... و خیلی ها با همین یک جذبه عوض شدند ، با همین یک عنایت عوض شدند و بعد دیگر انسان از اینجا به بعد در صراط می افتد ، اینجا دیگر اگر نماز می خواند ، نمازش نماز است ، دیگر عطر و طمع و رنگ و بود دارد ، اینجا اگر روزه می گیرد ...
اینست که انسان تا به این اضطرار نرسد فایده ای ندارد ، یعنی عوض نمی شود ...
این مسائل ، مسائلی نیست که در هر کتابی گفته بشود ، در هر سخنرانی گفته بشود ، معمولاً می گویند بروید نمازتان را بخوانید ، نمازتان را اینطور و آنطور بخوانید ( همه اینها درست است ) ، اما این حقایق که تا زمانی که آن برق بر قلب انسان نزند ، نماز انسان نماز نمی شود ، این در جایی گفته نمی شود ( عارفان الهی هستند که اینها را از بطن قرآن ، از بطن دین درآورده اند و برای ما معرفی کرده اند) .
حقایق اینهاست و اِلّا اکثر مردم در بی خبری اند ، می گویند نمازمان را خوانده ایم ...
باید آن برق بر قلب انسان بزند ، بدون این فایده ای ندارد ...
آن برق وقتی می زند ، میدانی در قلب انسان چکار میکند ؟ یک عشقی را در قلب انسان ایجاد می کند ...
اینقدر این برق زیباست ، اینقدر این عنایت زیباست ، اینقدر جذاب هست که وقتی بر قلب انسان می زند ، یکباره قلب انسان را از خودش می برد ، اصلاً وجود انسان را از خودش می کَند ، آن بنای وجود دنیایی انسان را ویران می کند ...
اگر انسان همه عمرش را بدهد و همین یک لحظه را بخرد ...
برگرفته از جلسه ۱۶ منازل السائرین
علامه مروجی سبزواری حفظه الله
۰ نظر
۳۰ فروردين ۹۹