🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

💠 بسم رب فاطمة 💠
****************
نشر آثار حضرت علامه ذوالفنون
آیت الحق
شیخ عبد الحمید مروجی سبزواری
شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی رحمة الله علیه
_____________________
به دست باد سپردم عنان راحله را
بدان امید که یابم نشان قافله را
وصال مجلس دریادلان میسر نیست
مگر به باره ی خون طی کنیم فاصله را
______________________
در حال حاضر این وبلاگ با هیچ کانالی در پیام رسانها در ارتباط نمی باشد.

طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شیخ علی پهلوانی» ثبت شده است

🔴

اساتید و مدارج علمی و عرفانی حضرت علامه حمیدرضا مروجی سبزواری:

**************************

 

در علم فقه:

در محضر فقهای زمان همچون شیخ جواد تبریزی ( صاحب کتاب ارشاد الطالب، تعلیقه ای بر مکاسب محرمه ی شیخ انصاری) بوده است.

در علم فلسفه و عرفان:

نزد فیلسوفان و حکیمان برجسته ی زمان، حضرات: علامه حسن زاده آملی ( صاحب علوم و فنون عالیه و متعالیه همچون فقه، تفسیر انفسی، ریاضیات [ تحریر اقلیدس ]، نجوم، هیئت، شفا، خط، طب [ قانونچه چغمینی ] ، زبان فرانسه، عرفان، علوم غریبه )

حضرت علامه جوادی آملی ( صاحب علم تفسیر [ تفسیر وزین تسنیم ] و فقه و اصول و حکمت [ کتاب رحیق مختوم، شرح اسفار اربعه ] و فلسفه و عرفان و حدیث [ کتاب فِنای ادب مقربان در شرح زیارت جامعه کبیره، و کتاب عین نضّاخ شرح تمهید القواعد ].

در عرفان عملی:

عرفان عملی را نزد کسی آموخته ک ب او ملاحسینقلی زمان می گفتند؛ یعنی شیخ علی پهلوانی ( معروف ب آیت الله سعادت پرور) و ایشان جزو اصحاب سرّ این عارف بی بدیل زمانه اند. ( طبق گفته های شاگردان شیخ علی پهلوانی، ایشان بسیار ب شاگردان خود تأکید می کردند ک جلساتی ک با شاگردانشان دارند، اعلان نشود و ایشان شناخته نشوند؛ و چنانچه با شاگردانشان جلسه ای داشتند، تک تک شاگردان خود را می پذیرفتند، ب گونه ای ک چه بسا شاگردی از شاگرد دیگر اطلاعی نداشت. جلسات خصوصی با شاگردان در ساعات متفاوت از هم شکل می گرفت و ایشان با هر شاگردی ب رویه ی خاص خود عمل می کردند و تربیتش می نمودند. و طبق فرمایش آیت الله مروجی، شیخ علی پهلوانی ورای سیره و روش تربیت شاگرد ک بطور معمول داشتند؛ سیره ی دیگری داشتند ک آنرا برای هیچ کس افشا نکردند و در واقع هر استاد طریقتی اگر سرّ شریعت را ب شاگردانش می آموزد، سرّ سرّ شریعت را فقط ب یک نفر می آموزد ک از بین شاگردان شیخ علی پهلوانی آن یک نفر کسی نبوده جز حضرت علامه مروجی سبزواری)

حضرت علامه مروجی سبزواری در بخشی از زندگینامه ی خویش اشاره کرده اند ک برای عرفان عملی نزد حضرت علامه حسن زاده آملی رفتیم، تا ما را ب محضر حضور خود بپذیرند؛ ایشان فرمودند نزد شیخ علی پهلوانی بروید و اگر شما را از در راندند، از پنجره وارد شوید.

علم ارثماطیقی ( علم اوفاق، اعداد، حروف، علم جفر)؛ علمی ک تنها نزد اهل بیت علیهم السلام است و نزد راسخون فی العلم و اوتاد زمان.

علم الموسیقی ( بر اساس کتاب علم الموسیقی کبیر فارابی )

علم هیئت و نجوم ( علم کواکب و تنجیم )

🔴

 

آثار مکتوب حضرت علامه مروجی سبزواری:

************************

 

 ▪️حکمت حیّ (شرح عروج قلب و جوهر سیال وجود انسان در مراتب جواهر ثابته‌ی وجود انسان)


▪️حکمت قرآنی (در بیان اسرار وجودی حضرت آقا امیرالمؤمنین علیه السلام)


▪️حکمت فرقانی (در بیان اسرار وجودی حضرت فاطمه زهرا علیها السلام)


▪️حکمت لقمانی (در بیان انواع حکمت و شرح فرق تفسیر و تأویل)


▪️حکمت افلاطونی (موضوع این کتاب هنوز نامعلوم است)


▪️حکمت خسروانی (در بیان شرح دو کلمه ی لاإله الا الله و لااله الا هو)


▪️حکمت سلیمانی (بیان سرّ کأنّه هو (فَلَمَّا جاءَتْ قیلَ أَ هکَذا عَرْشُکِ قالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ وَ أُوتینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ کُنَّا مُسْلِمینَ (42)نمل ) وقتی بلقیس تخت خود را دید گفت کأنّه هو.


▪️شرح اسرار وجودی حضرت زهرا (س)


▪️اسرار حج


▪️عبادات روحانی


▪️تفسیر آیه (لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون) و استنباط مطالب حاکمیت مطلقه خدا_ فاعلیت مطلقه خدا_ غائیت مطلقه خدا، از این آیه


▪️توحید ربوبیت (استخراج براهین ارائه شده در قرآن پیرامون ربوبیت و ارجاع ربوبیت به خالقیت)


▪️یک دوره مفصل بررسی مسائل عرفانی از قبیل: علم از نظر عرفان_ عقل از نظر عرفان_ بررسی قانون علیّت از نظر عرفان و ارجاع علیّت به سنت_ عشق از نظر عرفان_ فرق بین زهد و عرفان و مقایسه ای بین عرفان زاهدانه‌ی غزالی و عرفان عاشقانه‌ی مولوی_ جبر و تفویض از نظر عرفان و اثبات امر بین الامرین


▪️شرح حال علمای سبزوار


▪️شرح مختصری از زندگانی اولیاء سلسله جلیله مرتضویه شوشتریه

🔴

 

🎤 آثار منطوق (سخنرانی) حضرت علامه مروجی سبزواری:

****************************

 

▪️بیش از ۱۳۰ جلسه تفسیر قرآن کریم


▪️۱۸۰ جلسه شرح کتاب توحید شیخ صدوق (که این مبحث به دلیل تعطیلی جلسات ایشان، ناتمام ماند)


▪️بیش از ۳۳۰ جلسه شرح کتاب مثنوی معنوی مولانا (این جلسات نیز ناتمام ماند)


▪️۹۵ جلسه سخنرانی پیرامون اصل معاد (این جلسات نیز ناتمام ماند)


▪️۴۰ جلسه شرح خطبه متقین مولا امیرالمومنین علیه السلام


▪️۱۱۵ جلسه شرح منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری (این جلسات نیز ناتمام ماند)


▪️بیش از ۶۰ جلسه شرح کتاب منطق الطیر عطار


▪️۷۵ جلسه شرح احادیث معراج


▪️بیش از ۱۳۰ جلسه شرح فصوص الحکم


▪️حدود ۸۰ جلسه فقه استدلالی (این جلسات نیز ناتمام ماند)


▪️حدود ۳۰ جلسه تفسیر اشعار دیوان حافظ شیرازی


▪️۲۰ جلسه شرح رساله سیر و سلوک بحر العلوم (این جلسات نیز ناتمام ماند)


▪️۳۵ جلسه شرح کتاب جامع الاسرار مرحوم سید حیدر آملی


▪️۹۰ جلسه سخنرانی پیرامون مباحث طلب_ توبه _ مراقبه


▪️بیش از ۳۵ جلسه پیرامون مباحث توکل و خوف


▪️حدود ۲۵ جلسه شرح رساله نور وحدت از خواجه عبد الله معروف به خواجه حوراء


▪️۲۰ جلسه پیرامون اسرار نماز


▪️حدود ۳۰ جلسه پیرامون اسرار حج


▪️۳۰ جلسه پیرامون اسماء الحسنی


▪️۵۵ جلسه پیرامون مقامات انسان


▪️۳۰ جلسه پیرامون موانع عبادت


▪️بیش از ۲۵ جلسه پیرامون خلقت آدم


▪️بیش از ۲۰ جلسه پیرامون موضوع قلب


▪️۳۰ جلسه با موضوع محبت


▪️حدود ۲۰ جلسه پیرامون اسرار روزه


▪️حدود ۱۰ جلسه شرح حدیث حقیقت از مولای متقیان حضرت علی علیه السلام


▪️۱۰ جلسه پیرامون اسرار کربلا


▪️۱۰ جلسه درباره مقام نورانیت امام


▪️بیش از ۱۰ جلسه شرح مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها


▪️۱۰ جلسه مباحث پیرامون علم حقیقی


▪️حدود ۲۰ جلسه شرح اشعار کتاب زبدة الاسرار صفی علیشاه


▪️بیش از ۷۵ جلسه آموزش صرف و نحو عربی (این جلسات نیز ناتمام مانده)
و...
و هزاران صفحه نوشته جات...

****************************

و الحق و الإنصاف در بین شاگردان مطرح شیخ علی پهلوانی رحمة الله علیه کسی را بدین وسعت علمی و معرفتی نمی شناسیم.

۷ نظر ۰۵ خرداد ۹۸

بسم الله الحکیم

************

 

 

چندی پیش کتابی از عزیزی بدستم رسید ک بسیار ارزشمند و مفتاح الفتوح است.

عارف واصل، مرحوم آیت الله شیخ علی آقا پهلوانی ( سعادت پرور) قدس سره، می فرمودند:

مرحوم استاد، علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه برای سالکین متوسط عنایت زیادی داشتند که « رساله ی نور وحدت » خوانده شود و آنان را بیشتر متوجه فکر در وحدت بکنند.

از استاد سوال شد ک چه احتیاج است به فکر در وحدت کردن؟ همان اعمال شرعیه، خود، شخص را ب مقصد می رساند.

استاد فرمودند:

فکر در وحدت، یعنی مراقبه و توجه ب حق. اعمال شرعیه بدون آن منتج نیست؛ یک عمر کسی خدا را کنار قرار دهد و خود را کنار، و عبادت حق کند؛ این جز بُعد چیزی نتیجه نمی دهد؛ باید مراقبه و توجه ب حق ب آن طوری ک شایسته ی اوست باشد تا نتیجه بخش باشد.

___________________________________________

فایل پی دی اف رساله نور وحدت حوراء مغربی

 

نسخه خطی رساله نور وحدت حوراء مغربی

 

تقدیم ب مشتاقان کوی دوست

۳ نظر ۱۷ مهر ۹۷

بسم الله الرحمن الرحیم

******************

این فایل به علت اعتراض دفتر نشر و تنظیم آثار استاد سعادت پرور حذف شد.

قابل ذکر است که زمان بارگزاری این فایل در این وبلاگ، 

این فایل از اینترنت گرفته شده بود و هیچ ممنوعیتی وجود نداشت.

حال که ممانعت ایجاد شده و هشدار داده اند که پیگیری خواهند کرد،

حذف کردیم.

و اعلام می کنیم این وبلاگ، کاملا شخصی است. و ارتباطی با شخص حضرت علامه مروجی ندارد. 

۵ نظر ۱۹ شهریور ۹۷

۰ نظر ۱۵ شهریور ۹۷

۰ نظر ۱۳ شهریور ۹۷



کلیپ تصویری از حالات عرفانی

حضرت آیت الله شیخ علی پهلوانی (سعادت پرور)


دریافت
مدت زمان: 8 دقیقه 2 ثانیه 

۱ نظر ۰۹ شهریور ۹۷

بسمک یا هادی مَنِ استهداه

*********************

هاجر سالکی بود که با رسیدن به بیابان مکه به این مرحله دست یافت که از اورشلیمِ عالم مقیدات بیرون آمده و ابراهیم و جبرائیل هم او را گذاشته و برگشته بودند؛ زیرا دیگر حضورشان لازم نبود و هاجر به وجود مطلق دست یافته بود و چنین شد که او را حیرت و اضطراب و سرگشتگی درگرفت.

او از طرفی هیچ انسان و حتی هیچ ملکی را همراه خود نمی دید و خود را تنهای تنها می دید؛ و این بود که سرگشته به هرسویی می دوید و گویی گمشده ای دارد که می خواهد او را بیابد و با او آرام شود.

طفل عقلش زائیده شده و به دنیا آمده بود و این طفل آب می خواست تا سیراب شود.

این سرگشتگی و حیرانی و اضطراب روحانی در هاجر، در وضعیت ظاهری او به صورت حیرت و سرگشتگی بین دو کوه صفا و مروه ظهور کرد و طفل عقلش به صورت اسماعیل.

او چندین بار حیران و سرگردان، در طلب آب برای طفل عقلش بین دو کوه، به این طرف و آن طرف می دوید و می خواست از جایی برای این طفل آبی و رمق حیاتی بیابد.

ولی خسته و مأیوس و درمانده خود را به کنار این طفل کشاند که مدتها برای پیدا کردن این طفل در خود فرو رفته و ریاضت ها کشیده بود و مجاهدت ها نموده بود و آن را در خود بارور ساخته و او را به دنیا آورده بود نمی توانست این طفل را سیراب کند.

اما ناگاه اتفاق عجیبی افتاد و آن اینکه در اوج درماندگی و ناامیدی دید که آن آبی که برای طفل عقلش در میان کوه و سنگ دنبال می گشت، اکنون از زیر پای این طفل در حال جوشیدن است و اینجا بود که هاجر دریافت که رسیدن به مقام عقل، یعنی رسیدن به مقام توحید و وحدت، و انسانی که در مقام توحید است دیگر برای حیات خودش و ادامه ی زندگی اش نیاز به هیچ امری غیر خودش و در بیرون وجود خودش ندارد. چرا که رسیدن به مقام توحید یعنی اتحاد با اسماء حسنی و صفات علیا.

یعنی اتحاد با اسم « حیّ »، « علیم »، « قدیر » ، « مرید »، « سمیع » ، « بصیر » و هکذا.

بنابراین، سرچشمه ی آب حیات را در خودش می یابد و در نتیجه آب حیات از خودش می جوشد و سالک از خودش و « من لدن نفسه » عالم می شود ( علم لدنی یعنی علم از پیش خود ). از خودش قدرت می جوشد و سالک از درون خودش قادر می شود. لذا سالک در این مرحله علم را از خودش دارد، حیات را از خودش دارد، قدرت را از خودش دارد و هکذا.

و در نتیجه به علم لدنی، حیات لدنی و قدرت لدنی دست پیدا می کند. البته این که می گوییم از خودش، معلوم است که منظور این نیست که اینها را بطور مستقل از خودش دارد بلکه چون سالکی که در مقام عقل است یا در مقام توحید است، خدا در او تجلی یافته، و محل ظهور اسماء حسنای خدا شده است و خدا تمام زوایای وجودش را پر کرده؛ پس اگر می گوییم حیات و علم را در درون خود می بیند که می جوشد یعنی در واقع از خداست که می جوشد و سالک چنین احساس می کند که دارد از خودش می جوشد...

پس همانطور که اسماعیل، ظهور جسمانی عقلانیت هاجر بود؛ چشمه ی آب نیز ظهور حیاتی بود که در اثر اتصال نفس هاجر با اسم « حیّ » در درون هاجر جوشیدن گرفته بود.

چنین شد که هاجر فهمید که اکنون که به مرتبه ی عقل و مقام توحید رسیده است، دیگر نه حاجت به معلم بشری دارد؛ یعنی ابراهیم، و نه حاجت به معلم ملکوتی یعنی جبرئیل. بلکه اکنون همان عقل کلی که بدان دست یافته برایش کافی است که در واقع به خدا رسیده و خدا برایش کافی است.

ما تا اینجا دو سفر از اسفار اربعه ی هاجر را اشاره کردیم که البته هر سالک برای رسیدن به خدا باید چهار سفر را طی کند.

.... سفر اول هاجر، سفر از اورشلیم تا دروازه ی اورشلیم بود و این سفر در معیت ابراهیم علیه السلام بود.

در سفر دوم مرحله ی اول را که سفر از دروازه ی اورشلیم تا سرزمین مکه بود در معیت جبرئیل و جذب جبرئیلی حرکت کرد؛ اما جبرئیل او را در بیابان مکه رهایش کرد و تنهایش گذاشت و از اینجا به بعد، بقیه ی سفر از آن بیابان تا خود کعبه را با جذب خدا حرکت کرد.

این در حالی بود که هاجر به مرحله ی عقل کامل رسیده بود و هاجر، عقل شده بود و البته از آنجا که انسانهای کامل حالات و مقامات روحانی آنها در خارج نیز ظهور جسمانی دارند، پس ظهور عقلانیت هاجر، اسماعیل بود و اسماعیل، عقل مجسّم و مجسّد هاجر بود.

هاجر پس از طی سفر دوم و سیر از حق به حق ( از اورشلیم به مکه و از مکه به کعبه ) به میان قبیله ی جرهم بازگشت و در میان آنها با اسماعیل ( یا همان مظهر خارجی بالحق بودن هاجر ) می گشت و دین خدا را که توحید باشد در میان مردم تبلیغ می نمود. البته سالک چون در سفر دوم که در عالم حق و در مراتب توحید سیر می کرده و در واقع از مرتبه ی ادنای حق که توحید است به مرحله اعلای حق که وحدت است عروج یافته، و این توحید و وحدت را عالی ترین مقام هایی که در عالم متصور است، یافته؛ لذا در بازگشت به میان خلق همان توحید را در میان مردم تبلیغ می کند؛ منتها توحید را برای عامه ی مردم و وحدت را برای خواص مردم.

اینکه در مورد هاجر می بینیم که خود هاجر با این که سالک اصلی اوست، ولی اسماعیل تبلیغ می کند و جُرهُمیان را به توحید می خواند، در واقع اسماعیل همان هاجر است و در سفر سوم و چهارم این حق است که به جای سالک حرف می زند:

{ وَ ما یَنطِقُ عنِ الهوی * إن هوَ إلا وَحیٌ یوحی }

سالک مادامی که هنوز در طبیعت است از روی هوا و میل نفسانی سخن می گوید و نطقش و سخن گفتنش از روی فرمان قوه ی شهوت است و بعبارت دیگر از روی وسوسه های شیطانی است؛ اما چون از این سفر بازگشت و به میان خلق آمد سخنانش از روی الهامات الهی است و در واقع خداست که دارد از زبان او سخن می گوید...

در مورد هاجر باید گفت که چون حق بودن هاجر، تجسم خارجی یافته بود و اسماعیل همان مرتبه ی حق بودن هاجر است و گفتیم که در سفر چهارم، حق است که تبلیغ می کند، پس همان که اسماعیل تبلیغ می کرد یعنی حق تبلیغ می کرد و یعنی هاجر تبلیغ می کرد.

البته در واقع باید گفت که نبوت و رسالت از آن ِ هاجر بود ولی از آنجا که طبق حدیث قرب نوافل در داستان حضرت مریم علیها سلام خواهیم آورد، حق زبان انسان می شود و چون اسماعیل، مظهر و تجسم یافته ی نفس حقانی هاجر است؛ پس هاجر، رسالتش را در میان مردم از زبان اسماعیل انجام می دهد.

*****************************

برگرفته از کتاب « اسرار حج »

تألیف  آیت الحق، عارف متألّه حضرت علامه مروجی سبزواری،

شاگرد برجسته ی حضرت شیخ علی پهلوانی      

۱ نظر ۰۵ شهریور ۹۷

هو الکبیر

********

«... از تحقیقاتی که در تاریخ این سلسلۀ شریفه نموده‌ام و در همان رسالۀ مذکوره ثبت است در نزد این بنده چنین ترجیح یافته است که بین جناب نجم‌الدین کبری و شیخ علی لالا واسطه‌ای هست و او جناب مجدالدین بغدادی است و در نتیجه حضرت شیخ علی پهلوانی (عظّم الله ذکره الشریف) قطب چهلم این سلسله می‌باشد.

شمّه‌ای از خصوصیات قطب چهلم را بیان داشتم و این قطب در اوایل حالش تحت عنایات شدید حضرت کرّوب کبیر است و ذکر این مقام شریف را از جناب حسین ابن منصور حلّاج گرفته است و او نسبت به این ذکر بسیار بخیل است و آن را چه بسا که تا آخر عمر به کسی نگوید و اگر خیلی سخاوت کند به خلیفۀ بعد از خود، و اگر سخاوت بیشتری به خرج دهد به دو الی سه نفر بدهد که شاید این افراد حتی از اصحاب خودش هم نباشند و افرادی باشند که از طرف جناب خضر (ع) مامور به اخذ این ذکر شده باشند، و یا از طرف مهدی صاحب زمان، و یا یکی از اقطاب و اوتادش مامور باشند و البته او از آن‌ها نشان می‌طلبد و آن‌ها نشان را عرضه می‌دارند و او نشان را می‌شناسد و ذکر را می‌دهد.


سرّ او در مقامات اعلای عَماء اعظم در سیر است و تجلیات وجود اطلاقی در تعیّنات اعلای عمائیه همچون ق ، ص ، الر ، الم ، المص ، حم ، حمعسق ، کهیعص ، مدام در حال تاثیر بر سرّ او می‌‌باشند و چون از آن مرتبۀ عماء اعظم به مرتبۀ هباء اصغر تنزّل می‌کند و وارد عالم طبیعت می‌شود اذکارِ هرکدام از این تجلّیات بر قلبش نازل می‌گردد و او باز هم نسبت به این اذکار بسیار بخیل است و می‌شاید که هرگز آن‌ها را به کسی ندهد.

او در ربَوات قدسی که مادرمان حضرت حوا (علیها سلام) در صعود و نزول بود، به فرمان حضرت حوا و تحت عنایات والادختش حضرت فاطمه زهرا اجازۀ سیر دارد.

او سرّی را که در وادی عُرَنَه که شیطان در آن‌جا عرفات خود را برگزار می‌کند مستور است می‌شناسد و شیطان از او عهد گرفته است که این سرّ را هرگز افشا نکند. قلم این‌جا رسید و سر بشکست ... غیرت الهی به جوش آمده و دریای استغنا خروشیدن گرفته و امواج عزت از عمق اکبر چنان بر ساحل طبیعت می‌کوبند که عن‌قریب است اگر ادامه دهم این قفس طبیعت را به ‌کلی درهم کوفته و آن را ویران سازند.»

_________________________________