🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

💠 بسم رب فاطمة 💠
****************
نشر آثار حضرت علامه ذوالفنون
آیت الحق
شیخ عبد الحمید مروجی سبزواری
شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی رحمة الله علیه
_____________________
به دست باد سپردم عنان راحله را
بدان امید که یابم نشان قافله را
وصال مجلس دریادلان میسر نیست
مگر به باره ی خون طی کنیم فاصله را
______________________
در حال حاضر این وبلاگ با هیچ کانالی در پیام رسانها در ارتباط نمی باشد.

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ذات خداوند» ثبت شده است

ما یک ذات داریم، یک صفت داریم، یک ذات به اضافه صفت داریم، و یک نام داریم. چهار چیز ست در اینجا. ذات، شما یک انسان را ملاحظه اش کنید بدون اینکه چیزی برای او در نظر بگیرید؛ هیچی اصلا، خودش و خودش، حتی شما انسان بودنش را در نظر نگیرید، انسان بودن یک صفت است، خودش و خودش؛ این یک مطلب. 

یک چیزی داریم به نام صفات، صفات همان حالات نفسانی ست که داریم: یکی بخشنده ست، یکی بخیل هست، یکی ترسوست، یکی با حیاست، یکی بی حیاست؛ اینها صفاتی ست که بسیاری از آدم ها دارند.

مرحله سوم این است که انسانی را که خودش و خودش را در نظر گرفته بودید به اضافه یک صفتی بسنجید یعنی مثلا انسان را با صفت شجاعتش بسنجید حالت این انسان می شود اسم.

مرحله چهارم این ست که حالا شما روی این انسان نامی گذاشته اید؛ یعنی انسانی که با صفت شجاعت در نظرش گرفته اید. این نام عبارت است از شجاع، شین، جیم، الف، و عین این نام را گذاشته اید روی این آدم.

پس بنابراین این مراحل چهارگانه را ما در انسان ملاحظه می کنیم. حالا اگر ما انسانی را با هیچ صفتی اصلا در نظر نگرفتیم، اینجا آیا می توانیم روی این انسان نامی بگذاریم؟ درست است ممکن است این انسان صفاتی داشته باشد، شجاع باشد، بخشنده باشد، نقاش باشد، خطاط باشد، نجار باشد. این صفاتش را اصلا در نظر نگرفته ایم، آیا می توانیم روی این انسان نامی بگذاریم؟ اصلا هیچ اسمی نمی توانیم روی آن بگذاریم فقط می توانیم بگوییم "او". غیر از این دیگر هیچ نامی نمی توانیم روی او بگذاریم. نام عبارت است از شما یک موجودی را به اضافه یک صفت در نظرش بگیرید. حالا یا با صفت بخشندگی یا صفت شجاعت یا انس گیرندگی یا خاکی بودن. اگر ما شخص را با هیچ صفتی در نظر نگیریم فقط می توانیم بگوییم "او".

در واقع وقتی انسان را با هیچ صفتی ملاحظه نمی کنید این مرحله را می گویند مرحله مطلقه انسان. انسان رهاست از هر صفتی رهاست. هیچ صفتی ندارد اصلا. نه اینکه ندارد، ما ملاحظه نمی کنیم. این مرحله اطلاق انسان است. مقیدش نکردید به بخشنده بودن یا شجاع بودن.

************************************************************************

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة الله

پیاده شده از فایل صوتی اسماءالحسنی

۰ نظر ۲۳ فروردين ۹۸

می گویند سیمرغ هم در کوه قاف لانه دارد ، کوه قاف اسم الله است سیمرغ، آن مرتبه هویت مطلقه ذات خداست که او در دل قاف است، چاره ای نیست برای رسیدن به الله، ما که نمی توانیم برسیم باید به مظهرش برسیم، باید انسان، یک اتصال روحانی با علی ابن ابیطالب برقرار کند ، راهش این است که یا با امام حسن علیه السلام ارتباط برقرار کند یا با امام حسین علیه السلام، هر کسی طبق طبیعت خودش، اگر کسی حسنی مزاج از راه امام حسن علیه السلام، کسی حسینی مزاج است از راه امام حسین علیه السلام، منتها چگونه انسان از اینها عبور کند و به روحانیت علوی برسد؟

راهش این است که روح آنقدر لطیف باشد که مثل روغن بلسان کف دست بریزی از آن طرف نفوذ کند، روح آنقدر لطیف باشد ،اینکه می فرماید:

مثلُ نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح النور : 35 اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی‏ زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‏ نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ

روغن زیتونی که لاشرقیه و لا غربیه باشد، یعنی درخت زیتونی که نه در قسمت غربی باغ است نه در قسمت شرقی باغ، آن درختهای زیتونی که در قسمت شرقی باغ اند آنها از ظهر به بعد که آفتاب غروب می کند سایه دیوار روی آنها می افتد، از نصف روز از خورشید بی بهره اند، آن درختهایی که در غرب باغ اند ، آنهایی که در دوطرف باغ هستند ، هر کدام نصف روز را از خورشید بی بهره اند ،درختهای زیتونی که در وسط باغ هستند ، تا غروب نور خورشید روی آنهاست، اینها آنقدر روغنشان صاف است و شفاف است از بس که نور آفتاب روی آن قرار گرفته که { یَکادُ زَیْتُها یُضی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ } که اصلا حتی اگر به آن آتش هم نزدیک نکنید از خودش گیرایی دارد ، روغن های دیگر را ببینید باید اینقدر  آتش به آن نزدیک کنید که گرم بشود و بگیرد، درختهای زیتونی که از صبح تا شب در معرض تابش نور خورشید اند و آن حرارت خورشید در درون این روغن نفوذ  کرده ، اینقدر حرارت خورشید در درون این روغن هست که حتی اگر آتش به آن نزدیک نکنید، خودش از خودش گیرایی دارد.

اگر کسی بتواند روغن روح خودش را مثل روغن بلسان در بیاورد، یا مثل روغن زیتونی دربیاورد که لا شرقی و لا غربی است، که در نهایت شفافیت و تصفیه که بتواند از روحانیت حسن ابن علی عبور کند یا از روحانیت حسین ابن علی عبور کند، به روحانیت علوی می رسد، لذا می گوید راهی که بخواهی به آنجا برسی همین است .

************************************************************************************ 

علامه مروجی سبزواری

پیاده شده از فایل صوتی مقامات حضرت زهرا (سلام الله علیها) قسمت سوم

 

۰ نظر ۱۵ دی ۹۷

انسان مثل یک حوضی می ماند که گرد و  خاک و غبار هی می ریزد می ریزد، منتهی چیزی که هست  هی که می ریزد آرام ته نشین می شود.

انسان با خودش نگاه می کند یک حوض شفاف، صاف، تمیز؛ لذا خب خوشش می آید. اما تا خودش را می اندازد تو این، اینها پا می شوند دور و برش را می گیرند؛ می بیند ظلمانی شد. لذا حالا انسان پا بگذارد به درون خودش، به منطقه درونی خودش بعد می بیند که چه ظلمتی ست، چه حیوانیت ست! و لذا معمولا سالکان که به این مرحله که می رسند، از خودشان یک وحشت عجیبی فرا می گیرد اینها را اصلا.

به هر حال چیزی که هست وقتی به اینجا رسید انسان، در ظاهر خودمان را می بینیم که انسان های خوبی هستیم دیگر. از باطن خودمان، این نکته مهم هست بارها این را عنوان کرده ایم دین باید به قلب برسد. دین باید به باطن نفوذ کند. اینی که ما داریم در ظاهر هست.

ما یک شریعت ظاهری داریم: نمازی می خوانیم، روزه ای می گیریم، حج می رویم به اماکن مقدسه می رویم. به هر حال انجام می دهیم اعمالمان را دیگر. اینها به باطن نرسیده اند، قلب یک حظی ندارد از دین. دین به قلب نرسیده است. "ولما  یدخل الایمان فی قلوبکم"

ببینید این که فرموده اند امام صادق (ع) "هل الدین الاّ الحبّ و البغض" مگر دین چیزی جز حب و بغض هست؟ خب ما که می گوییم دین نماز هست، روزه هست، حج هست، انفاق هست، جهاد هست. امام صادق (ع) می فرماید دین حب و بغض هست. چه جوری اینها با هم جمع می شود؟ اونی که می فرماید دین جز حب و بغض نیست دارد دین قلبی را معرفی می کند. دین قلبی را معرفی می کند.

اگر به راستی انسان قلبش با نورخدا آشنا شد این دین نفوذ کرد به درون قلب انسان و قلب انسان نور خدا را دید. منتهی شرطش حداقل سفر اول را طی کند انسان. این حجاب حیوانیت را بزند کنار؛ این حیوانیت نفس را بکشد. کشتن نفس، کشتن نفس که

 ما کشته نفسیم بسا بخت که برآِید                       از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم

این حیوانیت نفس باید کشته شود. این گاو نفس باید کشته شود. این گرگ نفس باید کشته شود. این ها باید از سر راه برداشته شود. جهاد اکبری که می گویند همین هست.

جهاد اکبر مقدمه حرکت به سوی عالم اخلاص هست.

مقدمه حرکت به سوی عالم نور هست.

جهاد اکبر این مهم هست که مردم معمولا از این غافل اند.

اگر به راستی این جهاد اکبر انجام شد؛ این حیوانیت نفس کشته شد، حداقل انسان از درون ظلمت وجود خودش رفت بیرون. در نور قرار گرفت. این جاست انسان، خب نور است دیگر می بیند گرم شد. لذت دارد وقتی به خورشید نگاه می کند می بیند سراسر زیبایی ست. ا

ین جاست که می بینی تمام هوش و حواس این انسان می گوید من او را می خواهم. من سرچشمه نور را می خواهم. می خواهم بروم پیش او. وقتی نورش روی زمین اینقدر برای من گرما می آورد حیات می آورد؛ لذت می آورد، زیبایی می آورد پس خودش چی هست؟!

این جاست که انسان عشق پیدا می کند. عشق در اینجا پیدا می شود در آخر سفر اول پیدا می شود، که انسان از ظلمت خودش به نور برسد.

وقتی که این عشق پیدا شد دیگر انسان دشمن می شود با هر چیزی که ضد نور هست. اگر انسان این سفر را انجام داد این حیوانیت نفس را زد کنار و با نور روح خودش آشنا شد یعنی در میدان نور خودش قرار گرفت بعد سرش را بالا می گیرد می بیند آن منبع نور در آن بالا ست.

ذات خدا که اصل و سرچشمه نورست در آن بالاست. آنقدر این انسان محبت پیدا می کند عشق پیدا می کند به این منبع نور به این وجود مطلق به این ذات خدا که دیگر فقط و فقط او را می خواهد و هر چه غیر از اوست دشمن می دارد.

********************************************************************** 

پیاده شده از فایل صوتی سلسله مباحث مقامات انسان

علامه ذوالفنون مروجی سبزواری

۰ نظر ۱۰ دی ۹۷

بسمک یا احد یا واحد

****************

عالم آفرینش به انضمام ذات خداوند به شش مرتبه تقسیم می شود:

سه مرتبه مربوط ب ذات خدا و

سه مرتبه مربوط ب بیرون ذات خداست.

_________________________

آن سه مرتبه ای ک مربوط ب ذات خداست عبارتند از:

مرتبه ی احدیت

مرتبه ی واحدیت

مرتبه ی اعیان ثابته

_________________________

آن سه مرتبه ای ک بیرون از ذات خدا هستند عبارتند از:

عالم عقول

عالم نفوس

عالم طبیعت

ک دو عالم اول، ملکوتی هستند و عالم طبیعت، مادی است.

********************************

حضرت علامه مروجی سبزواری

برگرفته از کتاب اسرار حج

۰ نظر ۱۶ مهر ۹۷