🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

💠 بسم رب فاطمة 💠
****************
نشر آثار حضرت علامه ذوالفنون
آیت الحق
شیخ عبد الحمید مروجی سبزواری
شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی رحمة الله علیه
_____________________
به دست باد سپردم عنان راحله را
بدان امید که یابم نشان قافله را
وصال مجلس دریادلان میسر نیست
مگر به باره ی خون طی کنیم فاصله را
______________________
در حال حاضر این وبلاگ با هیچ کانالی در پیام رسانها در ارتباط نمی باشد.

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علامه طباطبایی» ثبت شده است

بسم الله الحکیم

************

 

 

چندی پیش کتابی از عزیزی بدستم رسید ک بسیار ارزشمند و مفتاح الفتوح است.

عارف واصل، مرحوم آیت الله شیخ علی آقا پهلوانی ( سعادت پرور) قدس سره، می فرمودند:

مرحوم استاد، علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه برای سالکین متوسط عنایت زیادی داشتند که « رساله ی نور وحدت » خوانده شود و آنان را بیشتر متوجه فکر در وحدت بکنند.

از استاد سوال شد ک چه احتیاج است به فکر در وحدت کردن؟ همان اعمال شرعیه، خود، شخص را ب مقصد می رساند.

استاد فرمودند:

فکر در وحدت، یعنی مراقبه و توجه ب حق. اعمال شرعیه بدون آن منتج نیست؛ یک عمر کسی خدا را کنار قرار دهد و خود را کنار، و عبادت حق کند؛ این جز بُعد چیزی نتیجه نمی دهد؛ باید مراقبه و توجه ب حق ب آن طوری ک شایسته ی اوست باشد تا نتیجه بخش باشد.

___________________________________________

فایل پی دی اف رساله نور وحدت حوراء مغربی

 

نسخه خطی رساله نور وحدت حوراء مغربی

 

تقدیم ب مشتاقان کوی دوست

۳ نظر ۱۷ مهر ۹۷

هو الحکیم

*********

«... از میان شاگردان مرحوم قاضی، علامه طباطبایی به ایران آمد و عاقبت در قم ساکن گردید و حوزه‌ی درسی حکمت و عرفان نظری را با مخالفت‌های بسیاری که با ایشان شد پایه‌گذاری نمود، اگرچه ایشان هم از این ناحیه بسیار در شدت و تعب قرار گرفت.

یک نمونه این‌که مرحوم حضرت آیت‌الله‌ العظمی آقای بروجردی رئیس شیعه و مرجع علی‌الاطلاق عالم اسلام بعد از آقا سید ابوالحسن اصفهانی رضوان‌الله‌تعالی‌علیهما به مرحوم طباطبایی اخطار می‌کند که یا حوزه‌ی درس فلسفه را تعطیل کن و یا شهریه‌ی خودت و شاگردانت را قطع می‌نمایم. سید دفع‌الوقت می‌کند، و عاقبت یک شب زمستان، حضرت آیت‌الله خادمش را به منزل علامه می‌فرستد که: بالاخره می‌خواهی چه کنی؟ علامه می‌گوید: «حافظ روی کرسی بود و گفتم تفألى به حافظ می‌زنم و هرچه آمد به همان عمل می‌کنم». چون نیت کرده و کتاب را می‌گشاید مطلع این غزل برایش آشکار می‌شود که:


من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
مدعی داند که من این کارها کمتر کنم


علامه به خادم می‌گوید برو و به حضرت آقا بگو که درس را تعطیل نمی‌کنم. او درس را تعطیل نکرد ولی شهریه‌ی خودش و طلابی که مقاومت کردند و حوزه‌ی درسش را ترک نگفتند قطع، و روزگار عسرت و شدت علامه آغاز گردید.


از حوزه‌ی درس فلسفی ایشان بزرگانی برخاستند که ازشاخص‌ترین آن‌ها حضرات آیات حسن‌زاده آملی و جوادی آملی بودند، و اما در عرفان عملی در ابتدا دو نفر در نزد ایشان بودند که یکی از آن‌ها مرحوم سید محمدحسین حسینی تهرانی، و دیگری مرحوم آقا شیخ‌علی پهلوانی طهرانی بود. اما مرحوم سید محمدحسین حسینی از نزد علامه خارج شده و به نزد مرحوم سید هاشم حداد (رحمةالله ‌علیه) رفت و شاگردی او را نمود، و در نتیجه تنها شاگرد علامه طباطبایی در سلوک عملی حضرت شیخ بزرگوار آقا شیخ علی پهلوانی بود... »

___________________________________

«... اما در این‌که آیا این سلسله‌ی جلیله‌ی شوشتریه به امام معصوم می‌رسد یا نه؟ و ملاقلی جولا که بود و شاگرد که بود؟ بحث بسیار است. بسیاری از شاگردان مرحوم پهلوانی از جمله آقای تحریری و دیگران می‌گویند ملاقلی جولا از امام زمان (عج الله تعالی فرجه) اجازه داشته و مأمور بوده که به سوی سید شوشتری برود و طرح چنین روشی عرفانی را در حوزه‌ی نجف بیندازد.

ولی این سخن بسیار نادرست می‌نماید زیرا اگر کسی بگوید من مجتهدی هستم جامع ‌الشرایط و از امام زمان اجازه‌ی اجتهاد دارم، آیا می‌شود از او قبول کرد و در مسائل شرعی از او تقلید نمود؟ اگر کسی بگوید در خواب یا بیداری به خدمت امام عصر (عج) رسیده‌ام و ایشان به من فرموده‌اند که تو سید هستی، آیا می‌شود او را به‌عنوان سید شناخت و مثلاً سهم سادات به او داد؟

خیر، نه می‌شود از آن شخصی که ادعای اجتهاد کرده تقلید نمود و نه می‌شود سهم سادات به این شخصی که ادعای سیادت نموده داد. بلکه در مورد اول، باید کسی که ادعای اجتهاد می‌کند حتماً اجازه‌ی اجتهاد از مجتهد قبل از خودش داشته باشد و او از مجتهد قبل از خودش تا به زمان غیبت صغری رسیده و به نواب اربعه و فقهایی که در زمان غیبت صغری می‌زیسته‌اند، و از ایشان به امام زمان (عج) برسد.
و کسی که ادعای سیادت کرده نیز باید شجره‌نامه داشته باشد و از طریق شجره‌نامه به یکی از ائمه (علیهم السلام) متصل گردد.
در سلاسل و طرق عرفانی نیز چنین است که باید حتما مشایخ هر طریقی از شیخ قبل از خود اجازه‌ی ارشاد و دستگیری داشته باشند تا به یکی از ائمه برسند این مطالب را به تفصیل در همان رساله‌ای که به عرض رساندم آورده‌ام ولی در این‌جا به‌طور مختصر این مطالب را تحریر نمودم ...»

هو الولیّ

*********

«... آن دو دوست من که به قم رفته بودند جاهای بسیار و نزد افراد متعددی رفتند. ولی خاطر جمع نبودند. تا این‌که به نزد استاد، علامه حسن‌زاده آملی رفته و قضیه را با ایشان درمیان گذاشتند.

آن‌ها به این نیّت رفته بودند که او خودش ما را به شاگردی بپذیرد. ولی ایشان گفته بود:

«من نمی‌توانم بپذیرم ولی شما به نزد آقای پهلوانی بروید، و اگر از در بیرونتان کرد از پنجره داخل شوید».

شیخ علی پهلوانی


ولیّ اعظمِ حضرت ولیّ‌ الله الاعظم، آدم دوران، انسان کلّی، عقل قدسی، نور اسپهبد، اَکمل وارثان علوم مهدوی، تارک ظلمات عالم طبیعت، سائر در منازل نوری عبودیّت، واصل به معدن عِزِّ ربوبیت، فانی در سلطان الوهیّت، باقی در اطلاق هوهوئیت، حضرت آیت الحق و الحقیقت، شیخ بی‌بدیل طریقت، ملا حسینقلی دوران، شیخ علی پهلوانی عَظّم‌الله‌ذکرهُ‌العزیز، عارفی وارسته بود در یکی از محله‌های قدیمی قم، و در منزلی قدیمی ساکن بود و مخارجش از شهریه‌ی بسیار مختصری که از حوزه می‌گرفت تأمین می‌شد.

گمنام بود و جز بعضی از اهل سلوک او را نمی‌شناختند، و آن‌ها هم که او را می‌شناختند همه اذعان و اعتراف داشتند که: «اما تو چیز دیگری».
آری او چیزی دیگر بود، و دُرّی بود که در صدفش پنهان بود. او آخرین بازمانده از سلسله‌ی فقهای عارف نجف بود، سلسله‌ای که در نزد اهل طریقیّت معروف شده است به سلسله‌ی شوشتریه. اگرچه رساله‌ای مفصل در مورد این سلسله و چگونگی پیدایش آن و اتصال این سلسله به امام معصوم نگاشته‌ام اما در این‌جا بی‌میل نیستم که مختصری از احوال این سلسله را بنگارم...»

_______________________________

«سید علی شوشتری، طلبه‌ای بود که در حوزه‌ی علمیه‌ی شوشتر تحصیلات مقدماتی خود را گذراند و برای ادامه‌ی تحصیلات عالیه راهی نجف اشرف شد.

در آن‌جا به درجه‌ی اجتهاد رسید و به مسقط الرأس خود، شوشتر برای رتق‌وفتق امور مردم بازگشت. روزی در یکی از قضاوت‌های خود دچار اشتباهی می‌شود و توسط مردی ناشناس که نیمه‌شب به خانه‌اش می‌آید متوجه اشتباهش می‌گردد. این ناشناس معروف است به ملاقلی جولا و تاریخ نسبت به نسب و شرح‌حال زندگی او ساکت است.

ملاقلی به او می‌گوید به نجف برو و در آن‌جا در قبرستان وادی‌السلام مرا ملاقات می‌کنی و من آن‌جا مسائلی را به تو می‌گویم.

شیخ مرتضی انصاری

سید به‌همراه خانواده‌اش برای بار دوم به نجف آمده و آن‌جا ساکن می‌شود و دستورالعمل‌هایی را از جولا می‌گیرد و جولا چنان‌که خودش قبلاً به سید گفته بود که من در فلان روز خواهم مُرد تو تغسیل و تکفین و تدفین مرا عهده‌دار شو، جولا می‌میرد و سید علی شوشتری دو شاگرد بزرگ در اخلاق و عرفان تربیت می‌کند که یکی شیخ مرتضی انصاری اعلی‌الله‌مقامه است که تحولی عظیم در علم اصول به‌وجود آورد و الحق که در دو قرن اخیر کسی به عظمت او در فقه و اصول نیامده است.

ملا حسینقلی همدانی

شاگرد دیگرش ملاحسینقلی همدانی بود که اگرچه او هم فقیهی بزرگ بود، اما شهرت او از جهت عرفان اوست و این سلسله از طریق ایشان ادامه ‌یافت و از زمان ملاقلی جولا تاکنون بزرگترین شخص شاخص در این سلسله ملاحسینقلی همدانی است. ملاحسینقلی در سلوک شاگردان بسیاری تربیت کرد که مرحوم میرزا جواد آقا ملکی از جمله‌‌ی شاگردان بنام اوست، ولی شاگرد بزرگی که سلسله از طریق او ادامه یافت سید احمد کربلایی تهرانی بود.

میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

 

سید احمد را نیز شاگردی بود به نام سید علی قاضی رضوان ‌الله ‌تعالی ‌علیه که عموم مردم زمان ما، آن‌ها که آشنایی با شخصیت‌های عرفانی دارند، ایشان را به‌خوبی می‌شناسند و کتاب‌های متعددی نیز درمورد ایشان به رشته تحریر درآمده‌ است. سید علی قاضی اگرچه شاگردان بسیاری داشت اما آن‌که وارث مقام علمی و عملی ملاحسینقلی همدانی بود و این میراث را از قلب سید علی قاضی گرفت علامه‌ی بی‌بدیل، سید محمدحسین طباطبایی بود اسکنه الله تعالی فی اعلی مراتب جنانه.

در علم توحید در میان تمام اهل این سلسله از ایشان جامع‌تر و قوی‌تر کسی نیامده و این بنده‌ی حقیر نیز در هرجا به مشکلاتی در توحید برمی‌خوردم به روح پرفتوح ایشان متوسل می‌شدم و برایم حل می‌شد. عاقبت علامه طباطبایی این میراث عظیم را در قلب شیخ علی پهلوانی تنها شاگردش در سلوک و طریقت نهاد و این سلسله تا اینجا بدین‌طریق پیش آمد... »