* خصوصیات یک قافله ی حج * قسمت اول
بسم الله خیر الأسماء
*****************
1. تجمع افراد در قالب کاروان
*********************
🔆همچنانکه برای جسم، قافله و قافله سالار لازم است، و نیز زاد و توشه نیاز است، پس عارف را نیز برای سیر بر طریقت الی الله، یک هادی و قافله سالار لازم است.
🔑افرادی که عازم سفر حج هستند همه با هم در یک جا جمع میشوند و تشکیل یک قافله را میدهند. البته جسمهای مردم است که در کنار یکدیگر یک گروه واحد را تشکیل میدهند. ولی با توجه به اینکه این سفر یک سفر روحانی است، باید قلبهای انسانها با هم جمع شوند و یک قافله معنوی هم از تجمع قلبها به وجود آید.
🔸این نکته را باید توجه کرد که آنچه باعث تجمع جسمی افراد در کنار هم میشود، همانا مقصد واحد آنهاست. همه قصد دارند که به شهر مکّه و زیارت خانهی خدا بروند. همچنین برای تشکیل یک کاروان معنوی، باید قلبها و نیّتها مقصود واحدی داشته باشند و مقصدشان یکی باشد و اگر مقصد اجسام، شهر مکّه و خانه خداست، مقصد دلها هم باید عالم ملکوت و خود خدا باشد.
✅ البته جهت حرکت این دو کاروان فرق میکند: کاروان ظاهری، مبدأش عالم خاک است و مقصدش هم عالم خاک. اما آن کاروان روحانی که حامل قلبهای حجاج است، مبدأش خاک است و مقصدش افلاک.
🔹 همچنانکه در شب معراج، جسم پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) از خانهاش در مکّه به سوی بیتالمقدّس و بنای ظاهری مسجدالاقصی طیالارض نمود که یک سفر زمینی بود، اما روحش از مکّه به سوی عالم ملکوت یک سیر عمودی کرد. و قلب مقدّس پیامبر به این سفر آسمانی رفت و به فرمایش قرآن به «رؤیت قلبی» و مشاهده روحانی عوالم ملکوتی پرداخت.
🔸ولی چیزی که هست تشکیل این قافله روحانی تقریباً میشود گفت محال یا نزدیک به محال است. زیرا در مرتبه اول، قصد همه خدا نیست، بلکه از همین جا که
ارز برمیدارد برای خرید اجناس، دیگر نیّتش نمیتواند خدا باشد. در مرتبه بعد برای مسافران، کندن دل و خالی کردن خود از تعلّقات امکان ندارد و حاجی در طول سفر در فکر این است که فرزندانم چطور هستند، خانهام و ... .
⬅️ کسی را میشود گفت که از دنیا قطع علاقه کرده که قبل از حرکت به سوی حج، بنا را بر این بگذارد که من دیگر از این سفر بازگشتی ندارم و در این سفر خواهم مرد. در نتیجه تمامی بدهکاریهایی را که به مردم دارد ادا کند و ... . البته این معنا در سفرهای قدیم ممکن بود پیدا شود. زیرا سفرهای حج چنان سخت بود که انسان امید برگشت نداشت.
💢 ضرب المثلی در بین قدیمیها رایج بوده که میگفتهاند انسان واجبالقتل بشود اما واجبالحج نشود. دلیلش این بوده که کسی که قتلش واجب شود در یک لحظهی کوتاهی او را میکشند و تمام میشود، ولی حج، مرگی است با مشقّتهای فراوان و سختیهای بسیار که به تدریج به سراغ آدم میآید.
🔹از یکی از پیران قدیم شنیدم که میگفت افرادی بودند در قدیم که کاروان به مکّه میبردهاند و در میان مردم معروف بوده که میگفتهاند فلان کس از مثلاً صد نفر که میبرد، چهل نفر زنده بر میگرداند، و فلان کس از هر صد نفر پنجاه نفر زنده بر میگرداند.
🔸البته آن مطلب اول هم که گفتیم نیت همه خدا باشد نیز در قدیم بهتر امکان داشت. زیرا شهرهای مکّه و مدینه هیچ مظهر تجمّل و زیبایی ظاهری نداشتند، هیچ گونه بازارهای پر زرق و برق وجود نداشت و ... و حاجی در بدترین شرایط ممکن به سر میبرد. لذا از وطنش که خارج میشد جز خدا نمیتوانست نیّتی داشته باشد.
🔹اما امروزه قطع تعلّقات نیز نمیشود چون سفر حج بسیار آسان و در رفاه و امنیت کامل صورت میپذیرد و حاجی مطمئن است که بعد از یک ماه برمیگردد و دوباره کس و کارش را میبیند و کارهایش را دنبال میکند.
❤️ اگر چنین کاروانی از قلبهای حجاج تشکیل شود و حجاج بتوانند نیت خود را و مقصد و مقصود خود را فقط خدا کنند، و از دنیا و تعلّقات آن یکسره خود را رها نمایند، در اینجا کاروانی معنوی از قلبها تشکیل شده که به آن، کاروانِ «اخوان الصفا» میگویند.
***************************
سلسله مباحث « اسرار حج »
حضرت علامه ذوالفنون مروجی سبزواری