تمسک به غیر از خدا، تمسک به سراب است
الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَجیبُونَ لَهُمْ بِشَیْ ءٍ (سوره رعد آیه ۱۴)
کسانی که غیر خدا را می خوانند ، غیر خدا را می خوانند یعنی مشترکین؛ مثلاً فرض کنید که می گفتند ملائکه رب هستند، مثلا فرض کنید که میگفتند این بتها رب هستند، این یک جور، جور دیگر ما ها الذین یدعون من دونه کسانی که غیر خدا را می خوانند؛ مثلاً ما که مریض می شویم میگویم ای دکتر به دادم برس، غیر از تو هیچ کس نمی تواند برای من کار کند، وقتی که مقروض میشویم میرویم خانه کسی و میگوییم به دادم برس،
هیچکس را ندارم. کسانی که غیر خدا را می خوانند.
نمی خواهم بگویم که انسان به اسباب تمسک نکند، به اسباب استقلال ندهیم، این بد است. اگر این دکتر نباشد من بیچاره ام؛ اگر این بنده خدا نباشد قرض من را بدهد، من بیچاره ام. الذین یدعون من دونه شامل ما هم می شود. مشترکین می گفتند بت ها را به ما هستند، مثلاً فرض کنید ملائکه رب ما هستند، فرعون رب ماست، چیزهای دیگر رب ماست. ما هم مثل اینها هستیم، ما هم غیر خدا را می خوانیم، میگوییم دکتر، وقتی مریض می شویم می گویید دکتر اگر تو به داد ما نرسی ما میمیریم. آقا قرض دارم اگر تو به داد من نرسی و قرض مرا ندهی می افتم زندان.او هم جزو این کفار و مشترکین به یک طریقی هستیم. الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ کسانی که غیر خدا را می خوانند، لا یَسْتَجیبُونَ لَهُمْ بِشَیْ ءٍ جوابی نمی یابند، هیچ جوابی نمی یابند. درست است که از نظر ظاهری ممکن است جوابی بیابد، اما آن جواب نیست.
قرآن مثال می زند إِلاّٰ کَبٰاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمٰاءِ لِیَبْلُغَ فٰاهُ وَ مٰا هُوَ بِبٰالِغِهِ می فرماید این ها مثل آدم هایی می مانند که تشنه هستند، دیدید وقتی آب از آن بالا می ریزد پایین کف می کند، دیدید مثلا آبشار وقتی از آن بالا با فشار آب می ریزد پایین کف می کند. آنها تشنه هستند دستشان را می برند زیر این کف ها، فکر میکنند آب است. در قبل می فرمود سراب است خیال می کردند آب هست حالا اینجا می فرماید کف ها را خیال می کردند آب هست. دستشان را می برند زیر کف ها می آورند بالا که بگذارند در دهانشان می بینند که هیچی نیست. مثل همان سراب آنجا خیال میکردند آب است سراب بود.
خداوند در این رابطه دو تا مثال می زند. اینها در واقع افرادی هستند که متوسل میشوند به اسباب دنیا. اینها مثل افرادی می مانند که تشنه هستند، کف ها را می بینند، مشت شان را می برند در زیر این کف ها پر می کنند، پر، خیال می کند آب است تا می آید می برد جلوی دهان خودش، از بین می رود. می فرماید حال این جور آدم ها إِلاّٰ کَبٰاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمٰاءِ کسی که دستش را می برد زیر این کف ها، لِیَبْلُغَ فٰاهُ برای اینکه برساند به دهانش و سیراب کند خودش را، مٰا هُوَ بِبٰالِغِهِ اما نمیتواند برساند به دهانش، وَ مٰا دُعٰاءُ الْکٰافِرِینَ إِلاّٰ فِی ضَلاٰلٍ خواندن کفار جز ضلالت و گمراهی نیست.
کافری که می گوید این بت رب من است و حوایج من را برطرف میکندِ، پزشک رب من است و مرا شفا میدهد، این آقا رب من است و در گرفتاری ها به دادم می رسد قرضم را ادا میکند. اینکه ما دیگران را به جز خدا می خوانیم، مثل این هست که کف برداشتهایم ببریم جلوی دهان مان و از آن بخوریم. درست است که ممکن است نزد پزشک برویم و خوب شویم اما این خوب شدن خوب شدن واقعی نیست از آن طرف روح مان تخریب شده است. روح من چون به غیر از خدا استقلال داده این روح سیاه شده است. این روح شرک ایجاد شده است. یا اگر به مغازه ام استقلال دادم، می گویم اگر این مغازه نباشد از کجا بخورم، من دارم می شوم جزء الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ من دارم غیر از خدا را می خوانم. غیر از خدا را به عنوان سبب قرار دادم، روح من آلوده میشود در اینجا، روح من گمراه می شود در اینجا. وقتی دارم می گویم اگر من نباشم شما از کجا میخواهید زندگی کنید که در واقع من خودم را رب قرار دادم، در حالی که این مغازه، این پزشک، این من، این آن، همه کف هایی هستنددر حالی که یک سبب ساز است. آنی که رزق دهنده است، مغازه نیست الله است. آنی که مرا اداره می کند الله است. بنابراین لا الله الا الله معنی اش یعنی این.
***********************************************************************************************
پیاده شده از فایل صوتی توحید شیخ صدوق
علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة االله