(قسمت هیجدهم) مختصری درباره سلسله ی شوشتریه 1
«سید علی شوشتری، طلبهای بود که در حوزهی علمیهی شوشتر تحصیلات مقدماتی خود را گذراند و برای ادامهی تحصیلات عالیه راهی نجف اشرف شد. در آنجا به درجهی اجتهاد رسید و به مسقط الرأس خود، شوشتر برای رتقوفتق امور مردم بازگشت. روزی در یکی از قضاوتهای خود دچار اشتباهی میشود و توسط مردی ناشناس که نیمهشب به خانهاش میآید متوجه اشتباهش میگردد. این ناشناس معروف است به ملاقلی جولا و تاریخ نسبت به نسب و شرححال زندگی او ساکت است. ملاقلی به او میگوید به نجف برو و در آنجا در قبرستان وادیالسلام مرا ملاقات میکنی و من آنجا مسائلی را به تو میگویم. سید بههمراه خانوادهاش برای بار دوم به نجف آمده و آنجا ساکن میشود و دستورالعملهایی را از جولا میگیرد و جولا چنانکه خودش قبلاً به سید گفته بود که من در فلان روز خواهم مُرد تو تغسیل و تکفین و تدفین مرا عهدهدار شو، جولا میمیرد.
سید علی شوشتری دو شاگرد بزرگ در اخلاق و عرفان تربیت میکند که یکی شیخ مرتضی انصاری اعلیاللهمقامه است که تحولی عظیم در علم اصول بهوجود آورد و الحق که در دو قرن اخیر کسی به عظمت او در فقه و اصول نیامده است. شاگرد دیگرش ملاحسینقلی همدانی بود که اگرچه او هم فقیهی بزرگ بود، اما شهرت او از جهت عرفان اوست و این سلسله از طریق ایشان ادامه یافت و از زمان ملاقلی جولا تاکنون بزرگترین شخص شاخص در این سلسله ملاحسینقلی همدانی است. ملاحسینقلی در سلوک شاگردان بسیاری تربیت کرد که مرحوم میرزا جواد آقا ملکی از جملهی شاگردان بنام اوست، ولی شاگرد بزرگی که سلسله از طریق او ادامه یافت سید احمد کربلایی تهرانی بود. سید احمد را نیز شاگردی بود به نام سید علی قاضی رضوان الله تعالی علیه که عموم مردم زمان ما، آنها که آشنایی با شخصیتهای عرفانی دارند، ایشان را بهخوبی میشناسند و کتابهای متعددی نیز درمورد ایشان به رشته تحریر درآمده است.
سید علی قاضی اگرچه شاگردان بسیاری داشت اما آنکه وارث مقام علمی و عملی ملاحسینقلی همدانی بود و این میراث را از قلب سید علی قاضی گرفت علامهی بیبدیل، سید محمدحسین طباطبایی بود اسکنه الله تعالی فی اعلی مراتب جنانه. در علم توحید در میان تمام اهل این سلسله از ایشان جامعتر و قویتر کسی نیامده و این بندهی حقیر نیز در هرجا به مشکلاتی در توحید برمیخوردم به روح پرفتوح ایشان متوسل میشدم و برایم حل میشد. عاقبت علامه طباطبایی این میراث عظیم را در قلب شیخ علی پهلوانی تنها شاگردش در سلوک و طریقت نهاد و این سلسله تا اینجا بدینطریق پیش آمد... »