بسمک یا سلام
*************
ورود در بادیه
*********
🔹بعد از اینکه انسان از شهر و وطن خودش خارج شد، وارد بادیه و بیابان میشود. البته بیابان جایی است که خطرات بسیاری در آن هست. خطر گم کردن راه، تمام شدن آب و غذا، بیماری، حیوانات درنده، دزدها و راهزنان، طوفان شن، سرما، گرما، و بسیاری مخاوِف و مهالک دیگر.
زمانی که حاجیان در بین راه در حرکت هستند، دائماً بین دو حالت قرار دارند: یکی اینکه همواره و در هر لحظه در حالت خوف و ترس هستند که مبادا همین الآن راهزنانی بر سر ما بشورند و ما را بکُشند و اموال ما را ببرند. همیشه در هراسند که مبادا طوفان شنی برخیزد و در زیر خروارها شن روان مدفون شوند، همیشه میترسند که قافله سالارشان بمیرد و اینها در بیابان سرگردان شوند و ... . و خلاصه لحظهای قلبشان فارغ از حزن و اندوه نیست.
🔸از طرف دیگر در دلش نور امیدی هم هست که خداوند آنها را به سلامتی به مکّه میرساند و آنها به مقصودشان که زیارت بیتالله و درک آن فیض عظیم است، خواهند رسید.
🔺بنابراین حاجی در سفر ظاهری و جسمانی وقتی که از شهرش خارج شده و به بیابان رو مینهد، دائماً بین خوف و رجا است.
🔹همچنین در آن سفر روحانی هم که از دنیا خارج میشود و به سوی وادی مقدس توحید گام مینهد، باید بین خوف و رجا به سر برد. یعنی همچنانکه در سفر جسمانی همواره در ترس است که به شهر مکّه نرسد، و امید دارد که برسد، در سفر روحانیش نیز همواره در ترس باشد که خدا زیارتش را قبول نکند و او را به مقام قرب خود راه ندهد، و از طرفی امید داشته باشد که بالاخره خداوند کریم است و ما را میپذیرد.
💢به عبارت دیگر از یک طرف حاجی دائماً در بین راه و در حین انجام اعمال در هراس و بیم است که شیطان در هر گوشهای کمین کرده و در صدد است که بطور ناگهانی در یک جا که غافل باشم و برای لحظهای توجهم از خدا برگردد و به دنیا متوجه شوم، از همان فرصت استفاده کرده و بر من شبیخون آرد و وارد وجودم شود، و چون خداوند شیطان را در درون وجود من ببیند، رویش را از من برگرداند و مرا به بارگاه قرب خودش راه ندهد.
🔹به هر حال انسان در یک لحظۀ بسیار کوتاه توسط شیطان ربوده میشود و بسیار بودهاند انسانهای زاهد و پرهیزگاری که در یک لحظۀ خیلی کوتاه گمراه شدهاند. البته شیطان سالهای سال بر روی کسی که میخواهد گمراهش کند کار میکند. این نکتۀ مهم را باید توجه داشت که اکثریت انسانها و قسمت بسیار زیادی از آنها را شیطان کاری به کارشان ندارد و در صدد گمراه کردن آنها نیست. زیرا برای گمراه شدن آنها زرق و برقها و جلوههای کاذب دنیا از بیرون کافی است که نفس ضعیف آنها را وسوسه کند و نفس آنها میل و اشتیاق به آن جلوهها و زیباییهای کاذب پیدا کند و در نتیجه به جای رو نمودن به خدا، به دنیا رو آورد، و رو نمودن به دنیا معنایش پشت نمودن به خداست. بنابراین زیباییهای ظاهری حیات دنیا از بیرون و کششهای نفس اماره به سوی دنیا، از درون کافی است برای گمراه شدن آنها و سوق داده شدن آنها از خدا به سوی دنیا. چنین انسانهایی خود به خود در سفر حج به مقام قرب نمیرسند و مقرّب درگاه خداوند نیز نمیشوند. دست خالی میروند و دست خالی برمیگردند. محروم میروند و محروم بازمیگردند.
🔸اما شیطان سعی و تلاشش را میگذارد برای کسانی که در وادی توحید قدمهای بزرگی برداشتهاند و در توحید از لحاظ عملی و ایمانی قوت پیدا کردهاند، یا در جهت عمل و تقوا و پرهیزگاری بسیار قوی هستند و عمری را در دوری از محرمات، و اجتناب از اعمال خلاف رضای خدا به سر برده و عبادات سنگین و ریاضات طاقتفرسا را بر خود هموار کرده و در عمرشان قائم اللیل و صائم النهار بودهاند.
🔹چنین افرادی در طول تاریخ کم نبودهاند و شیطان در هر دو جهت افراد بسیاری را گمراه کرده است. در جهت علمی، قرآن بلعم باعور را مثال میزند که صاحب اسم اعظم بود ولی شیطان چنان او را به وادی ضلالت کشاند که تمام ایمانش را بر باد داد. در جهت عملی نیز داستان «برصیصا» معروف است.
✅ اینست که انسان همواره باید خود را در معرض آسیب شیطان ببیند.
🔸...اینست که انسان همواره باید خود را در معرض آسیب شیطان ببیند و ترسان و هراسان از اینکه هر لحظه شیطان ممکن است از کمینگاهش بدر آمده و تیری به سوی او پرتاب نموده که روح او را نابود کند.
🔺البته این خطر برای شخص حاجی بسیار بیشتر است. زیرا سفر حج سفری است که خداوند به بندگانش و به حجاجی که خانه و کاشانه و جمیع تعلقاتشان را رها کردهاند و به عشق زیارت او سرگشتۀ بیابانها شدهاند نظر خاصی دارد و عنایات خودش را بیشتر شامل حال آنها مینماید. لذا شیطان هم از این طرف خود را کاملاً آماده و مصمّم میکند که حجاج را از حج واقعی منصرف کند و دل آنها را به جای توجه به خدا به اعمال ظاهری حج متوجه سازد و آنها را در بازارها مشغول نماید، یا در طول مسافرت مسئلهای برایشان پیش آورد که خودشان اصلاً گمان نمیکردهاند و احتمال نمیدادهاند که چنین معصیتی برای آنها پیش آید.
💢شیطان هر لحظه مترصّد است و در کمین نشسته است تا فرصتی به دست آورده و سفر حجاج را باطل و اعمالشان را فاسد گرداند.
🔸این است که حاجی چون رو در بیابان میگذارد و از شهرش خارج میشود، باید بسیار خائف و هراسناک از پیش آمدن چنین مواردی باشد و خود را در میان مهالک فراوان ببیند و خود را در وادیی ببیند که هر قدمش هلاکت است و پرتگاههای عمیق است که روح آدمی اگر در یکی از آنها سقوط کند تا قعر جهنم پیش خواهد رفت.
البته از طرف دیگر امید خودش را کاملاً به خدا بیندازد و توکل بر خدا نماید و در عین ترس از آن مسائل، امید به خدا را داشته باشد که خداوند مرا حفظ خواهد کرد و مرا در این سفر از شرّ شیطان درونی یعنی نفس اماره و شیطان بیرونی یعنی ابلیس حفظ خواهد نمود و خلاصه با این دو بال وارد وادی حج شده، پا در بیابان گذارد.
******************************
حضرت علامه مروجی سبزواری
سلسله بیانات اسرار حج
بسمک یا عطوف
*************
زاد و توشه:
✅یکی دیگر از خصوصیات قافله این است که افراد قافله باید با خود زاد و توشه بردارند یعنی آب و غذا برای میان راه بردارند تا گرسنه و تشنه نمانند و بتوانند به مقصد برسند.
❇️همچنین در حج روحانی و آن کاروانی که ارواح و قلبهای حجاج به سوی خدا میروند، نیز باید زاد و توشهای روحانی وجود داشته باشد که باعث قوّت ارواح برای حرکت به سوی خدا باشد.
❓آن زاد و توشه معنوی و روحانی چیست؟
✅برای توضیح میگوییم که معمولاً توشهای را که بر روی شتر میگذاشتهاند دو لنگه بوده است که در دو طرف شتر قرار میگرفته تا تعادل برقرار ماند. این دو لنگه در توشه معنوی، عقل نظری و عقل عملی است، یا به عبارت دیگر، یکی ایمان و اعتقاد صحیح، و دیگری عمل صالح و تقواست.
🔸شخص حاجی از یک طرف باید اعتقادات درستی در مورد اصول و مبانی دینش داشته باشد و وجود خدا و صفات خدا برایش با ادلّه و براهین روشن اثبات شده باشد.
🔹البته بهترین روش برای خداشناسی و معرفت الله روشی است که عارفان الهی در پیش گرفتهاند. ایشان به جای اینکه مثل تودۀ عوام مردم وارد جامعه شوند و اعتقادات خود را در مورد خدا و قیامت و سایر اصول معرفتی از بیان مردم بگیرند، و به جای اینکه مثل فلاسفه وارد عالم شوند و به سیر آفاقی بپردازند و از راه آیات و آثار و نشانههای خدا پی به خدا ببرند، از این راه وارد شدهاند که از میان جامعه و از میان عالم برگشته و وارد نفس خود شدهاند و از راه وجود خودشان خواستهاند به معرفت خدا دست یابند.
🔸عارفان الهی از این راه که وارد خلوت و انزوا میشوند و درِ دکان وجود خود را بر روی دیگران میبندند و با کلنگ و تیشه ریاضت و تهذیب و تزکیه و به عبارت دیگر جهاد اکبر، آن لایههای چرک و رسوبات معاصی و غفلتها، که روی روح و مظهر خدا را پوشانده، میکَنند و آن لایهها و رسوبات را کنار میزنند تا اینکه به روح که مظهر و تجلی
خداست در درون وجود خود، دست یابند و آن نور را که در زیر خروارهایی از لایهها و رسوبات مدفون بود، آزاد کنند.
✅در اینجا است که انسان به مظهر خدا دست مییابد (که در اینجا سالک در سفر اول یعنی سفر از خلق به حق ، به مقام «فتح قریب» نائل می گردد).
🔹چون روح انسان همچنان که مظهر ذات خداست، مظهر و محل ظهور اسماء و صفات خدا هم هست، پس عارف وارد در اسماء و صفات میشود و از نردبان اسماء و صفات شروع به بالا رفتن میکند تا به مرحله سلطان اسماء و صفات که ذات خدا در مرحله واحدیت باشد، دست پیدا کند(که عرفا از این مرحله تعبیر به «فتح مبین» میکنند.)
🔸سپس از آنجا در خود ذات شروع به عروج میکند تا به مرحله غیب ذات یا مقام احدیت ذات دست یابد(که در اینجا سالک سفر دوم یعنی سفر از حق به حق، یا سفر از وجود حقی خود به وجود حق مطلق را به پایان رسانده و به مقام «فتح مطلق» یا «فتحالفتوح» نائل میشود).
🔸اکنون برای اینکه به بحث اصلی خود وارد شویم که عبارت از این بود که یک لنگه زاد و توشه در سفر حج، ایمان و اعتقاد و علم به خداست، گوییم بهترین نوع معرفت و اعتقاد به خدا، همین معرفت شهودی و عرفانی است که از راه تزکیه نفس به دست میآید و قرآن نیز تنها راه فلاح و رستگاری را همین راه تهذیب نفس و تزکیه معرفی کرده است: 🌿(قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا)- شمس 9🌿
🔸حضرت رسول (صلّیاللهعلیهوآله) و اصحابشان بر پیرزنی گذشتند و او با چرخ نخ ریسی مشغول رشتن نخ بود حضرت از او سؤال کرد که چه دلیلی بر وجود خدا داری؟ آن پیرزن دست از گرداندن چرخ برداشت و گفت همچنانکه اگر من دست از گرداندن این چرخ بردارم، این چرخ میایستد، عالم به این عظمت هم باید گردانندهای داشته باشد که آن را میچرخاند و اگر او دست از این عالم بردارد، عالم از حرکت میایستد.
✅در اینجا بود که حضرت رو به یارانش نموده و فرمود: بر شما باد رو آوردن به دین پیرزنان.
🔆 آنچه در گفتار این پیرزن مهم است دو چیز است:
1️⃣ استدلال به برهان حرکت بر اثبات وجود محرّک که یک برهان فلسفی است.
2️⃣ استدلال بر ربوبیت خدا. زیرا بزرگترین مشکل انسانها در توحید، مسئله ربوبیت بوده است.
✅البته علت اینکه حضرت فرمود بر شما باد پیروی از دین پیرزنان، برای این است که این پیرزن توانسته بود دو اصل مهم توحیدی را با بیانی ساده ارائه دهد و توحید و خدا برایش یقینی شده بود و خداشناسیش از حدّ توهم و خرافات خارج شده بود و به سرحد خداشناسی عقلی رسیده بود.
🔆 بنابراین دو کار بر هر انسانی لازم است:
🔺اول) اینکه سعی کند با مراقبت درست از رفتار و اعمالش و پرهیز از گناه و ... روی نور فطرت خود را نپوشاند و باعث خاموشی نور فطرت نگردد.
🔸خلاصه در زمینه عملی از اعمال حرام بپرهیزد و مکروهات و اعمال حلال ولی غیر ضروری و لغو و بیفایده را انجام ندهد، و از طرف دیگر اعمال واجب و حتیالامکان مستحب، و فقط حلالهای ضروری و لازم را انجام بدهد. اعمالش را برای غیر خدا و به نیت هوای نفس یا خوشآمد مردم انجام ندهد بلکه فقط برای خدا انجام دهد و راه نفوذ شیطان را از هر سو ببندد. به انجام این امور «تقوا» میگویند. که تقوا یک لنگه زاد و توشه حج است. با پیشه گرفتن تقوا، روی فطرت آدمی باز میماند و روح که مظهر ذات الهی است میتواند وجود آدمی را تحت تأثیر قرار داده و آن را به نور الهی روشن سازد.
🔻دوم) سعی کند که در زمینه علمی و عقلی هم بر روی اعتقادات خود کار کند که داشتن اعتقاداتی صحیح و به دور از خرافات و بر مبنای براهین و استدلالات، دومین لنگه زاد و توشه در سفر حج است. یعنی انسان همچنانکه برای بهبودی کارهای دنیویش مرتب کار میکند، برای بهبودی اعتقاداتش و خارج کردن آنها از حدّ اعتقادات خرافی به حدّ اعتقادات برهانی کوشش کند. مرتب با مطالعه کتابهای مفید در زمینه اعتقادات و پرس و جو از اهل فن، به تصحیح اعتقادات خود بپردازد.
🔸روی همین جهت است که قرآن این همه روی علم و عمل و به عبارت دیگر ایمان و تقوا تکیه دارد و این دو را باعث سعادت بشری میداند.
✅آنگاه معلوم است که کسی که علم درستی به توحید و معاد و حقایق ثابت عالم ندارد و نیز عملش هم ناخالص بوده، در نتیجه چنین انسانی زمانی که بخواهد به حج برود، در آن کاروان ارواح نمیتواند شرکت جوید و به خدا برسد. بلکه فقط یک سفر جسمانی انجام میدهد و به خانه خدا میرود و با جسمش مشتی سنگ و گل را طواف میکند.
**************************
حضرت علامه مروجی سبزواری
سلسله بیانات اسرار حج