🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

💠 بسم رب فاطمة 💠
****************
نشر آثار حضرت علامه ذوالفنون
آیت الحق
شیخ عبد الحمید مروجی سبزواری
شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی رحمة الله علیه
_____________________
به دست باد سپردم عنان راحله را
بدان امید که یابم نشان قافله را
وصال مجلس دریادلان میسر نیست
مگر به باره ی خون طی کنیم فاصله را
______________________
در حال حاضر این وبلاگ با هیچ کانالی در پیام رسانها در ارتباط نمی باشد.

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

چهل سال پیش، زمانی‌که ولیّی از اولیاء حق با فرمان «یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ ‌قُمْ فَأَنذِرْ» عبای فنا را از روی سر برکنار زد و از سُکر به صحو آمد، و پس از انزوا و خلوتی پانزده ساله، یرلیغ و یاسای: «اذْهَب إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى» را از حضرت ربّ العزّه دریافت، و سفر سومش را آغاز کرد، و به میان خلق آمد، و سفر چهارمش را نیز در میان خلق با فریاد:

بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم
امروز همچون آصفم شمشیر و فرمان در کفم
تا گردن گردن کشان در پیش سلطان بشکنم

اعلام نمود، و طرح انقلابی اسلامی را درانداخت، و مسلم است که انقلاب اسلامی یک موجود حیّ است و دارای جسم و روح.
امام سید روح‌الله خمینی همان عارف و ولیّ حق بود که کاری خدایی در پیش گرفت و ابتدا جسد این انقلاب را از جهات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و سایر جهاتی که هر انقلابی -اعم از توحیدی و غیر توحیدی- دارد بیاراست، و سپس آمد که اعلام بدارد که این جسد، روحی هم دارد و آن روح هم باید در این جسد دمیده شود و در نتیجه با خوی اسرافیلی خود، خواست که در این جسد روح توحید را بدمد اما توحید، مرام‌ها و مذاهب بسیاری دارد:

۳ نظر ۱۴ خرداد ۹۸

بسم الله الصبور

***********

پس از مدتها اعتزال و انتباذ و انقطاع از خلق و خلوت، در پی امر حق تعالی دست ب قلم برده عباراتی چند ب نگارش می آورم.

درد مهجوریت و مظلومیت علم و عالم و علما و ساحت بلند حکمت و عرفان و اجتهاد، تمام نشدنی است و زخم آن زخمی است ناسور و کشنده و التیام ناپذیر.

وقتی پای درس بزرگان می نشینم و در محضر عرشیانی در می یابم ک عالم سراسر علم انباشته است و پر از حقایق نامکشوف و اسراری نادیدنی و ناشنیدنی؛

و اینکه صمدیت حق جلّ جلاله چنان عالم هستی را در خود فرو برده ک ب وزان عظمت و کبریایی اش عالم هستی نیز عظیم و کبیر است؛

و از سوی دیگر می نگرم خلق و انسانها را ک چه سان غافلانه ره می سپارند و بیخبر و جاهلانه سدّ راه جوشش و فوران معادن علم و حکمت می شوند،

اینجاست ک دل ب جوش و خروش می آید و سیل ناله و تضرع، ضجه و اندوه عرش الهی را ب لرزه در می آورد ک :

« أَیْنَ مُبِیدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْیَانِ وَ الطُّغْیَانِ

أَیْنَ حَاصِدُ فُرُوعِ الْغَیِّ وَ الشِّقَاقِ [النِّفَاقِ ] ،

 أَیْنَ طَامِسُ آثَارِ الزَّیْغِ وَ الْأَهْوَاءِ

أَیْنَ قَاطِعُ حَبَائِلِ الْکِذْبِ [الْکَذِبِ ] وَ الافْتِرَاءِ

أَیْنَ مُبِیدُ الْعُتَاةِ وَ الْمَرَدَةِ

أَیْنَ مُسْتَأْصِلُ أَهْلِ الْعِنَادِ وَ التَّضْلِیلِ وَ الْإِلْحَادِ ؟ »

چه بسیار علوم و اسرار و حقایق،

چه بسیار حکمتها،

و چه بسیار بواطن، که در قلوب اهل بیت و ائمه ی اطهار و علما و اولیای الهی مکنون و پنهان اند ؛

و چه بسیارند انسانهای ظلوم و جهول و بیچاره ک صمّ بکم نظم نظام هستی اند و معالم الدین و استوانه های علم و حکمت و معرفت را ب بند می کشند؛

و چه بسیار لیالی و ایام ، ک می گذرند و چه بسیار انسانها ک بی بهره از این حقایق در حیرت و ظلمت اند.

از پیامبر عظیم الشأن اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم ، ک وقت مبارک حضرتش را با 84 جنگ گرفتند و رخصت ب حضرت ندادند ک ب عمران نفوس بپردازد و نشر آن حقایق و علوم و اسرار نماید؛

و حضرت وصیّ مولا امیرالمؤمنین سلام الله علیه ک 24 سال خانه نشینی را بدان حضرت تحمیل نمودند و جنگهای جمل و صفین و نهروان و ...

حضرت امام مجتبی سلام الله علیه و لشکرکشی های شام معاویه و زهر و شهادت؛

و آنگاه حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه و ...

رسید تا امام موسای کاظم علیه سلام الله ک  14 سال زندان؛

تبعید امام هشتم سلام الله علیه،

تبعید عسکریین علیهما السلام،

و سرانجام غیبت حضرت حجت روحی فداه؛

و چه بسیار علما و مجتهدینی ک در خفقانها و زندانها و ظلم ظالمان، در خفا و آشکار این نور الهی را روشن نگه داشتند و با تحمل سختیها و آزار و اذیتها خدماتی عظیم ب ساحت مقدس دین طیب اسلام نمودند ک ما را هرگز قدرت حمد و شکر آنها نیست.

چرا؟

چرا تا بوده و هست، همچنان این سیر ادامه دارد و همچنان علم و حکمت و حقیقت، باید در حبس و زنجیر معاندان و کوته نظرانی باشد ک صدر و سینه ای ضیّق و تنگ دارند ک قساوت قلب، آنها را چنان ب جمود کشانده ک قدرت خدمت ب ساحت والای حضرت علیم حکیم ندارند.

می نویسم

هرچند نه گوش شنوایی هست و نه چشم بینایی.

هرچند صاحبان قدرت، قارون وار غرق در دنیای خویش اند و هارون الرشید ها همچنان دست در محبوس ساختن مظاهر دین دارند و مأمون ها همچنان در کار تبعید و معاویه ها دست در کار تکفیر و لعن بزرگان دین و مذهب و اندیشه های نوین اسلام اند.

غمی نیست ک ما را خدایی هست.

و خود وعده فرمود: 

{ وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ (5) قصص }

و این منت الهی در جریان است و در حال وقوع.

پس:

{ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ وَ نُودُوا أَنْ تِلْکُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (43) اعراف }

 

۱ نظر ۲۶ دی ۹۷

بسمک یا صبور یا شکور

******************

باز ماه ماتم و ماه تجلّی آن نازنین معشوق و عاشق حق رخ می نماید.

و جای تو در بین ما خالی است.

به یاد محرم سال 93

که تو بودی و شهر

سیاهپوش مظلومیتهای حسین بن علی

تو بودی و منبر حسینیه ای که رونق داشت؛

تو بودی و بیانات عرشی و ملکوتی که جان شیفتگان حسین را صیقل می داد.

محرم سال 93

با تو سیری بود در وجه اطلاقی حسین بن علی

مظلوم کربلا

نه

مظلوم تمام اعصار و دوران.

محرم سال 93

تو بودی و کشف الاسرار وجود حسین و زینب علی

تو بودی و شبهایی که لیلة القدر و لیالی عشر بود.

تو بودی و شبهایمان لیلة الإسرای مسجد الاقصای کربلا بود.

تو بودی و نغمه های عارفانه ای که عرشیان و ملکوتیان هم به پایش « فلیتنافس المتنافسون » بودند و « یُطافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعین ».

تو بودی و شبهای مستی و مستانگی در بارگاه حضرت سیدالشهدا علیه السلام.

تو بودی ساقی آن شراب طهوری که « خِتامُهُ مِسک » بود و  « بَیْضاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبین »؛ شراب سُکرآوری از جنس خون، متبرک به مُهر « ثارالله »؛ شرابی که « لا فیها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها یُنْزَفُون »

چه شبهای عاشقانه ای.

چه شبهای پر نوری.

چه شبهای بی نظیری که مثالی در زمین نداشت؛

ختام مسک حقایق ناب محمدی و حسینی را برویمان گشودی؛

و جامهای تهی و

دلهای مشتاق و

چشمهای اشکبارمان را

با « ماء مَعین » انوار حسینی و زینبی

مستغرق ساختی و

ما در آن شبها

بی آنکه بدانیم و هشیار باشیم؛

غرقه در انوار حق بودیم و تجلیات اسمای حسنای الهی که با اسم حسین و زینب و عباس

مهمانمان ساختی.

آقاجان

به یاد آن بزم عارفانه و عاشقانه

به یاد آن سال و به یاد شبهای پر خاطره ای که بی خود از خویشمان می کردی و ما را با صفای وجودت به مهمانی عرشیانی می کشاندی که صاحبش حسین بن علی بود و زینب بنت علی علیهم السلام.

کجایی ساقی شراب طهور؟

کجایی استاد و هادی و معلم علوم و اسرار نامکشوف اهل بیت؟

کجایی که دلهای سوخته ی ما بسی تنگ است برای همنشینی و مصاحبت با قلب رؤوف و آن نگاه شیدا کننده ات که از بند این عالم پر زحمت و پر تزاحم برهانیمان و تن های تبدار و بیمار و خسته ی ما را در نهر جاری کوثر فاطمه علیها سلام الله غسل تطهیر دهی و ما را با خود به وجه اطلاقی مان سوق دهی تا دمی بیاساییم و طعم شیرین استقرار در دارالقرار جنت حق و جنت المأوای باری تعالی و دار السلام عشق و نور و ایمان را در وجود عطش زده ی ما سرازیر سازی؟

کجایی خطیب نورانی و حکیم متأله؟

کجایی مظهر نقاوت؟ شور نجابت؟ مظهر صبر و استقامت؟

دریغ از این فراق

دریغ از این هجران

دریغ از این سوز و درد بی پاسخ

_______________________________

ازین پس به بهانه ی این ماه و مظهر هویت حقه ی الهیه حضرت سیدالشهدا حسین بن علی علیهما السلام

رشحاتی از آن مجالس نورانی را در این جایگاه رفیع به خدمت شیفتگان اهل بیت تقدیم می داریم تا بلکه همه ی عالم و عالمیان بدانند که اگر تو در بین ما نیستی و در حبس جهل جاهلان و عناد معاندان اسیری، ولی بدان، که معروف سماواتیان و مشهور عرشیانی.

طوبی لک یا سیدی.

۱ نظر ۱۸ شهریور ۹۷