🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

💠 بسم رب فاطمة 💠
****************
نشر آثار حضرت علامه ذوالفنون
آیت الحق
شیخ عبد الحمید مروجی سبزواری
شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی رحمة الله علیه
_____________________
به دست باد سپردم عنان راحله را
بدان امید که یابم نشان قافله را
وصال مجلس دریادلان میسر نیست
مگر به باره ی خون طی کنیم فاصله را
______________________
در حال حاضر این وبلاگ با هیچ کانالی در پیام رسانها در ارتباط نمی باشد.

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صفات خدایی» ثبت شده است

در کل ایام سال دو اسم باسط و قابض حاکم است الا در ماه رمضان که دو اسم ممسک و فاطر بر عالم حاکم می شوند. می فرماید: مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِکَ لَهَا وقتی که خداوند چیزی را باز کند کسی نمی تواند جلوی آن را بگیرد. ممسک غیر از قابض هست. قابض یعنی فشرده می کند اما ممسک یعنی مانع می شود، می بندد. اسم قابض نمی بندد جلوی چیزی را فقط آن را فشرده می کند اما اسم ممسک مانع می شود. اگر اسم ممسک بر چیزی مانع شود مثلا اسم ممسک بر رزق کسی مانع شود جلوی اسم رازق را می بندد. یا مثلا اسم ممسک به کسی که سالم هست تعلق بگیرد نمی گذارد آن حیات به آدم برسد و آدم مریض می شود. اسم ممسک مانع می شود امساک می کند نگه می دارد. در ماه مبارک رمضان اسم ممسک و فاطر بر مزاج عالم حاکم می شود. اسم ممسک بر مزاج روز حاکم می شود و اسم فاطر بر مزاج شب حاکم می شود. در طی روز اسم ممسک مانع می شود که آدم ها چیزی بخورند و بیاشامند بنابراین دهان ها بسته می شود البته اگر کسانی امدند روزه خوردند، خب این روزه خوردن یک امری ست بر خلاف طبیعت این ایام. کسی که غذا می خورد و آب می نوشد حالا کسانی که عذردارند را نمی گویم، کسانی که سالم هستند، اینها در واقع دارند یک عملی را انجام می دهند بر خلاف مزاج روز و اگر کسی برخلاف مزاج یک شی عملی را انجام دهد این به ضرر خودش هست. مثلا اگر دکتر به کسی گفت که نباید سرخ کردنی بخوری اگر این شخص آمد و سرخ کردنی خورد بر خلاف مزاج خودش عمل کرده و باعث ضرر خودش شده است و چه بسا باعث مرگ جسمانی خودش می شود. پس اگر کسی روزه خورد در این ایام دارد کاری می کند بر خلاف مزاج روز که اسم ممسک بر آن حاکم است و این یک ضرر روحانی بسیار شدیدی عاید شخص می شود. همیشه باید بر مبنای مزاج عمل کرد.

۲ نظر ۳۱ ارديبهشت ۹۸

سری از اسرار صوم را می خواهم خدمتتان عرض کنم، علت اینکه صوم نسبت به عبادت های دیگر یک ارتفاع و بلندی دارد چی هست؟ صوم یک شباهت خیلی عجیبی به خود خداوند دارد. خداوند کسی ست که حضرت امیرمومنین فرمود "التوحید اسقاط الاضافات" یعنی شما اضافات را از خدا بریزید کنار. فرمایش دیگر امیرمومنین این هست که کمال توحید این است که شما صفات را را از خداوند نفی کنید. ما صفات بسیاری را برای خدا ثابت می کنیم. می گوییم خداوند غفورست؛ خداوند ودود است؛ خداوند سمیع هست. با همه ی این صفاتی که برای خداوند ثابت می کنیم خداوند را محدود می کنیم. قید است دیگر. شما می گویید خداوند وجودی ست که عالم است، شما وجود را به عالم بودن مقید کرده اید. این است که اینها هیچ کدامشان خدا نیستند. الله آن خدای حقیقی نیست، الله جامع جمیع اسماء و صفات هست، می گوییم الله وجودی هست که ... مقیدش کرده ایم.

خداوند وجودی ست که شما هیچ صفاتی را با آن نبینید. همان وجود خالی را ببینی. همه را سلب کنی از آن. علیم بودنش را نبینی، سمیع بودنش را نبینی، رب بودنش را نبینی. این را دقت بفرمایید که خداوند وجود است، عدم نیست. منتهی چه وجودی ست؟ وجودی ست که نامحدود است.

... پس بنابراین خداوند وجودی ست که سلب قوام اوست. رکن اصلی خدا سلب کردن و نفی کردن هست. لا الله، از همان اول با لا شروع می کند.

در میان عبادات تنها عبادتی که سلب رکن اوست روزه است. شما در عبادات دیگر باید کار انجام دهی. نماز چی هست؟ نماز عبادتی ست که شما باید در آن حمد انجام می دهی؛ عبادتی ست که باید در آن سوره بخوانی؛ عبادتی ست که باید در آن سجده کنی. تنها عبادتی که سلب محض هست و این سلب قوام اوست روزه هست. بنابراین روزه در میان عبادات یک شباهت عجیبی را ذات خداوند دارد که خداوند وجودی ست که همه ی اضافات از او سلب می شود، روزه هم عبادتی ست که تمام صفات و افعال به از او سلب می شود. در روزه هیچ کاری انسان نباید انجام دهد نخورد، نیاشامد.

... خداوند می فرماید روزه مال من هست به این خاطر است که روزه یک شباهت عجیبی با خدا دارد که خداوند یک وجودی ست که تمام اضافات از او سلب شده است، روزه هم یک وجودی ست که تمام اضافات از او سلب شده ست. ... روزه را اگر بخواهیم تعریف کنیم باید بگوییم نباید بخورد، نباید بیاشامد، نباید سرش را زیر آب ببرد، نباید گرد و غبار غلیظ تنفس کند، نباید لذت های حیوانی ببرد.

...وقتی شما برای تعریف خدا از نفی ها و سلب ها استفاده می کنی پس لیس کمثله شی، هیچ چیزی مثل خدا نیست و هم روزه لیس کمثله شی. بنابراین وقتی انسان روزه دارد می تواند به جایی برست که خدا را با صفت لیس کمثله شی مشاهده کند. بالاترین منطقه ذات خدا همان لیس کمثله شی هست. ... و اگر انسان بتواند به جایی برسد که خدا را با صفت لیس کمثله شی ملاقات کند این بالاترین عبادت است. ... روزه روح را به سمت خدا می برد منتهی روزه ای که به قلب رسیده باشد. این روزه هایی که ما می گیریم اثرش به قلب ما نمی رسد آنقدر که حجاب داریم سد و موانع داریم لذا روح حرکت نمی کند به سوی خدا. لذا وقتی از این دنیا جدا شویم و روح خودمان را ببینیم می بینیم که روح ما در این طبیعت گیر کرده است. خب نماز خواندیم، روزه گرفتیم، خب چه شد؟ اثرش به روح نرسیده است از بس توجه به دنیا شدید است، غفلت ها شدید است؛ آثار این عبادت ها به قلب ما و روح ما نمی رسد. انسان باید کار کند نه تنها در این ماه بلکه در همه ماه ها، با ترک ها، با خلوت ها، با کم کردن دنیا؛ حجاب های درونی را کم کرد.

 

***********************************************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی اسرار روزه

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة الله

۰ نظر ۲۷ ارديبهشت ۹۸

ما یک ذات داریم، یک صفت داریم، یک ذات به اضافه صفت داریم، و یک نام داریم. چهار چیز ست در اینجا. ذات، شما یک انسان را ملاحظه اش کنید بدون اینکه چیزی برای او در نظر بگیرید؛ هیچی اصلا، خودش و خودش، حتی شما انسان بودنش را در نظر نگیرید، انسان بودن یک صفت است، خودش و خودش؛ این یک مطلب. 

یک چیزی داریم به نام صفات، صفات همان حالات نفسانی ست که داریم: یکی بخشنده ست، یکی بخیل هست، یکی ترسوست، یکی با حیاست، یکی بی حیاست؛ اینها صفاتی ست که بسیاری از آدم ها دارند.

مرحله سوم این است که انسانی را که خودش و خودش را در نظر گرفته بودید به اضافه یک صفتی بسنجید یعنی مثلا انسان را با صفت شجاعتش بسنجید حالت این انسان می شود اسم.

مرحله چهارم این ست که حالا شما روی این انسان نامی گذاشته اید؛ یعنی انسانی که با صفت شجاعت در نظرش گرفته اید. این نام عبارت است از شجاع، شین، جیم، الف، و عین این نام را گذاشته اید روی این آدم.

پس بنابراین این مراحل چهارگانه را ما در انسان ملاحظه می کنیم. حالا اگر ما انسانی را با هیچ صفتی اصلا در نظر نگرفتیم، اینجا آیا می توانیم روی این انسان نامی بگذاریم؟ درست است ممکن است این انسان صفاتی داشته باشد، شجاع باشد، بخشنده باشد، نقاش باشد، خطاط باشد، نجار باشد. این صفاتش را اصلا در نظر نگرفته ایم، آیا می توانیم روی این انسان نامی بگذاریم؟ اصلا هیچ اسمی نمی توانیم روی آن بگذاریم فقط می توانیم بگوییم "او". غیر از این دیگر هیچ نامی نمی توانیم روی او بگذاریم. نام عبارت است از شما یک موجودی را به اضافه یک صفت در نظرش بگیرید. حالا یا با صفت بخشندگی یا صفت شجاعت یا انس گیرندگی یا خاکی بودن. اگر ما شخص را با هیچ صفتی در نظر نگیریم فقط می توانیم بگوییم "او".

در واقع وقتی انسان را با هیچ صفتی ملاحظه نمی کنید این مرحله را می گویند مرحله مطلقه انسان. انسان رهاست از هر صفتی رهاست. هیچ صفتی ندارد اصلا. نه اینکه ندارد، ما ملاحظه نمی کنیم. این مرحله اطلاق انسان است. مقیدش نکردید به بخشنده بودن یا شجاع بودن.

************************************************************************

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة الله

پیاده شده از فایل صوتی اسماءالحسنی

۰ نظر ۲۳ فروردين ۹۸

نبی، بُعد اتصال انسان با خلق را می گویند. نبی اول باید به مقام ولایت برسد بعد به مقام نبوت برسد. اول باید روحش عروج کند بالا برود و به اسماءالله برسد و در اسماء الله فانی شود و با اسماء وحدت پیدا کند. این را می گویند ولایت. ولایت وحدت انسان است با اسماءالله.

 نتیجه ولایت، خلافت است.

آهن سیاه است و سرد است و سخت. اگر همین آهن با هر مجاهدتی که شده درون آتش برود صفات خود را از دست می دهد و صفات آتش را می گیرد.

 سیاهی اش می رود سرخ می شود مثل آتش.

 سردی اش می رود مثل آتش داغ می شود.

 سختی اش می رود مثل آتش نرم می شود.

این آهن که سرخ شده جای تاریک برود روشن می کند.

همانطور که آتش می سوزاند این آهن هم به هر چه می رسد، می سوزاند.

صفات آهنی را از دست می دهد و صفات ناری پیدا می کند.

انسان اول باید سیر کند برود به اسماءالله. آن خصوصیات اسمائی را پیدا کند_محیی شود، سمیع و بصیر شود، ممیت شود_ اینها را به نحو کن فیکون از خود ظهور و بروز دهد. ولایت یعنی این. یعنی وحدت با اسماءالله بطوری که اسماء را به نحو کن فیکون از خود ظهور بدهد. یعنی با اسم محیی وحدت پیدا کند بعد که به این عالم برگشت، خلیفه شود. یعنی همان جور که خداوند با صفت محیی بودنش در آن؛ مرده را زنده می کند این انسان هم در آن؛ مرده را زنده کند. کن فیکون.

با صفت خالق بودن که وحدت پیدا کرده باشد می آیند خلیفه ی صفت خالق می شود.

همان طور که خداوند ابداعی با کن فیکون با اراده تنها چیزی را ایجاد می کند این انسان هم با اراده انجام می دهد.

با اسم فالق وحدت پیدا کرده یا آب را می شکافد یا ماه را می شکافد.

با اسم محیی وحدت پیدا کرده، حضرت عیسی مرده را زنده می کند.

این می شود ولایت که انسان صفات بشری را از دست بدهد صفات الهی را بگیرد. بعد برگردد خلیفه الله.

این انسان هم، عالم را با همان صفات که الان شده ظهور آن صفات، به نحو کن فیکون اداره می کند. می شود "رب العالمین".

اول ولایت است بعد خلافت.

کسی که از عالم اسماءالله برمی گردد غیر از اینکه خلیفه است، نبی هم هست. یعنی به او می گویند برای مردم دستور زندگی ببر.

نبوت بعد از ولایت است.

پیغمبر اکرم با بُعد نبوتش برای مردم قرآن آورد، دستور زندگی آورد. اما با بعد ولایتش بود که سر منشا عشق بود.

****************************************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی زبدة الاسرار

علامه مروجی سبزواری حفظه الله

۰ نظر ۳۰ دی ۹۷