هوالحکیم
... یک چیز برایشان مهم بود ، یا موقعیتشان ، یا مقامشان ، یا شغلشان ، یا اعتبارشان ، یا شریعتشان و ... برایشان بت شده بود اینها نتوانستند بیایند .
هر کسی یک آستانه مقاومتی دارد ، مقاومت میکنند تا مرز مال ، همینکه که قرار باشد مالشان را بدهند دیگر نمیایند ، بعضی ها با آدم هستند تا پای موقعیت و مقامشان ، همینکه که احساس میکنند موقعیتشان به خطر می افتد ، دیگر با آدم نمیایند و یا بعضی ها هستند تا پای آبرو ، همینکه احساس بکنند آبرویشان میخواهد به خطر بیفتد با آدم نمیایند ( بعضی ها دیگر خیر ، تا پای جان هم هستند ، میگیوید حاضرم جانم را هم از دست بدهم ) .
مردم آستانه مقاومتشان فرق میکند ، این امتحانات هم برای همین هست که معلوم بشود آستانه مقاومت هر کسی چقدر هست و یا بعضی ها آستانه مقاومت شان تا شریعتشان هست ، یعنی همین که ببینند شریعتشان دارد از دست میرود ، دیگر نمایند .
انسان باید شریعت را حفظ بکند ، تا به آخر هم حفظ بکند ، اما میخواهم بگویم برای بعضی ها بت شده است ، همان نمازشان بت شده است ، همان حجابشان حجاب شده است و ... بت شدنش بد است ، لذا اینقدر شریعتش را دوست دارد که به هیچ وجه حاضر نیست آن را از دست بدهد و معمولاً بیشتر مشایخ در قدیم الایام میخواستند کسانی را بپذیرند و امتحان بکنند ، بیشتر یا با جنبه شریعت امتحان میکردند و یا با یک بحث حیثیتی ( مثلاً آبرو ) .
شمس تبریزی به آن بنده خدا میگوید اگر میخواهی شاگرد من بشوی ، بیا بنشینیم سرچهار راه ، سر چارسوق شهر ( مثلاً مثل همین چهارراه امامزاده ما که محل مرکزی هست ) بنشینیم و تو شراب بخور و من هم نگاه بکنم که هم آبرویت برود و هم مردم بگویند آدم بی دینی هستی و ...
اینطور امتحان میکردند ، گفت نه من نمیایم ، چه بسا که مثلاً هم خدا را که میگوید حرام هست و هم از مردم دیگر ، بالاخره میخواهد در میان مردم باشد ، مردم چه میگویند ؟ مردم میگویند آدم فاسقی هست .
اینست که این امتحانات را انجام میدهند به خاطر اینکه ببینند چه کسی واقعاً مردش هست و تا کجا میخواهد بیاید ، مرز مقاومت و استقامتش تا کجا هست و ...
در احوال حضرت امیر هست که ۳ گروه ناکثین و مارقین و قاسطین ( اینها یک عده ای بودند که از حضرت جلو بودند ) مثلاً فرض کنید ، حضرت فضائلش که مخفی نبود ، وقتی که میایند و میگویند بیا و از گناهی که کردی استغفار کن " با معاویه صلح کردی ، از گناهی که کردی استغفار کن " دارند از حضرت جلو میزنند و یا قبلاَ برایتان گفته ام که داشتند به جنگ میرفتند ( ظاهراً جنگ نهروان بود ) که حضرت به یک سرزمینی میرسند و ظهر وقت نماز میشود ، حضرت میفرمایند که این زمین عذاب شده است ، من اینجا نماز نمیخوانم ، هر وقت از اینجا رد شدیم نماز میخوانم ( یک عده نماز خواندند ، گفتند ما همینجا میخوانیم ) یک نفر بود که گفت تا این مرد نماز نخواند من هم نمیخوانم ، یک عده نماز خواندند و همینطور که حرکت میکردند ( لشکر حرکت کردنش سنگین هست ) مردم هِی دیدند به غروب نزدیک میشوند و گفتند نمازمان از دست میرود و نماز خواندند تا بالاخره همه نماز خواندند ، شب شد ، و فقط یک نفرشان نماز نخواند ( گفت تا این مرد نماز نخواند من هم نمیخوانم ) دیگر وقتی از آن سرزمین گذشتند حضرت به آن شخص گفت که حالا برخیز و اذان ظهر را بگو ، گفت که الان دیگر شب است ، چه اذانی ؟ حضرت تکرار کردند اذان ظهر را بگو ، او اذان ظهر را گفت ، حضرت گفتند اقامه را هم بگو ، او اقامه را هم گفت ، بعد دیدند که خورشید برگشت ( یکی از موارد رد شمس همینجاست ) که میگویند حضرت خورشید را برگرداندند .
همه از حضرت جلو زدند ، هیچکس نمیفهمد که این انسانی هست که فرموده :
علی مع الحق و الحق مع علی
یعنی نماز نخواندش هم حق هست ، اینها از چه پیروی میکنند ، کدام دین را پیروی میکنند ( حضرت نماز نمیخوانند ولی اینها نماز میخوانند ) اینها از کدام دین پیروی میکنند ؟ مرجع تقلیدشان چه کسی هست ؟ خُب در جایی که علی دارد میرود و نماز نمیخواند ، یعنی اینها میخواهند بگویند که اگر نماز نخوانیم به جهنم میرویم ؟ اگر قرار باشد به جهنم بروند ، خُب علی جهنم میرود ، علی که به جهنم نمیرود ( اینها از کدام دین پیروی میکنند ؟ از کدام امام ؟ از کدام مرجع تقلید میکنند ؟ ) وقتی که مرجعشان نماز نمیخواند ...
اینها را بترسیم که در یک جایی میبینی که از امام جلو میزنیم .
همین ها هستند که وقتی امام زمان ظهور میکند ، میگویند که :
إِذا قام الْقائِم (ع) جاء بأَمر جدید کما دعا رسول اللَّه فی بدو الإِسلام إِلی أَمر جدید
میگویند چرا امام احکامی که میگوید ، چیز دیگری هست ، نه اینکه امام در آنجا به باطن دین عمل میکنند ، اینها حتماً میخواهند که رفتار امام در چهارچوب رساله عملیه باشد ...
اصلاً اگر امام آمد و گفت بنشین و شراب بخور ، یعنی انسان باید در اینجا با امام بحث بکند که حرام است.
... همین ها هستند که وقتی امام زمان ظهور میکند ، میگویند که :
إِذا قام الْقائِم (ع) جاء بأَمر جدید کما دعا رسول اللَّه فی بدو الإِسلام إِلی أَمر جدید
میگویند چرا امام احکامی که میگوید ، چیز دیگری هست ، نه اینکه امام در آنجا به باطن دین عمل میکنند ، اینها حتماً میخواهند که رفتار امام در چهارچوب رساله عملیه باشد ...
اصلاً اگر امام آمد و گفت بنشین و شراب بخور ، یعنی انسان باید در اینجا با امام بحث بکند که حرام است .
اینست که بعضی ها از امام جلو میزنند ( بعضی ها از حقیقت جلو میزنند ) ، یک چهارتا چیزی به عنوان دین یاد گرفته اند ، به عنوان شریعت و همان را بت کرده اند و اصل قرار داده اند ، حقیقت و ملاک قرار داده اند و بعد همین ها هستند که بر علیه امام زمان شمشیر میزنند " به امام اعتراض میکنند " و لذا امام چه بسیار از همین مسلمان ها را میکشد ، چه بسیار دشمنانی دارد که از خود فقها هستند ( فقیه است دیگر ، میبیند کاری که امام دارد میکند با ملاک هایی که از فقه و احادیث استنباط میکند جور درنمیاید و مخالفت میکند ) .
باید این بت ها را بزنیم و بشکنیم ، چیزهایی که در نظر ما بت شده اند ( اینها را باید بشکنیم ) ...
******************************************************************************************
پیاده شده از فایل صوتی منطق الطیر
علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة الله