🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

💠 بسم رب فاطمة 💠
****************
نشر آثار حضرت علامه ذوالفنون
آیت الحق
شیخ عبد الحمید مروجی سبزواری
شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی رحمة الله علیه
_____________________
به دست باد سپردم عنان راحله را
بدان امید که یابم نشان قافله را
وصال مجلس دریادلان میسر نیست
مگر به باره ی خون طی کنیم فاصله را
______________________
در حال حاضر این وبلاگ با هیچ کانالی در پیام رسانها در ارتباط نمی باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با موضوع «زندگینامه حضرت علامه مروجی :: ( قسمت سیزده ) ره سوی دلدار» ثبت شده است

هو الولیّ

*********

«... آن دو دوست من که به قم رفته بودند جاهای بسیار و نزد افراد متعددی رفتند. ولی خاطر جمع نبودند. تا این‌که به نزد استاد، علامه حسن‌زاده آملی رفته و قضیه را با ایشان درمیان گذاشتند.

آن‌ها به این نیّت رفته بودند که او خودش ما را به شاگردی بپذیرد. ولی ایشان گفته بود:

«من نمی‌توانم بپذیرم ولی شما به نزد آقای پهلوانی بروید، و اگر از در بیرونتان کرد از پنجره داخل شوید».

شیخ علی پهلوانی


ولیّ اعظمِ حضرت ولیّ‌ الله الاعظم، آدم دوران، انسان کلّی، عقل قدسی، نور اسپهبد، اَکمل وارثان علوم مهدوی، تارک ظلمات عالم طبیعت، سائر در منازل نوری عبودیّت، واصل به معدن عِزِّ ربوبیت، فانی در سلطان الوهیّت، باقی در اطلاق هوهوئیت، حضرت آیت الحق و الحقیقت، شیخ بی‌بدیل طریقت، ملا حسینقلی دوران، شیخ علی پهلوانی عَظّم‌الله‌ذکرهُ‌العزیز، عارفی وارسته بود در یکی از محله‌های قدیمی قم، و در منزلی قدیمی ساکن بود و مخارجش از شهریه‌ی بسیار مختصری که از حوزه می‌گرفت تأمین می‌شد.

گمنام بود و جز بعضی از اهل سلوک او را نمی‌شناختند، و آن‌ها هم که او را می‌شناختند همه اذعان و اعتراف داشتند که: «اما تو چیز دیگری».
آری او چیزی دیگر بود، و دُرّی بود که در صدفش پنهان بود. او آخرین بازمانده از سلسله‌ی فقهای عارف نجف بود، سلسله‌ای که در نزد اهل طریقیّت معروف شده است به سلسله‌ی شوشتریه. اگرچه رساله‌ای مفصل در مورد این سلسله و چگونگی پیدایش آن و اتصال این سلسله به امام معصوم نگاشته‌ام اما در این‌جا بی‌میل نیستم که مختصری از احوال این سلسله را بنگارم...»

_______________________________

«سید علی شوشتری، طلبه‌ای بود که در حوزه‌ی علمیه‌ی شوشتر تحصیلات مقدماتی خود را گذراند و برای ادامه‌ی تحصیلات عالیه راهی نجف اشرف شد.

در آن‌جا به درجه‌ی اجتهاد رسید و به مسقط الرأس خود، شوشتر برای رتق‌وفتق امور مردم بازگشت. روزی در یکی از قضاوت‌های خود دچار اشتباهی می‌شود و توسط مردی ناشناس که نیمه‌شب به خانه‌اش می‌آید متوجه اشتباهش می‌گردد. این ناشناس معروف است به ملاقلی جولا و تاریخ نسبت به نسب و شرح‌حال زندگی او ساکت است.

ملاقلی به او می‌گوید به نجف برو و در آن‌جا در قبرستان وادی‌السلام مرا ملاقات می‌کنی و من آن‌جا مسائلی را به تو می‌گویم.

شیخ مرتضی انصاری

سید به‌همراه خانواده‌اش برای بار دوم به نجف آمده و آن‌جا ساکن می‌شود و دستورالعمل‌هایی را از جولا می‌گیرد و جولا چنان‌که خودش قبلاً به سید گفته بود که من در فلان روز خواهم مُرد تو تغسیل و تکفین و تدفین مرا عهده‌دار شو، جولا می‌میرد و سید علی شوشتری دو شاگرد بزرگ در اخلاق و عرفان تربیت می‌کند که یکی شیخ مرتضی انصاری اعلی‌الله‌مقامه است که تحولی عظیم در علم اصول به‌وجود آورد و الحق که در دو قرن اخیر کسی به عظمت او در فقه و اصول نیامده است.

ملا حسینقلی همدانی

شاگرد دیگرش ملاحسینقلی همدانی بود که اگرچه او هم فقیهی بزرگ بود، اما شهرت او از جهت عرفان اوست و این سلسله از طریق ایشان ادامه ‌یافت و از زمان ملاقلی جولا تاکنون بزرگترین شخص شاخص در این سلسله ملاحسینقلی همدانی است. ملاحسینقلی در سلوک شاگردان بسیاری تربیت کرد که مرحوم میرزا جواد آقا ملکی از جمله‌‌ی شاگردان بنام اوست، ولی شاگرد بزرگی که سلسله از طریق او ادامه یافت سید احمد کربلایی تهرانی بود.

میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

 

سید احمد را نیز شاگردی بود به نام سید علی قاضی رضوان ‌الله ‌تعالی ‌علیه که عموم مردم زمان ما، آن‌ها که آشنایی با شخصیت‌های عرفانی دارند، ایشان را به‌خوبی می‌شناسند و کتاب‌های متعددی نیز درمورد ایشان به رشته تحریر درآمده‌ است. سید علی قاضی اگرچه شاگردان بسیاری داشت اما آن‌که وارث مقام علمی و عملی ملاحسینقلی همدانی بود و این میراث را از قلب سید علی قاضی گرفت علامه‌ی بی‌بدیل، سید محمدحسین طباطبایی بود اسکنه الله تعالی فی اعلی مراتب جنانه.

در علم توحید در میان تمام اهل این سلسله از ایشان جامع‌تر و قوی‌تر کسی نیامده و این بنده‌ی حقیر نیز در هرجا به مشکلاتی در توحید برمی‌خوردم به روح پرفتوح ایشان متوسل می‌شدم و برایم حل می‌شد. عاقبت علامه طباطبایی این میراث عظیم را در قلب شیخ علی پهلوانی تنها شاگردش در سلوک و طریقت نهاد و این سلسله تا اینجا بدین‌طریق پیش آمد... »