🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

💠 بسم رب فاطمة 💠
****************
نشر آثار حضرت علامه ذوالفنون
آیت الحق
شیخ عبد الحمید مروجی سبزواری
شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی رحمة الله علیه
_____________________
به دست باد سپردم عنان راحله را
بدان امید که یابم نشان قافله را
وصال مجلس دریادلان میسر نیست
مگر به باره ی خون طی کنیم فاصله را
______________________
در حال حاضر این وبلاگ با هیچ کانالی در پیام رسانها در ارتباط نمی باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱۱ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

دوستان و همراهان گرامی؛

فایل پی دی اف زیر متن پیاده شده ی شرح رساله نور وحدت جلسات اول تا پنجم می باشد. 

در سلسله جلسات مذکور حضرت علامه به روشنی به شرح و تفصیل مراتب عوالم وجود می پردازند. امید است دوستان حقیقت جو با دقت و حضور قلب به مطالعه این معارف نوری بپردازند.

شرح رساله نور وحدت خواجه حوراء مغربی
حجم: 568 کیلوبایت

۰ نظر ۲۶ مهر ۹۸

دوستان عزیز جویای معارف حقه ی الهیه سلام علیکم؛

در زیر می توانید فایل های صوتی مربوط به شرح رساله نور وحدت را دریافت نمایید.

شرح رساله نور وحدت_جلسه اول

شرح رساله نور وحدت_جلسه دوم

شرح رساله نور وحدت_جلسه سوم

شرح رساله نور وحدت_جلسه چهارم

شرح رساله نور وحدت_جلسه پنجم

۴ نظر ۲۶ مهر ۹۸

از این بالاتر طهارت روح است. طهارت روح این هست که روح آنقدر لطیف باشد، البته طهارت روح خیلی دست ما نیست، این یک چیز خدادادی هست. طهارت روح این هست که روح آنقدر لطیف باشد و اینقدر قوی باشد و قدرت داشته باشد که بتواند در مراتب ملکوت بتواند تا علا مراتب ملکوت پیش برود و برود بالا و با حقایق ملکوتی اتصال پیدا کند. به آن ملائکه ی علیین اتصال پیدا کند و حقایقی را از آنها بگیرد. این می شود طهارت روح. اگر انسانی توانست در تمامی مراتب این طهارت یعنی لباسش پاک بود، همیشه پاک بود، بدنش همیشه پاک بود، افعال پاک باشند، خیال پاک باشد، عقل و قلب اینها طاهر باشند، روح، روح پاک و طاهری باشد؛ اگر انسان به این مقام رسید نتیجه اش را اجازه بدهید این آیه را خدمتتان عرض کنم و بعد نتیجه را خدمتتان می گویم این بحث را همین جا نگه دارید تا از زاویه دیگری بحث را باز کنم، می خواهم همه اینها را برسانم به طهارت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: لأنها طاهرة لا تحیض ببینید قرآن یک حقیقتی را مطرح می کند و آن اینکه اصل قرآن در کجا بوده آیا اصل قرآن همین کتابی ست که در دست ماست، خب مسلما نه. قرآن مجموعه ای از آیات هست که اینها بر قلب پیغمبر نازل شده است. البته وقتی می گوییم بر قلب پیغمبر نازل شد نه این که جبرئیل مستقیما بر قلب پیغمبر نازل کند. مسئله نزول جبرئیل نیست مسئله این است که روح پیغمبر اینقدر لطیف و طاهر هست که این اوج می گیرد می رود بالا با مقام جبرئیلی اتحاد پیدا می کند، جبرئیل نمی آید پایین. 

۰ نظر ۱۷ مهر ۹۸

از این بالاتر طهارت قلب است. طهارت قلب این است که ما هر عملی را که انجام می دهیم هر خیالی را که تصور می کنیم هر استدلال عقلی را که می کنیم، تمام اینها را که عرض کردم خدمت شما، اگر بدن مان نجس باشد، ببینید مسئله خیلی دقیق است، اگر یک فعل گناه انجام دهیم، اگر یک صورت گناه تصور کنیم، اگر یک استدلال غلط به وسیله عقل مان انجام دهیم اینها همه بر روی قلب ما آثار ظلمانی می گذارد. این را دقت بفرمایید که فقط گناه نیست که بر روی قلب اثر ظلمانی می گذارد، این طور نیست که اگر انسان به یک منظره ظلمانی نگاه کرد قلبش آلوده شود یا مثلا صدای حرامی را شنید یا حرف حرامی را برزبان خودش جاری کرد، خوب بله البته ما هر حرفی را که بزنیم، هر صدای حرامی را بشنویم، هر عمل حرامی را که بشنویم، یک ظلمتی بر روی قلب ما ایجاد می شود. همچنین اگر یک خیال باطلی بر قوه خیال ما گذشت، انسان اگر یک تصور گناه کرد، یا مثلا یک مسئله لهوی را داشت همین جور با خودش فکر می کرد یا آرزوهایی که خانه ای بسازم، برای آینده اش دارد فکر می کند این ها هم بر روی قلب آثار ظلمانی می گذارد. یک استدلال غلطی انجام داد بر روی قلب اثر ظلمانی می گذارد، حتی اگر بدن انسان نجس باشد بر روی قلب یک اثر ظلمتی می گذارد، حتی اگر لباس انسان نجس باشد باز هم بر روی قلب انسان یک اثر ظلمانی می گذارد. این خیلی مهم است این مسئله لذا در طهارت لباس و بدن دقت داشته باشیم. نگوییم اگر دستم خونی شده است حالا وقت نماز می شویم خب بله وقتی که وقت نماز می آید انسان دستش را می شوید بعد نماز بخواند مثلا یا بدن یا لباس، لباس نجس بشود بگوید عیب ندارد وقت نماز این لباس را در می آورم یا برای نماز این لباس را می شویم خب بله این درست است اما باید این را دقت داشته باشیم در همان زمان که در همان زمانی که بدن نجس است در همان زمانی که لباس نجس است این نجاست بدن و لباس بر روی قلب انسان اثر ظلمت خودش را می گذارد. این که در شریعت توصیه شده است که انسان دائم الوضو باشد، انسان بر نجاست نماید، انسان بر حالت نجاست نماید مخصوصا نجاست های روحانی که غسل دارند انسان هیچ گاه بر این حالت نماید. درست است که می گوید باشد عیب ندارد وقت نماز می روم غسل می کنم اما در عین حال در همان لحظاتی که در همان ساعاتی که این حالت بر انسان عارض شده این قلب یک نجاستی بر آن عارض می شود و لذا این است که نجاست لباس و نجاست بدن و نجاست فعل ونجاست خیال و نجاست عقل اینها همه بر روی قلب انسان تاثیر می گذارند. لذا این هست که انسان قلبش کاسب هست، مرتب دارد کسب ظلمت می کند: کَلاّ بَل‌ ران‌َ عَلی‌ قُلُوبِهِم‌ ما کانُوا یَکسِبُون‌َ، قلب های مردم از ناحیه چیزهایی که کسب کرد دارای چرک ها و آلودگی ها ست. یکی آن اعمالی که دارند کسب می کنند به وسیله قلب دارد یک اثر ظلمتی را می گذارد. انسان کاسب است چه دارد کسب می کند مرتب دارد ظلمت کسب می کند حالا از ناحیه چشمش یک گناهی می کند ظلمت کسب می کند، گوشش یک گناهی می کند ظلمت کسب می کند، زبان، دست، پا، انسان ظلمت کسب می کند در خیال خودش انسان یک صورت گناهی را تصور می کند قلب انسان ظلمت کسب می کند، فکر دنیایی می کند فکر حلال اما دنیایی باز هم ظلمت کسب می کند. حتی اگر بدن انسان نجس باشد قلب ظلمتی دارد کسب می کند، لباس انسان نجس باشد قلب یک ظلمتی را دارد کسب می کند، دستمال انسان نجس باشد در جیبش باشد این برای نماز هم می گویند اشکالی ندارد اما در عین حال همان لباس مادامی که آن دستمال در جیب انسان هست باعث می شود قلب یک ظلمتی را کسب کند. لذا این نکته را دقت کنید بله فقها می فرمایید که در همان وقت نماز تطهیر کنید اما دقت بفرمایید که از لحاظ عرفانی نه در همان زمان قلب دارد کسب ظلمت می کند لذا اگر سه ساعت یک لباس نجسی تن مان هست با این که نماز هم نمی خوانیم اما مرتب سیاهی دارد بر روی قلب ما می نشیند. مادامی که لباسمان نجس هست بدن مان نجس هست، دست خونی شده حالا یک مرتبه نمی شود که تمیزش کنند، زخمی هست جراحتی هست حالا بحثی در آن نیست اما بحث این هست که بشود این را برطرفش کرد و برطرفش نکنیم حالا بگوییم حالا باشد وقت نماز می شویم اینها را همان زمانی که مثلا دست انسان خونی هست این دارد قلب کسب ظلمت می کند. خب حالا طهارت قلب به چیست؟ طهارت قلب به این است که در مرحله اول انسان تمام مجاری گناه را بر روی قلب ببندد قلب مثل یک حوض صاف است و از چندین راه داره آب های سیاه و لجن وارد این استخر می شود و مرتب آن این استخر دارد سیاه و سیاه تر می شود از ناحیه نجاست لباس، از ناحیه ی نجاست بدن، از ناحیه نجاست افعال، از ناحیه نجاست عقل، از این ها مرتب دارد آب های کثیف و آلوده و لجن داره ریخته می شود و این استخر دارد مرتب ظلمت روی ظلمت: ظلماتٌ فوقها فوق بعض. این وضعیت قلب ما انسان هاست برای همین هم هست که ما هیچ ادراک ملکوتی نداریم. ما صدای تسبیح موجودات عالم را نمی شنویم، صدای تسبیح جمادات را نمی بینیم، ملائکه را نمی بینیم، ما الهاماتی را که ملائکه بر قلب ما وارد می کنند نمی شنویم، اصلا به کلی و به کلی ما از همه امورملکوتی بی بهره هستیم. این که رسول خدا فرمودند ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها بدانید که در روزگار شما نسیم هایی دارد از عرش بر شما وزیدن می گیرد خودتان را در معرض قرار دهید، احساس نمی کنیم این نسیم ها را دیگر. بنابراین این است که ما از عالم ملکوت به کلی بی بهره هستیم چون قلب انسان هست که با عالم ملکوت اتصال دارد. البته این قلبی که می گوییم این قلب نیست قلبی ست که از مراتب تجرد وجود انسان است، این قلب ظاهری که دارد می تپد نیست، آن قلب روحانی آن را داریم عرض می کنیم. نمی گوید مثلا دلم شکست، قلبم سیاه شد، قلبم روشن شد این قلب را که نمی گویند این قلب ظاهری را که نمی گویند آن قلب باطنی آن قلب روحانی. آن قلب مرکزی ست که به وسیله آن انسان به ملکوت اتصال می یابد. این که قرآن می فرماید قرآن را بر قلب انسان نازل کردیم انما انزل علی قلبک حالا ظاهرا، نزله علی قلبک، قرآن را بر قلب تو نازل کردیم، قرآن یک حقیقت ملکوتی ست، یک حقیقت روحانی ست که رسول خدا آن را از عالم اله می گیرد، از جبرئیل می گیرد جبرئیل یک حقیقت ملکوتی ست. پیغمبر قلبش باز است قلبش طهارت دارد و لذا می تواند با عالم ملکوت اتصال پیدا کند و وحی را از آنجا بگیرد ولذا که قرآن می فرماید که قرآن را بر قلبت نازل کردیم این یک قاعده ی کلی ست. یعنی اگر انسان قلبش طهارت داشت و قلبش باز بود با عالم ملکوت می تواند اتصال پیدا کند، می تواند ملائکه را ببیند، می تواند صدای تسبیح جمادات را بشنود، می تواند بوی بهشت را از همین دنیا استشمام کند، می تواند خیلی چیزها خیلی چیزها. آن منطقه ای از وجود انسان که با عالم ملکوت اتصال دارد و می تواند عالم ملکوت را مشاهده کند، بشنود، ببوید آن منطقه، منطقه عقل انسان است. و علت اینکه ماها عموما از عالم ملکوت به دور هستیم این است. نه می بینیم نه می شنویم نه الهامی را در خودمان احساس می کنیم نه ملائکه را می بینیم نه بوی بهشت را استشمام می کنیم؛ نه صدای تسبیح جمادات را می شنویم، هیچی و هیچی به این خاطر که قلب بسته است. چشم قلب کور است، گوش قلب کر است، بینی قلب از کار افتاده است ولذا هیچی را ما احساس نمی کنیم بنابراین قلب، قلب آلوده ای ست و این آلودگی مرتب از ناحیه لباس نجس، بدن نجس، افعال نجس، خیال نجس عقل نجس از ناحیه اینها مرتب و مرتب به قلب وارد می شود البته چه بسا اغلب اینها پاک اند اصلا افعال انسان افعال حلالی هستند اما همین که لهو است همین که بیهوده ست ظلمت بر روی قلب ایجاد میکند. مثلا یکی دو ساعت نشسته است تلویزیون نگاه می کند، فوتبال نگاه می کند این لهو است. از ناحیه همین لهو ظلمت هایی بر روی قلب انسان می نشیند. نشسته است برای رفیقش یک جوک تعریف می کند، جوک حرامی هم نیست ها اما چون عمل عمل لهوی هست بر روی قلب انسان ظلمت ایجاد می کند. غذایی را می خورد حالا فرض کنید با ده لقمه سیر می شود لقمه یازدهم را برداشت بر روی قلب ظلمتی ایجاد می کند. غذا را خورد به قصد لذت غذا بر روی قلب ظلمت ایجاد می کند. قلب عجیب است آقا. این است که ما محروم هستیم نمی بینیم چه برسر قلبمان می آوریم. اگر بدانیم که هر لقمه ای را که می خوریم، هر نگاهی را که می کنیم، هر صدایی را که می شنویم، هر حرفی را که می زنیم، اینها همه بر روی قلب اثر دارند. حالا اثر نورانی یا ظلمانی یک وقت هست که انسان با این زبان ذکر خدا را می گوید خب این یک اثر نورانی بر روی قلب ایجاد می کند اما یک وقت هم هست حرف گناه می زند یا حرف لهو می زند در هر دو صورت گناه که گناه هست اما عمل لهو حلال است اما لهو است. قرآن می فرماید مومنین کسانی هستند که عن اللغو مغرضون از لهو هم انسان باید پرهیز کند. حلال است اما لهو است. بنابراین همه این ها بر روی قلب ظلمت هایی را ایجاد می کند که این ظلمت ها باعث آلودگی و نجاست قلب می شوند و حالا طهارت قلب به چی هست؟ طهارت قلب به این هست که اولا انسان این مجاری آلوده را ببندد. چشم را بر روی گناهان و بر روی لغو ببندد. هم بر روی گناه و هم بر روی لهو. شما در پیاده رو راه می روید انسان بایستد و به ویترین هر مغازه ای نگاه کند، ویترین این مغازه را نگاه کند ویترین آن مغازه را نگاه کند، یک ماشین قشنگ دارد رد می شود آن را نگاه کند، یک خانه ی زیبا، همه این ها لهو است همه اینها بر روی قلب ایجاد ظلمت می کند، نگاه نگاه لهوی ست. بنابراین این است که قلب انسان براثر همه این ها آلوده می شود اینها باید بسته شود.

و از طرف دیگر در سایه ی آن مجاهدت ها و ریاضت ها آن ظلمت هایی را که قبلا بر روی قلب نشسته است را آنها را هم پاک کند حالا قلب به مقام طهارت می رسد.

همان که حضرت امیر در نهج البلاغه فرمودند که اینقدر انسان ریاضت بکشد که البته این چیزی هست که حضرت می فرماید مسئله اش هم سخت است واقعا می فرماید اینقدر انسان ریاضت بکشد که تمام گوشت هایی که در زمان گناه روییده است همه آب شود پوست به استخوان بچسبد دوباره گوشت های جدیدی بروید. این قدر انسان غصه بخورد گریه بکند غم داشته باشد که تمام آن لذت هایی که از دنیا چشیده است از گناه چشیده است همه آنها از قلبش پاک شود اینها برای طهارت قلب هست یعنی حضرت که این دو تا دستور را فرمود برای این هست که طهارت قلب حاصل شود. به هر حال این می شود طهارت قلب.

 

*******************************************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة الله

۰ نظر ۱۷ مهر ۹۸

     

بعد از طهارت خیال، طهارت عقل هست. طهارت عقل دردو زمینه هست: یکی زمینه نظری یکی زمینه عملی. زمینه نظری یعنی اینکه عقل انسان بتواند در استدلالات عقلی خودش درست عمل کند، درست نتیجه بگیرد. البته این بیشتر در زمینه ی فلاسفه مطرح می شود، منطقیون مطرح می شود که اینها در استدلالات خودشان بتوانند درست استدلال کنند،  نتیجه درستی بگیرند از استدلالات خودشان، از برهان هایی که می آورند نتیجه درستی بگیرند. در زمینه عملی هم عقل انسان بتواند حُسن و قبح افعال را به خوبی تشخیص بدهد، این که مثلا عقل انسان بگوید که این کار خوب هست این کار بد هست، خیلی وقت ها هست که مثلا شما می بینید که عقل انسان می گوید که شراب خوردن خوب هست، با عقل خودم محاسبه کرده ام دیدم که شراب خوردن خوب هست، برای انسان منفعت دارد. آن عقل یک عقل پلیدی هست یک عقل نجسی هست، از عقل درست نتوانسته هست که درست تشخیص دهد که مثلا شراب خوب نیست، نتوانسته تشخیص بدهد که از چه جهات شراب خوب نیست، نتوانسته هست قبح شراب را تشخیص دهد. خیلی از این مردم، بیشتر قشر روشن فکر، بنا بر محاسبات عقلی، بنا بر عقل مردم، این است که در روزگار ما حالا دیگر مردم عقلشان کامل شده است بنابراین حجاب مال هزار سال پیش بوده است، الان دیگر حجاب لازم نیست. اینها معمولا عقل های مشوبی هست، عقل های آلوده ای هست، عقل هایی هست که نجس هست. عقل هایی هست که درست نمی تواند... عقلی هست که مثلا بگوید که شراب خوردن برای انسان خوب هست، برای جسم انسان خوب است، بر روی جسم انسان تاثیرات خوبی می گذارد مثلا فرض کنید برای هضم غذا خوب است و برای چه وچه مثلا. اما آیا این شخص واقعا توانسته به عمق وجود انسان نفوذ کند و ببیند برای تمام لایه های وجود انسان شراب خوب هست؟ خب ما فقط این جسم انسان را می بینیم، نهایتا یک طبیب ممکن است تشخیص دهد که اگر شراب به مقدار کمی خورده شود برای جسم انسان خوب هست اما انسان که فقط جسم نیست انسان لایه های تو در تویی هست، انسان عمیق هست وجودش انسان لایه های عمیقی هست وجودش. آیا واقعا برای تمام این لایه های خوب هست؟ آیا واقعا توانسته است تمام این لایه ها را بدست بیاورد، توانسته است به اعماق وجود انسان سفر کند و لذا شاید یک نفر در تشخیص حسن و قبح اشتباه کند. امروز در دنیای امروز خیلی از چیزها را که قبیح است از نظر شرع، خوب می دانند و یا برعکس چیزهایی که خوب هست، بد می دانند. می گوید حجاب برای زن لازم نیست زن باید آزاد باشد، عقل انسان حکم می کند که زن باید آزاد باشد حجابی نداشته باشد، انسان باید آزاد باشد هرطور که شد منافع کسب کند. بنابراین خیلی وقت ها می بینیم که عقل یک عقل آلوده است چه در جهت نظری و چه در جهت عملی. در جهت نظری استدلال هایش باطل هست مثلا شما می بینید که بعضی از فلاسفه استدلال هایی که می کنند غلط هست مثلا برترانت راسل می آید استدلال می کند که خدا چیزی ست و هر چیزی علت دارد پس خدا علت دارد و خدا اگر علت داشته باشد دیگر خدا نیست، ببینید که استدلال دارد می کند یک برهان می آورد که این برهان باطل است وقتی می گوید هر چیزی خوب بله این درست است ولی وقتی می گوید هر چیزی علت می خواهد خوب این غلط هست. هر چیزی علت نمی خواهد، هر چیز ممکنی علت می خواهد، هر چیز واجبی علت نمی خواهد که. خداشناسان می گویند خدا واجب هست. این نتوانسته است تشخیص بدهد، عقلش نتوانسته است تشخیص بدهد و لذا می آید این طوری نتیجه می گیرد می گوید خدا چیزی ست هر چیزی علت دارد پس خدا هم علت  دارد. ببیند این عقل یک عقل نجس یک عقل آلوده است در استدلالی که می کند می آید خراب استدلال می کند یا مثلا توماس هابزمی آید می گوید ماده واقعیت دارد خدا ماده نیست پس واقعیت ندارد. این هم اشتباه هست این جا که می گوید خدا ماده نیست درست هست اما آنجایی که می گوید انحصارا، فقط ماده واقعیت دارد این غلط ست چون غیره ماده هم واقعیت دارد حالا اینها را نمی خواهم دقیقا بگویم که منظور چه هست ولی خب در همین اندازه عقل وقتی نجس می شود آلوده می شود نمی تواند درست استدلال کند و در جهات عملی خیلی وقت ها چیزهایی که برای انسان خوب هست بد می داند و چیزهایی که بد است خوب می داند این می شود عقل آلوده عقل نجس. تطهیر عقل به این است که انسان دقیقا قوی شود قوت پیدا کند که استدلال های عقلی که دارد می کند همه درست باشد و در جهت عملی هم هر چه را که می گوید خوب هست طبق شریعت هم خوب باشد هر چیزی را که بگوید بد است خدا هم بگوید بد است. این عقل دقیقا منطبق با شرع باشد. این می شود طهارت عقل.

**********************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها

علامه حمیدرضا مروجی سبزواری حفظة الله

۰ نظر ۱۷ مهر ۹۸

مرتبه دیگر طهارت خیال هست. طهارت خیال این است که انسان معمولا خیال خودش را، معمولا شما می بینید که ماها چه در مورد خودمان معمولا یک خیال پردازی هایی داریم حالا فرقی نمی کند یک وقت است که انسان یک مناظر گناهی را در مقابل چشمش می بیند و در خیال خودش تصور می کند، گاهی وقت ها یک آدم نقشه می کشد که چطور سر مردم را کلاه بگذارد، در همین خیال خودش می نشیند و نقشه می کشد یا مثلا آرزوهای دور و دراز دارد سال دیگر چه کار کنم، وام بگیرم، یک خانه ای درست کنم، خانه ام چطوری باشد، کسبم را رونق بدهم، و می بینید تا خیال خودش می رود تا کجاها بعد تصوراتی دارد برای خودش، نجاست خیال، حالا فرقی نمی کند انسان یک صورت گناهی را در خیال خودش تصویر کند، یا مثلا آرزوهای دنیایی همین که در خیال خودش دارد فکر می کند که چنین کنم چنان کنم چه کنم که در آینده وضعم بهتر بشود، خانه ام را چه کارکنم، ماشینم را عوض کنم و امثال اینها. اینها همه خیال نجسی است، خیالی ست که آلوده می شود. این آرزوهای دنیایی معمولا چیزهایی است که، طهارت خیال این است که انسان خیالش را به کلی از اینها پاک کند. هیچ فکر گناهی را اجازه ندهد که وارد خیالش شود و هیچ گونه آرزوی دور و درازی را برای آینده اش نداشته باشد و آینده را به خدا بسپارد بنابراین این می شود طهارت خیال. 

**********************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة الله

۰ نظر ۱۷ مهر ۹۸

دومین مرتبه طهارت، طهارت فعل هست، یعنی افعال انسان از آلودگی و نجاست پاک شوند، آلودگی فعلی یا نجاسات افعال عبارت اند ازگناهان مثلا اگر زبان دروغ بگوید این دروغ یک نجاست هست، یک آلودگی هست و لذا زبان نجس می شود، اگر غیبت کند، اگر تهمت بزند، اینها همه آلودگی های زبان هستند و زبان در اثر این افعال گناه آلوده می شود، نجس می شود یا مثلا اگر کسی دزدی کرد، اگر با این دست دزدی کرد این دست نجس می شود یا اگر با چشمش گناهی کرد، منظره حرامی را دید، با گوشش حرامی را شنید، اینها همه افعال انسان هستند دیگر، این دیدن، این شنیدن، خوردن، آشامیدن، راه رفتن، اینها همه افعال انسان هستند، گاهی وقت ها حلال هستند گاهی وقت ها گناه هستند. اگر انسان افعال گناه را انجام دهد همان عضو آلوده می شود نجس می شود؛ منتهی نجاست چشم مثلا وقتی انسان به منظره گناه نگاه می کند این نجاست چشم دیگر با آب پاک نمی شود، حالا با آب مطلق، آب قلیل، آب کر، نه دیگر، آن باز طهارتش به یک جور دیگر هست. این می شود طهارت افعال که انسان زبان را زبان پاکی نگه دارد. از دروغ و غیبت و تهمت مبرا نگه دارد. یا مثلا چشم را از گناه نگه دارد گوش را از گناه نگه دارد. این همه می شود طهارت فعلی در مرتبه فعل انسان.

*********************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة الله

۰ نظر ۱۷ مهر ۹۸

در مورد مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها دومین مطلبی را که امشب خدمت دوستان مطرح می کنیم این هست که در روایات یک خصوصیتی را که برای این بانوی بزرگوار ذکر می کنند این است که لأنها طاهرة لا تحیض آن حضرت طاهره بود که آن عادت زنانه را نداشت و لذا در تمام طول ما از عبادات الهی بهره مند بود و در عباداتش نقصی وارد نمی شد. این که فرمود لأنها طاهرة آن حضرت طاهره بود، این مقام طاهر بودن و آن هم طاهر بودنی که به این جا می انجامد که آن حالت زنانه را نداشت، این طهارت یک طهارت معمولی و ظاهری نیست، یک طهارتی ست که در اعماق وجود آن حضرت ریشه دوانیده است و اثرش بر روی جسم این گونه ظاهر شده که او را از زنان دیگر جدا کرده است و آن حالت برای ایشان دست نمی دهد؛ برای توضیح این مطلب ابتدا این نکته را عرض کنیم که طهارت در انسان دارای مراتبی هست: 

1. اولین و ظاهری ترین مرتبه طهارت، طهارت لباس هست و بدن که خب گاهی هست که بدن و لباس انسان نجس می شود، آغشته به خون می شود، خب این مثلا باید تطهیر شود. در شریعت مقدس نجاساتی که باعث می شود بدن یا لباس انسان نجس شود معرفی شده است که مثلا یازده چیز هست که جزء نجاسات هست و اگر بدن یا لباس به یکی از آنها آغشته شد این باید تطهیر شود که تطهیرش هم به یک نحو خاصی هست که در شریعت ذکر شده است مثلا با آب کُر چه طوری تطهیر شود با آب قلیل چطور، با آب جاری چطور.

...

ادامه در پست های بعدی

**********************************************************************

پیاده شده از مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة الله

۰ نظر ۱۷ مهر ۹۸


فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلًا

روز عاشورا نمی دانی که هست

ماتم جانی که از قرنی به است

*********************************************************************************************

برگرفته از سلسله مباحث مقامات انسان

علامه حمید رضا مروجی سبزواری

۰ نظر ۰۱ مهر ۹۸

هوالمجذوب

... نظر اولیاء یعنی اینکه یک جذبی را میفرستند ...

مردم که با یکدیگر ارتباط دارند ، از جهت طبیعی با یکدیگر ارتباط دارند . یکی نان میپزد ، یکی کفش میدوزد ، یکی لباس میدوزد و ... از این جهات با یکدیگر ارتباط دارند ، در کف زندگی میکنند .
اولیاء در آسمان وجود انسان ها سیر میکنند ، در منطقه عقل قدسی آنها ، در منطقه روح قدسی آنها ، در منطقه سِرّ آنها در آنجاها پرواز میکنند .
همانطور که در آسمان وجود آنها پرواز میکنند ( اولیا به باطن قلبها نگاه میکنند ، به پائین نگاه میکنند ) یکمرتبه میبینند که قلبی است که هر چند سیاه است ، هر چند که لایه های ظلمت خیلی رویش را گرفته است ، علاقه به دنیا ، محبّت به دنیا ، اینها همه روی قلب را گرفته است ، امّا اگر این به راه بیفتد ، یک سیر به طرف بالا طی کند ، خوب میشود.
مثلاً فرض کنید این سنگهای احجار کریمه ، سنگهای قیمتی که در زیر زمین هستند ، یک کسی که متخصص هست ، با ابزاری درون زمین را میبیند ، میبیند که عقیق دارد ، فیروزه دارد . امّا در جایی میگویند ، نه ، این به درد نمیخورد ، ارزش ندارد ، یک جای دیگر را دستگاه میزنند ، میبینند که این عقیق ها آلوده زمین هستند امّا اگر استخراج بشوند و رویشان کار بشود خوب چیزی میشوند ، خوب عقیقی میشوند ، ارزش دارند .
اولیاء هم اینطور هستند ، میبینند که یک قلبی هست ، که اگر استخراج بشود و به طرف عوالم بالا جذب بشود خوب چیزی میشود .
از همانجا جذبه ای بر این قلب وارد میکنند ، این قلب را یکمرتبه از عالم طبیعت بالا میکشند ، از همان لایه های ظلمتی که دورش را گرفته بالا میکشند . حالا دیگر وقتی قلب بالا رفت حالاتش فرق میکند . یکی هست همیشه همان بالا میماند و یا فنای در اسماء خدا شده و یا فنا در هو شده.
حالا این به تناسبش فرق میکند ، این دیگر همانجا میماند . به اینها مجذوبینِ والهین میگویند . کاری به اینها نداریم .
امّا یک عدّه هستند بعد از این که اینها را با یک جذب بالا بردند بعد رهایش میکنند ، دوباره به عالم طبیعت میاید . ولی اگر به عالم طبیعت رفت ، یعنی دوباره به درون همان ظلمت ها رفت ، این دیگر هوایی شده است ، این قلب دیگر هوایی شده است . مانند آدمی که پنجاه سال در ته یک چاه عمیق زندگی کرده است ، همانجا در یک فضای تاریک ، بوی گند ، آبهای کثیف آنجا زندگی کرده است و از بالا اصلاً خبری نداشته است . این را برای یک لحظه بالا بیاورند و طبیعت سرسبز و هوای خوش را نشان بدهند و بعد دوباره به درون چاه ببرند خوب وقتی که رفت و آنجا را دید و برگشت اینجا دیگر وضعیّت محبّت آدم چطور میشود ؟ حالا درست است که به درون چاه برگشته است ، امّا دیگر این آدم هوایی شده است ، دیگر تمام محبّتی که به اشیاء درون چاه داشته از دست میدهد . اینجا آن درد به جان انسان می افتد ، میبیند تمام محبّت قلبش به بالاست .
این جاست که این درد به جان انسان می افتد و درد انسان را به طلب وادار میکند .

آدمها یا در کف شریعت زندگی میکنند ، در همان نازل ترین سطح شریعت زندگی میکنند ، عباداتشان را انجام میدهند ، روزه شان را میگیرند ، دور معصیت نمیروند ، دروغ نمیگویند ، غیبت نمیکنند ، در همین اندازه زندگی میکنند . حجّشان را میروند ، سوریه و کربلایشان را میروند و مالِ حرام نمیخورند ، به مردم افتراء نمیزنند ، اینها کف شریعت است.
امّا شریعت یک مراتب خیلی اعلاء هم دارد ، آن مراتب اعلاء را باید با جذب رسید ، غیر از جذب راهی ندارد .
آن آدم هایی که آن بالا راه میروند ( اولیاء ) ، سر آن چاهها راه میروند ، به درون چاهها نگاه میکنند ، یک وقتی هست آن آدمی که کف آن چاه هست خیلی امیدی به او نیست میگویند او را رهایش کن ، امّا یک کسانی را میبینند که در آن چاه زندانی هستند ، اینها فرق میکنند ، اینها را یک جوری میربایند ، به طرف بالا میکشند و بعد به طرف پائین رهایشان میکنند .
باید این اتفاق در زندگی انسان بیفتد ، باید جذبی در انسان صورت بگیرد که انسان را عاشق آنطرف بکند .
قلب سالها در مرتبه طبیعت وجود انسان زندگی کرده است ، اُنس به همینجا دارد ، با اینجا سنخیت پیدا کرده است ، رهایش که میکنند فوری دوباره همینجا میاید ، امّا وقتی که میاید ، دیگر حاضر نیست اینجا بایستد ، میگوید میخواهم بروم و ...

*********************************************************************

برگرفته از جلسه عاشورا
علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة الله

۰ نظر ۰۱ مهر ۹۸