🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

💠 بسم رب فاطمة 💠
****************
نشر آثار حضرت علامه ذوالفنون
آیت الحق
شیخ عبد الحمید مروجی سبزواری
شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی رحمة الله علیه
_____________________
به دست باد سپردم عنان راحله را
بدان امید که یابم نشان قافله را
وصال مجلس دریادلان میسر نیست
مگر به باره ی خون طی کنیم فاصله را
______________________
در حال حاضر این وبلاگ با هیچ کانالی در پیام رسانها در ارتباط نمی باشد.

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خلق» ثبت شده است

در بحث مقامات حضرت زهرا این روایت معروفی ست که همه شنیده ایم لولاک لما خلقت الافلاک، ولو لا علی لما خلقتک، و لو لا فاطمه لما خلقتما. اگر تو نبودی خطاب خداوند به رسول خداست. که اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی کردم عالم را خلق نمی کردم و اگر علی نبود تو را خلق نمی کردم و اگر فاطمه نبود هیچ یک از شما دو نفر را خلق نمی کردم.

خب البته در این حدیث یک مطلبی که به وضوح می توان استفاده کرد این است که از ظاهر حدیث برمی آید که مقام حضرت زهرا بالاتر از مقام رسول خدا و علی مرتضی هست. چون می فرماید اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمی کردم. و این چنان که عرض کردم ظاهرش چنین است که مقام ایشان بالاتر از مقام آن دو بزرگوار هست. منتهی تبیین مسئله چگونه هست که حالا براستی که مقام حضرت زهرا مقامی ست که از مقام آن دو بزرگوار بالاتر است کیفیتش چگونه هست البته این که می فرماید لولاک و لما خلقت الافلاک این یک چیز واضحی هست که اگر رسول خدا نبود افلاک را خلق نمی کردم یعنی غرض غایی از خلقت انسان کامل هست. یعنی خداوند عالم را خلق کرد که انسان را بیافریند و در میان انسان ها یک نفر را بیافریند که آن یک نفر جامع جمیع کمالات خودش هست و وقتی که به او نگاه می کند خودش را ببیند. ببینید اینکه اصلا چرا خداوند عالم را خلق کرد البته در صدد بحث در این مطلب نیستیم خودش یک بحث مفصلی ست.

ولی یک مطلبش این است که خودتان هم دیده اید و شاهد هستید که معمولا وقتی کسی کمالی دارد می خواهد این کمال را بروز بدهد. دیگران ببینند، از این که کمالش مخفی باشد معمولا آدم خوشش نمی آید. یک نفر نقاش هست می خواهد دیگران ببینند، نقاشی اش را ببینند و تحسینش کنند. یا یک نفر یک صدای خوبی دارد این دلش می خواهد مردم صدای او را بشنوند و لذا این که کسی که کمالی دارد به داشتن آن کمال راضی نیست. می خواهد یک کاری بکند که دیگران هم این کمال را ببینند. لذا خود حضرت امیر (ع) می فرمود که در این سینه من علم فراوانی جمع است . یک علم کثیری در این سینه من جمع است کسی را پیدا نمی کنم که این علم را به او تحویل بدهم. یعنی حضرت ناراحت بود از این که نمی تواند این علم خودش را عرضه کند وحاملان علم او وجود ندارند. لذا این است که کسی که کمالی دارد دلش می خواهد این کمال را دیگران هم ببینند.

خداوند هم همین طور است می گوید کنت کنزا مخفیا من یک گنج پینهانی بودم و فأحببت أن اُعرف دوست داشتم که شناخته شوم. مثل این که می گوییم دوست دارم که علم من را دیگران هم از آن مطلع شوند. دیگران هم ببینند، صدای من را دیگران هم بشنوند. بنابراین خداوند عالم را فخلقت الخلق، خلق کردم تا شناخته شوم. منتهی چیزی که هست خداوند عالم را که خلق می کند در واقع خلق می کند تا خودش را در آینه این عالم ببیند. اما چیزی که هست این آینه ها خیلی نمی توانند خدا را آن جور که باید و شاید نشان دهند. کوه ها، دریاها، ملائکه. خب اینها آینه های کوچکی هستند نمی توانند خدا را به طور کامل نشان دهند. لذا خداوند خواست موجودی بیافریند که یک آینه قد نما باشد. تمام نما باشد وقتی که نگاه می کند به او خودش را در او ببیند. و او انسان بود. و در میان انسان ها یک انسان، یک انسان که او می تواند این قدر قلبش وسیع است که می تواند تمامی اسماءالله می تواند در او منعکس شود. و خداوند وقتی که در او نگاه می کند، همه ی خودش را در او ببیند. لذا این که ما یک آینه داشته باشیم که فقط چشممان را در او نشان دهد خیلی از این آینه خوشمان نمی آید. یک آینه داشته باشیم که نصف صورتمان را نشان دهد، یک آینه داشته باشیم فقط صورتمان را نشان دهد. اما یک آینه باشد تمام نما، که وقتی می ایستیم تمام بدنمان در این آینه بیافتد؛ از این آینه خوشمان می آید، این همه ما را نشان می دهد. انسان کامل آن موجودی ست که خدا را به تمام و کمال نشان می دهد. 

****************************************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظه الله

۰ نظر ۰۸ بهمن ۹۷

نبی، بُعد اتصال انسان با خلق را می گویند. نبی اول باید به مقام ولایت برسد بعد به مقام نبوت برسد. اول باید روحش عروج کند بالا برود و به اسماءالله برسد و در اسماء الله فانی شود و با اسماء وحدت پیدا کند. این را می گویند ولایت. ولایت وحدت انسان است با اسماءالله.

 نتیجه ولایت، خلافت است.

آهن سیاه است و سرد است و سخت. اگر همین آهن با هر مجاهدتی که شده درون آتش برود صفات خود را از دست می دهد و صفات آتش را می گیرد.

 سیاهی اش می رود سرخ می شود مثل آتش.

 سردی اش می رود مثل آتش داغ می شود.

 سختی اش می رود مثل آتش نرم می شود.

این آهن که سرخ شده جای تاریک برود روشن می کند.

همانطور که آتش می سوزاند این آهن هم به هر چه می رسد، می سوزاند.

صفات آهنی را از دست می دهد و صفات ناری پیدا می کند.

انسان اول باید سیر کند برود به اسماءالله. آن خصوصیات اسمائی را پیدا کند_محیی شود، سمیع و بصیر شود، ممیت شود_ اینها را به نحو کن فیکون از خود ظهور و بروز دهد. ولایت یعنی این. یعنی وحدت با اسماءالله بطوری که اسماء را به نحو کن فیکون از خود ظهور بدهد. یعنی با اسم محیی وحدت پیدا کند بعد که به این عالم برگشت، خلیفه شود. یعنی همان جور که خداوند با صفت محیی بودنش در آن؛ مرده را زنده می کند این انسان هم در آن؛ مرده را زنده کند. کن فیکون.

با صفت خالق بودن که وحدت پیدا کرده باشد می آیند خلیفه ی صفت خالق می شود.

همان طور که خداوند ابداعی با کن فیکون با اراده تنها چیزی را ایجاد می کند این انسان هم با اراده انجام می دهد.

با اسم فالق وحدت پیدا کرده یا آب را می شکافد یا ماه را می شکافد.

با اسم محیی وحدت پیدا کرده، حضرت عیسی مرده را زنده می کند.

این می شود ولایت که انسان صفات بشری را از دست بدهد صفات الهی را بگیرد. بعد برگردد خلیفه الله.

این انسان هم، عالم را با همان صفات که الان شده ظهور آن صفات، به نحو کن فیکون اداره می کند. می شود "رب العالمین".

اول ولایت است بعد خلافت.

کسی که از عالم اسماءالله برمی گردد غیر از اینکه خلیفه است، نبی هم هست. یعنی به او می گویند برای مردم دستور زندگی ببر.

نبوت بعد از ولایت است.

پیغمبر اکرم با بُعد نبوتش برای مردم قرآن آورد، دستور زندگی آورد. اما با بعد ولایتش بود که سر منشا عشق بود.

****************************************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی زبدة الاسرار

علامه مروجی سبزواری حفظه الله

۰ نظر ۳۰ دی ۹۷