از مرحلهی دف شدن تا نی شدن
پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۹، ۰۴:۳۰ ب.ظ
" سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً " گاهی عاقل را دیوانه می کند ، دیوانه را عاقل می کند ...
آن شراب حق ختامش مشک ناب
باده را ختمش بود گند و عذاب
اگر به جان انسان بریزد ... آدم این ها را در دعای خودش بخواهد که خدایا از آن شراب هم نصیب ما بکن ...
ولی در حق بعضی ها هم مثل منصور بالای دار می بردشان ... حاج ملاهادی از کسانی بود که هیچ چیز نمی گفت ...
بعضی ها اینقدر نَفْسشان قوی هست که هر چه هم از آن شراب ها می خورند ، خودشان را کنترل می کنند ، هیچ چیز نمی گویند ، سکوت می کنند ...
بعضی ها هستند که آدم های ضعیفی هستند ، چنان که یک قطره می خورند ، بدمستی می کنند ... " أناالحق ، لیس فی جُبَّتی سِوَی الله " و از این حرف ها ...
لذا می بینید بُعد عرفانی حاجی در هیچ جا مطرح نشده است ... اینها مجذوبین درس ایشان بودند ... چه آتشی بوده این انسان که وقتی به جان بعضی ها می افتاده! ...
یا آن سید عبدالغفور جهرمی خودش را آتش میزند ... او هم بنده خدا در جنگل های مازندران دربه در می شود و دیگر هم پیدایش نمیکنند ...
یک میرزا حسن قزوینی هم بوده ، او در دریا خودش را غرق می کند ... نه اینکه جَوِّ شهر ، یک جَوِّ شریعتی خیلی خشکی بوده ...
برگرفته از جلسه ۱۶ #شرح مثنویمعنوی مولانا
علامه مروّجی سبزواری حفظه الله