🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

💠 بسم رب فاطمة 💠
****************
نشر آثار حضرت علامه ذوالفنون
آیت الحق
شیخ عبد الحمید مروجی سبزواری
شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی رحمة الله علیه
_____________________
به دست باد سپردم عنان راحله را
بدان امید که یابم نشان قافله را
وصال مجلس دریادلان میسر نیست
مگر به باره ی خون طی کنیم فاصله را
______________________
در حال حاضر این وبلاگ با هیچ کانالی در پیام رسانها در ارتباط نمی باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با موضوع «زندگینامه حضرت علامه مروجی :: (قسمت بیستم) مختصری درباره ی سلسله ی شوشتریه 3» ثبت شده است

«... مخصوصاً آن‌چه که نفرت از آیت‌الله قاضی را در دل کسانی‌که با عرفان و عارفان مبارزه می‌کردند شدت می‌بخشید -همین‌ها هم اکثریت ریاست حوزه‌ی علمیه‌ی نجف را عهده‌دار بودند و شهریه‌ی حوزه و مُهر نان و حمام و سلمانی طلاب را تأمین می‌کردند- این بود که بعضی از صوفیه که از ترس مخالفانشان جرأت نمی‌کردند داخل شهر نجف خانقاه دایر کنند، و در بیرون شهر و پشت دیوارهای شهر خانقاهشان را بنا کرده بودند، گاهگاهی بزرگان و مشایخ آن‌ها به منزل مرحوم قاضی می‌رفتند و با او در پنهان مراوداتی داشتند، که البته معلوم است وقتی فضای حاکم بر شهری، یک فضای ضد عارف و صوفی است، این مراودات هرچند مخفی باشد ولی از دید آن دوربین به‌دستان مخفی نخواهد ماند حتی شاگردان مرحوم قاضی هم از این فشارها و آزار و اذیت‌ها در امان نبودند. تا آن‌جا که سید حسن مسقطی از شاگردان مُبرّز ایشان در نجف، حوزه‌ی تدریس علم توحید دایر کرده بود و برای عده‌ای از طلاب علم توحید تدریس می‌نمود، ولی مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی (اعلی ‌الله‌ مقامه‌ شریف) که در آن زمان مرجعیت عامه‌ی شیعه و ریاست حوزه‌ی علمیه‌ی نجف را در دست داشت، به سید حسن مسقطی اخطار نموده بود که یا درس توحید را تعطیل نما یا از نجف بیرون شو. سید حسن به استادش آقای قاضی می‌گوید من نمی‌توانم درس توحید را رها کنم. اگر اجازه بفرمایید در نجف می‌ایستم و مقاومت می‌کنم ولی درس را تعطیل نمی‌کنم. ولی استاد که می‌دانست ماندن سید حسن در نجف و مقاومت او در مقابل بزرگ‌مرجع عالم تشیع بی‌فایده است، و از طرفی منجر به ازدیاد فشار از سوی قشریون بر مجموعه‌ی ایشان و شاگردانشان می‌شود و باعث وارد آمدن ضربه‌های کاری‌تر بر آن‌ها می‌گردد، به سید حسن توصیه می‌کند که از نجف خارج شوی بهتر است. سید حسن از نجف خارج می‌شود و در اثر فقر شدید دچار سختی‌های بسیاری می‌گردد تا آن‌جا که در اواخر عمر پیوسته با دو لباس احرام زندگی می‌کرد. او را به هند دعوت کردند. او هم دعوت آنان را اجابت کرد. او همواره در مساجد بیتوته می‌کرد... روزی او را در مسجد در حالی که در سجده جان باخته بود، مشاهده کردند.»

۰ نظر ۱۲ بهمن ۹۷