🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

💠 بسم رب فاطمة 💠
****************
نشر آثار حضرت علامه ذوالفنون
آیت الحق
شیخ عبد الحمید مروجی سبزواری
شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی رحمة الله علیه
_____________________
به دست باد سپردم عنان راحله را
بدان امید که یابم نشان قافله را
وصال مجلس دریادلان میسر نیست
مگر به باره ی خون طی کنیم فاصله را
______________________
در حال حاضر این وبلاگ با هیچ کانالی در پیام رسانها در ارتباط نمی باشد.

طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب با موضوع «شرح توحید شیخ صدوق» ثبت شده است

انسان با نافله به من نزدیک می شود تا جایی که او را دوست دارم ،تا جایی که در حوزه وجودی من قرار بگیرد ، حب یعنی در حوزه وجودی خدا قرار بگیرد و خدا را ببیند ، و خدا هم انسان را ببیند. وقتی او را دوست داشتم یعنی این لیوان درون دریا قرار گرفت ولی یک وجب .

 إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ اَلَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ اَلَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ اَلَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ

اینجا کنتُ إذا سَمعه ، من گوش این انسان می شوم ، وَ بَصرَهُ الذی یَسمعُ به ، من چشم این انسان می شوم ، یک انسان شیشه ای تو خالی را در نظر بگیرید وقتی زیر آب می برید ، آب می رود داخل گوشش ،آب داخل چشم و دست و پایش می رود این مجسمه را به اندازه یک وجب ببرید زیر آب آن نمی شکند ،آب داخل این مجسمه می رود ، مجسمه آن شخصیت خودش را حفظ می کند ،می فرماید : من چشم اومی شوم یعنی خدا در چشم انسان تجلی می کند ، من گوش او می شوم ، خدا در گوش انسان هم وارد می شود ،زبان او می شوم ،دست او می شوم ، درون دست این انسان تجلی می کنم ،انسان در اثر نافله آنقدر نزدیک می شود که خدا درون تمام وجود این انسان نفوذ می کند اما شخصیت انسان نمی شکند ،انسان خدا را به نحو ساختمان وجودی خودش شکل می دهد ، اگر این انسان از درون دریا برگشت به سوی مردم ،این آدم از خدا پر شده اینجا آن حقایقی را که از دریای وجود خدا گرفته برای مردم حجت است ؟ خیر ، این عرفا فقط انبیائی بودند که فقط نبوتشان برای خودشان بود ،یا برای خانوادشان یا شهرشان بود ، یعنی آن انسانی که از آداب اجتماعی از سنتهای اجتماعی ، از روشهای تربیتی که روحش شکل گرفته ، این انسان وقتی در دریای وجود خدا فرو می رود وقتی خدا درون او وارد می شود ، لذا هرچه این انسان از خدا دریافت کرده برای ما که یک فاصله زمانی با او داریم برای ما حجت نیست ، یا اگر در یک کشور دیگر است حرف او برای من حجت نیست ،چون محیط آنجا با محیط من خیلی فرق می کند ، او ساخته و پرداخته شده جامعه خودش است ، وقتی هم درون خدا فرو می رو د آنها را از دست نمی دهد ، حقایقی را که از خدا گرفته به شکل خودش در آورده ، حرفهایش برای خودش حجت است ،یا نهایتا برای خانواده یا شهرش.

این می شود قرب نوافل که خدا می فرماید من چشم او می شوم ، گوش او می شوم ، البته مقام بزرگی است ،لذا در آخر می فرماید : إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ

هر وقت دعا کند جوابش را می دهم و هرچه از من بخواهد به او می دهم .

اما قرب فرائض ، فرض کنید آن مجسمه توخالی را ببریم هزار متر زیر آب دریا ، این مجسمه خرد می شود و درهم شکسته می شود اینجا دیگر انسان خدا می شود این تعبیرات خیلی مسامحه است ،مثل مثال دریا که برود داخل مجسمه ، دریا که مجسمه نمی شود ، پرتوی از این دریا تابیده به این انسان ، پُرش کرده ،

در قرب نوافل خدا می شود انسان ، درون انسان تجلی می کند ،اما در قرب فرائض برعکس است ، انسان خدا می شود ،یعنی آنقدر این انسان درون خدا می رود که در اثر فشار هیچ شخصیتی از این انسان دیگر باقی نمی ماند ، هر تشخصی که از محیط اجتماعی و سنتها و آداب و هر چه گرفته خرد می شود ،این انسان اگر برگردد از پیش خدا تعالیمش برای همه ی زمانها و مکانها حجت است ،چون او تعالیمی که ا ز خدا گرفت به شکل وجود خودش درنیاورد ،که وجود خودش محصول جامعه و خانواده اش است ،وجودی برایش نمانده ، پیغمبر اسلام چنین انسانی است ،آنقدر در ذات خدا فرو رفت که شکست ،این انسان خدا شد ، وقتی برگشت به سوی مردم یک خدای مطلق برگشت نه خدای مقید ،لذا این انسان تعالیمش برای همه ی زمانها و همه ی مکانها حجت است ،کسانی که می گویند پیغمبر آخر الزمان بوده اینها اشتباه می کنند ، اینها خیال می کنند پیغمبر ما در قرب نوافل بوده و تشخص خودش را برای خود داشته ، خیر ، او فنا شد .

************************************************************************

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة الله

پیاده شده از فایل صوتی شرح توحید شیخ صدوق

 

 

۱ نظر ۱۶ ارديبهشت ۹۸

از حضرت امام صادق علیه السلام روایت هست که إنَّ الله تبارک و تعالی : که خداوند تبارک و تعالی برای مومن یک چیزی را ضمانت کرده ، اگر کسی اقرار کند به ربوبیت خدا و اقرار کند به نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و اقرار کند به امامت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام و آن چیزی را که خدا به او واجب کرده انجام دهد خداوند او را در جوار خودش قرار دهد. 

این مسئله جوار خداوند یعنی چه ؟ اینجا بحثی در عرفان مطرح است به نام مسئله قرب ، قرب را عرفا به دو قسمت تقسیم می کنند ، قرب فرائض و قرب نوافل. اعمالی که ما انجام می دهیم دو قسم است ، یک قسم اعمال مستحب و یک قسم اعمال واجب ،روزه مستحبی یا حج مستحبی می روی، کارهای واجب مثل نمازهای یومیه ،و روزه و حج ،مستحبات یک جور انسان را به خدا می رسانند ،واجبات یک جور دیگر ، آن قربی که از واجبات برای انسان بدست می آید قویتر است از قربی که از مستحبات برای انسان بدست می آید ،یعنی انسان با اعمال مستحب تا یک حدی بالا می رود ولی از آن حد بیشتر نمی تواند ،به واسطه اعمال واجب است که می تواند برود تا ذات خدا برسد ، بنابراین جوار خدا دو جور است ، یک جور قربی است که از مستحبات بدست می آید که می گویند قرب نوافل ، یک جور قرب و نزدیکی است که انسان از واجبات بدست می آورد؛ 

مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ

این عمل صالح یا مستحب است یا واجب ،هر چه روح بالاتر رود اتصالش با خدا قویتر می شود ،اگر صعود کند به سمت خورشید هر چه بالاتر رود با آن انوار نزدیکتر خورشید بیشتر ارتباط برقرار می کند ،روح انسان هرچه برود بالاتر ،خداوند یک وجود ملکوتی است ، روح انسان هم یک موجود ملکوتی است ، خداوند نور است  ،انسان هم روحش نور است ،این روح هرچه بالا برود بیشتر با خداوند اتصال برقرار می کند ،منتها انسان هر عملی که انجام می دهد ،روحش یک درجه قویتر می شود ،مثلا یک چشمه آب می جوشد ،و یک دریا در فاصله صد متری ،این چشمه آب می جوشد تا به دریا برسد ،منتها یک وقت هست این جوشش آب ضعیف است به دریا می رسدولی تا ده متر بیشتر نمی تواند برود ، جوشش این چشمه آنقدر نیست که از ده متر بیشتر برود ، اما یک وقت هست چشمه ای به قدری خروشان است ،وقتی که به دریا میرسد آنقدر می رود که به مرکز دریا می رسد .

روح انسان اینطور است ، اعمال یک وقت هست مستحب است ، روح انسان را به خدا اتصال می دهند منتها در ذات خدا کم پیش می رود این می شود جوار خدا ، همین که روح انسان با خدا متصل شد این می شود جوار ، قرب ، اولین چشمه ای که به دریا متصل شد ،این می شود جوار ، قرب .منتها یک وقت اعمال مستحب است و روح تا چند درجه ای باخدا متصل می شود ،بیشتر نمی تواند برود ،اما واجبات مثل یک چشمه خروشان است ،که وقتی روح با خدا متصل شد آنقدر می رود در ذات خدا سیر می کند که تا همان مراتب عمیق ذات خدا انسان پیش می رود . بنابراین قرب اتصال روح انسان است با ذات خدا ، اما این قرب دو جور است ،یکی قرب نوافل یکی قرب فرائض است ، قرب نوافل  این است که اعمال مستحب که روح را به خدا متصل می کند ،کم در ذات خدا پیش می برد ،انسان الهی و خدایی می شود ولی کم ،اما واجبات نه ، آنقدر انسان را می برد در جوار ذات خدا ، واجبات این قدرت را دارد.

**********************************************************************************************

علامه مروجی سبزواری حفظة الله

پیاده شده از فایل صوتی توحید شیخ صدوق

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۸

و یک نکته دیگر هست که خداوند در اینجا خودش را به عنوان اله معرفی کرده یا در همان بسم الله می گوییم بسمِ الله، به نام الله که الله مسبب هست. چرا خداوند خودش را به عنوان الله دارد معرفی می کند که اله غیر از الله نیست؟ البته ما خدا را از جنبه الوهیتش می توانیم بشناسیم، از جنبه ربوبیتش می توانیم بشناسیم، یعنی از جهت کارگرانیش، جهت اثربخشی اش. خداوند دو جهت دارد یک جنبه ذات. مثلا یک  معلم را در نظر بگیرید این معلم یک جهت جهت ذاتش هست که خودش خودش هست، یک معلم خودش خودش هست یک وجودی دارد، ذاتی دارد برای خودش معلم از جنبه وجودش و ذاتش هیچ ارتباطی با ما ندارد، ما هم با او هیچ ارتباطی نداریم، خودش برای خودش یک موجود است من هم برای خودم یک موجود  او هم برای خودش یک موجود است؛ نه او به من ربط دارد. یعنی وجود های ما هیچ ربطی به هم ندارد. از جهت ربوبیت معلم یعنی از جهت اثر بخشی معلم یعنی از جهت اینکه معلم به من علم می آموزد مرا ربوبیت می کند. من از این جهت علم آموزی با معلم در ارتباط هستم. یک پزشک را در نظر بگیرید این پزشک برای خودش یک ذات و وجودی دارد اما وجودش هیچ ربطی به من ندارد، او برای خودش من برای خودم. اما من از چه جهتی با  پزشک در ارتباط هستم؟ از جهت ربوبیتش یعنی از جهت شفا دهندگی اش، او مرا شفا می دهد. معلم مرا علم می آموزد. ما از چه جهت با نان در ارتباط هستیم؟ نان برای خودش یک وجود هست من هم برای خودم یک وجود هستم. هیچ ربطی به هم نداریم. او ذاتش برای خودش یک چیز دیگری هست. من از جهت ربوبیت نان با آن در ارتباط هستم، چون نان مرا سیر می کند. ببینید ما با هر موجودی که در ارتباط هستیم از جهتی که او یک کمالی را در ما ایجاد می کند با او در ارتباط هستیم. ما با خدا هم همین گونه هستیم. ما با ذات خدا اصلا هیچ گونه آشنایی نداریم نمی توانیم به آن برسیم به ذات خدا به وجود خدا. هویت خدا را ما اصلا نمی توانیم بشناسیم. ما یک وجود محدودی هستیم و خداوند یک موجود نا محدود. ما از جهت ربوبیت خدا با خدا اتصال داریم یعنی از جهت اینکه خداوند ما را خلق کرده است، ما را رزق می دهد، ما را سیر می کند و امثال اینها. وَ الَّذِی هُوَ یُطعِمُنی وَ یَسقِینِ(79) وَ إِذَا مَرِضت فَهُوَ یَشفِینِ خدایی که ما را اطعام می کند، ما را آب می دهد، ما را شفا می دهد، ما را روزی می دهد از جهت ربوبیت خداوند است که ما با خداوند در ارتباط هستیم. و هر چقدر که ما انسان ها خدا را بشناسیم جهت ربوبیت او را شناخته ایم نه جهت ذات خدا را بخواهیم بشناسیم این نه این برای ما انسان ها امکان ندارد. خداوند با جهت ذات خودش و وجود خودش با ما اتصالی ندارد. آن ذاتش خودش برای خودش من هم برای خودم، هیچ گونه آشنایی بین ذات من و ذات خدا نیست، اصلا نمی توانیم ذات خدا را بشناسیم. یک وجود محدود چگونه می تواند یک موجود محدود را بشناسد؟ بنابراین اگر خدا را می شناسیم، علم داریم، عرفان داریم؛ اینها همه از جهت ربوبیت خداوند است چون خدا با ربوبیتش با انسان ها اتصال برقرار می کند. به او آب می دهد، نان می دهد. یک مادر را در نظر بگیرید؛ مادر از جهت ربوبیت با بچه های خودش در ارتباط است. از جهت ربوبیت و برطرف کنندگی نیازها هست که یک مادر با بچه های خودش در ارتباط است.

************************************************************************

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة الله

پیاده شده از فایل صوتی شرح توحید صدوق

۰ نظر ۲۸ فروردين ۹۸

به اسناد مفضل به عمر قال ابا عبدالله علیه سلام و بعد روایت از حضرت امام صادق علیه السلام هست که فرمودند:

               

ان الله تبارک و تعالی ضمن المومنین ضمانا: خداوند تبارک و تعالی برای مومنین یک ضمانتی کرده است،

قال قلت و ما هو؟ پرسید آن ضمانت چی هست؟ قال ضمن لهو ان هو اقر له بالربوبیه لمحمد صلی الله علیه و آله بالنبوه و لعلی علیه السلام بالامامه و ادی ما افترض علیه ان یسکنه فی جواره ضمانتی که خداوند فرموده است این هست که اگر انسان اقرار کند برای خدا به ربوبیت و برای پیامبر اکرم به نبوت. اقرار کند که خداوند رب ماست و پیامبر اکرم نبی ماست و اقرار کند که حضرت علی علیه السلام امام هست و بعد اعمالی را هم که بر او واجب شده است.خب خداوند ضمانت کرده است که او را در جوار خودش اسکان دهد. او را در همسایگی خودش جا دهد.

1. کسی که به ربوبیت خداوند اقرار کند،

2. به نبوت پیامبر اقرار کند،

3. به امامت علی علیه السلام اقرارکند،

4. و همچنین دستورات دین را انجام دهد،

اگر کسی این چهار خصوصیت را داشت خداوند او را در جوار خودش قرار می دهد.  

************************************************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی شرح توحید شیخ صدوق

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة الله

۰ نظر ۲۷ اسفند ۹۷

 

از شوون دیگر لا اله الا الله توحید محبوبیت است.

یعنی یک محبوب و یک معشوق در عالم وجود دارد. توحید محبوبیت این هم از شاخه های توحید ربوبیت است. چرا؟ چون انسان ربش را دوست دارد یعنی اینکه انسان هر کسی را که یک کمالی به او بدهد او را دوست دارد. یک نقصی را از او برطرف کند او را دوست دارد. یک نیازی، یک حاجتی را از او برطرف کند او را دوست دارد.

مثلا در هوای گرم تابستان از بیرون آمده ایم خیلی گرممان هست یک آب خنک را برداریم بنوشیم این آب را دوست داریم. آب برای ما لذت دارد، محبوب ماست. چرا؟ چون تشنگی ما را برطرف می کند. ما دکتر را دوست داریم، فرض بفرمایید یک مریضی داشته اید، صعب العلاج بوده است این پزشک مریضی ما را برطرف کرده است، در قلبمان بک علاقه ای به این دکتر پیدا می کنیم. چرا؟ چون نقصی از ما را برطرف کرده است. آن مریضی ما را برطرف کرده است لذا پزشک ما را ربوبیت کرده است. یا مثلا فرض کنید که خشکسالی بوده است قحطی بوده است، حالا باران آمده، باران را دوست داریم، چرا؟  چون نقصی از ما را برطرف کرده. این است که انسان همیشه رب خودش را دوست دارد.  یک نفر مقروض است، بدهکار است، یک نفر گفته است که من این قرض تو را می دهم،  در اینجا ما این شخص را دوست داریم.به خاطر اینکه نقصی از ما را برطرف کرده.  این است که انسان رب خودش را دوست دارد. و چون ربی غیر از الله  نیست بنابراین انسان ها همه الله را دوست دارند.

اگر این پزشک را خوب کرد، اثر این پزشک که شفا دهندگی است مال خداست. پس من اگر پزشک را دوست دارم یعنی خدا را دوست دارم. اگر پزشک و را شفا داد و ربوبیت کرد، یعنی خدا را شفا داد و ربوبیت کرد. اگر هوا گرم است و من می آیم خانه و آب خنک را دوست دارم یعنی اثر این آب که سیراب کنندگی است و مال خداوند است یعنی خداوند دارد مرا ربوبیت می کند یعنی خداوند را دوست دارم. پس من که این آب را دوست دارم  یعنی خدا را دوست دارم.

************************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی شرح توحید شیخ صدوق

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة الله

۰ نظر ۲۴ اسفند ۹۷

توحید ممدوحیت که آن هم از لا اله الا الله در می آید.

توحید ممدوحیت چون به هر حال ما کسانی را مدح شان می کنیم، ستایششان می کنیم. هر چیزی که به هر حال اثری دارد مثلا اگر نانی را خوردم و سیر شدم می گویم چه نان خوبی! مثلا آب می خورم می گویم چه آب گوارایی بود! آب را ا ستایش می کنم. یا مثلا می گویم چه معلم خوبی بود مرا درس داد.

شما اگر عنایت بفرمایید، ما چه کسی را مدحش می کنیم؟ ما رب را مدح می کنیم. همان جور که رب را عبادت می کنیم، رب را مدح می کنیم. شما هر چه را مدح می کنید رب هست، این  یک اثری برای من داشته هست، حتما یک اثری برای من داشته است. اگر آب را، اگر نان را، اگر معلم را ستایششان می کنم، این ها همه به خاطر این هست که این ها رب من هستند. جهتی از نیازهای من را برآورده کرده اند. و چون که رب، خداست، یک حقیقت هست، ممدوح هم یک حقیقت ست.

************************************************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی توحید شیخ صدوق

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة الله

۰ نظر ۲۴ اسفند ۹۷