(قسمت هفدهم) سرآغار آشنایی با استاد بی بدیل شیخ علی آقا پهلوانی
شیخ علی آقا پهلوانی (سعادت پرور)
«... آن دو دوست من که به قم رفته بودند جاهای بسیار و نزد افراد متعددی رفتند. ولی خاطرجمع نبودند. تا اینکه به نزد استاد، علامه حسنزاده آملی رفته و قضیه را با ایشان درمیان گذاشتند. آنها به این نیّت رفته بودند که او خودش ما را به شاگردی بپذیرد. ولی ایشان گفته بود: «من نمیتوانم بپذیرم ولی شما به نزد آقای پهلوانی بروید، و اگر از در بیرونتان کرد از پنجره داخل شوید».
ولیّ اعظمِ حضرت ولیّ الله الاعظم، آدم دوران، انسان کلّی، عقل قدسی، نور اسپهبد، اَکمل وارثان علوم مهدوی، تارک ظلمات عالم طبیعت، سائر در منازل نوری عبودیّت، واصل به معدن عِزِّ ربوبیت، فانی در سلطان الوهیّت، باقی در اطلاق هوهوئیت، حضرت آیت الحق و الحقیقت، شیخ بیبدیل طریقت، ملا حسینقلی دوران، شیخ علی پهلوانی عَظّماللهذکرهُالعزیز، عارفی وارسته بود در یکی از محلههای قدیمی قم، و در منزلی قدیمی ساکن بود و مخارجش از شهریهی بسیار مختصری که از حوزه میگرفت تأمین میشد. گمنام بود و جز بعضی از اهل سلوک او را نمیشناختند، و آنها هم که او را میشناختند همه اذعان و اعتراف داشتند که: «اما تو چیز دیگری».
آری او چیزی دیگر بود، و دُرّی بود که در صدفش پنهان بود. او آخرین بازمانده از سلسلهی فقهای عارف نجف بود، سلسلهای که در نزد اهل طریقیّت معروف شده است به سلسلهی شوشتریه. اگرچه رسالهای مفصل در مورد این سلسله و چگونگی پیدایش آن و اتصال این سلسله به امام معصوم نگاشتهام اما در اینجا بیمیل نیستم که مختصری از احوال این سلسله را بنگارم...»