* دلنوشته ای تقدیم ب ساحت مقدس علمای برحق دین *
بسم الله الصبور
***********
پس از مدتها اعتزال و انتباذ و انقطاع از خلق و خلوت، در پی امر حق تعالی دست ب قلم برده عباراتی چند ب نگارش می آورم.
درد مهجوریت و مظلومیت علم و عالم و علما و ساحت بلند حکمت و عرفان و اجتهاد، تمام نشدنی است و زخم آن زخمی است ناسور و کشنده و التیام ناپذیر.
وقتی پای درس بزرگان می نشینم و در محضر عرشیانی در می یابم ک عالم سراسر علم انباشته است و پر از حقایق نامکشوف و اسراری نادیدنی و ناشنیدنی؛
و اینکه صمدیت حق جلّ جلاله چنان عالم هستی را در خود فرو برده ک ب وزان عظمت و کبریایی اش عالم هستی نیز عظیم و کبیر است؛
و از سوی دیگر می نگرم خلق و انسانها را ک چه سان غافلانه ره می سپارند و بیخبر و جاهلانه سدّ راه جوشش و فوران معادن علم و حکمت می شوند،
اینجاست ک دل ب جوش و خروش می آید و سیل ناله و تضرع، ضجه و اندوه عرش الهی را ب لرزه در می آورد ک :
« أَیْنَ مُبِیدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْیَانِ وَ الطُّغْیَانِ
أَیْنَ حَاصِدُ فُرُوعِ الْغَیِّ وَ الشِّقَاقِ [النِّفَاقِ ] ،
أَیْنَ طَامِسُ آثَارِ الزَّیْغِ وَ الْأَهْوَاءِ
أَیْنَ قَاطِعُ حَبَائِلِ الْکِذْبِ [الْکَذِبِ ] وَ الافْتِرَاءِ
أَیْنَ مُبِیدُ الْعُتَاةِ وَ الْمَرَدَةِ
أَیْنَ مُسْتَأْصِلُ أَهْلِ الْعِنَادِ وَ التَّضْلِیلِ وَ الْإِلْحَادِ ؟ »
چه بسیار علوم و اسرار و حقایق،
چه بسیار حکمتها،
و چه بسیار بواطن، که در قلوب اهل بیت و ائمه ی اطهار و علما و اولیای الهی مکنون و پنهان اند ؛
و چه بسیارند انسانهای ظلوم و جهول و بیچاره ک صمّ بکم نظم نظام هستی اند و معالم الدین و استوانه های علم و حکمت و معرفت را ب بند می کشند؛
و چه بسیار لیالی و ایام ، ک می گذرند و چه بسیار انسانها ک بی بهره از این حقایق در حیرت و ظلمت اند.
از پیامبر عظیم الشأن اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم ، ک وقت مبارک حضرتش را با 84 جنگ گرفتند و رخصت ب حضرت ندادند ک ب عمران نفوس بپردازد و نشر آن حقایق و علوم و اسرار نماید؛
و حضرت وصیّ مولا امیرالمؤمنین سلام الله علیه ک 24 سال خانه نشینی را بدان حضرت تحمیل نمودند و جنگهای جمل و صفین و نهروان و ...
حضرت امام مجتبی سلام الله علیه و لشکرکشی های شام معاویه و زهر و شهادت؛
و آنگاه حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه و ...
رسید تا امام موسای کاظم علیه سلام الله ک 14 سال زندان؛
تبعید امام هشتم سلام الله علیه،
تبعید عسکریین علیهما السلام،
و سرانجام غیبت حضرت حجت روحی فداه؛
و چه بسیار علما و مجتهدینی ک در خفقانها و زندانها و ظلم ظالمان، در خفا و آشکار این نور الهی را روشن نگه داشتند و با تحمل سختیها و آزار و اذیتها خدماتی عظیم ب ساحت مقدس دین طیب اسلام نمودند ک ما را هرگز قدرت حمد و شکر آنها نیست.
چرا؟
چرا تا بوده و هست، همچنان این سیر ادامه دارد و همچنان علم و حکمت و حقیقت، باید در حبس و زنجیر معاندان و کوته نظرانی باشد ک صدر و سینه ای ضیّق و تنگ دارند ک قساوت قلب، آنها را چنان ب جمود کشانده ک قدرت خدمت ب ساحت والای حضرت علیم حکیم ندارند.
می نویسم
هرچند نه گوش شنوایی هست و نه چشم بینایی.
هرچند صاحبان قدرت، قارون وار غرق در دنیای خویش اند و هارون الرشید ها همچنان دست در محبوس ساختن مظاهر دین دارند و مأمون ها همچنان در کار تبعید و معاویه ها دست در کار تکفیر و لعن بزرگان دین و مذهب و اندیشه های نوین اسلام اند.
غمی نیست ک ما را خدایی هست.
و خود وعده فرمود:
{ وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ (5) قصص }
و این منت الهی در جریان است و در حال وقوع.
پس:
{ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ وَ نُودُوا أَنْ تِلْکُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (43) اعراف }
با سلام دل نوشته زیبا و مملو از غم شما در وصف
مظلومیت پیامبر اسلام و ائمه اطهار هیزمی
دیگر در نهان اتشین میافروزد اتشی که جز با اشک
تسلی نمی یابد و تا ظهور منجی حق(ع) بر غربت
غم میافزاید
بوسه بر کلام زیبای علامه عزیز
خواندم و بر قلبم نشست