنین انسانی صاحب علم لدنی می شود.

********************

برگرفته از سلسله دروس : اسرار حج

حضرت علامه مروجی سبزواری

۰ نظر ۱۷ تیر ۹۷