🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

💠 بسم رب فاطمة 💠
****************
نشر آثار حضرت علامه ذوالفنون
آیت الحق
شیخ عبد الحمید مروجی سبزواری
شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی رحمة الله علیه
_____________________
به دست باد سپردم عنان راحله را
بدان امید که یابم نشان قافله را
وصال مجلس دریادلان میسر نیست
مگر به باره ی خون طی کنیم فاصله را
______________________
در حال حاضر این وبلاگ با هیچ کانالی در پیام رسانها در ارتباط نمی باشد.

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گناه» ثبت شده است

اگر انسان سر قبر مرده حمد و سوره بخواند چون علاقه اش همان بدن هست دائما دور و بر همان هست. و لذا حتی قبل از مرگ هم این علاقه قطع نمی شود، این محبت قطع نمی شود. دور و بر همان قبر است. علاقه دارد به همان قبر و بدن و لذا می گویند آنجا حمد و سوره بخوانید بهتر به او می رسد. حالا کی از دست اینها خلاص می شود؟ کی قلبش را به طور کلی از اینها پاک می کند؟ این ها البته یک عنایتی می خواهد واقعا. شاید از انسان برنیاید، قطعا هم برنمی آید. چون عرض کردم خیلی از محبت ها هست که ما نمی دانیم.

یک جمله ای دارد حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه که می فرماید: خدایا ببخش آن گناهان مرا که ملک الموت را موکل کرده ای که اینها را بنویسند (حالا من متنش را حفظ نیستم) و گناهانی که آن دو ملکی که کاتب اعمال هستند از آنها خبر ندارند! این جمله اش خیلی برای من سنگین آمد، مهم آمد. و گمان نمی کنم کسانی که این همه دعای کمیل را می خوانند به همین نکته در همین دعا توجه کرده باشند. که می فرماید "خدایا ببخش آن گناهانی را که الّذین وکّلتهم بحفظ ما یکون منّی" خدایا ببخش آن گناهانی را که این دو ملک را موکل کرده ای که این گناهان من را بنویسند و گناهانی که این دو تا ملک خبر ندارند از آنها.

ببینید در لایه های باطن وجود انسان  چه می گذرد که حتی ملائکه خبر ندارند بر آن ها. ملائکه از آنها آگاه نیستند! چه می گذرد در درون انسان؟ در آن باطن ها، در آن اعماق، ملائکه کسانی هستند که به وجود انسان آگاه هستند؛ به قلب انسان اشراف دارند؛ به روح انسان اشراف دارند. «الّذین وکّلتهم بحفظ ما یکون منّی» و دنباله اش همین هست. ملائکه ای که اینها را موکل کرده ای که  حفظ کنند آن چه را که از من صادر می شود. اعمالی که از من صادر می شود و آنهایی را که اینها نمی دانند.

معلوم می شود انسان یک موجود تو در تویی هست. لایه به لایه هست. لایه های عمیق و پنهانی دارد.

این انسان که حتی ملائکه خدا از اینها آگاه نیستند. لذا چه بسیار حب ها، علاقه ها، محبت ها در آن باطن باطن ما نفوذ کرده؛ نمی فهمیم ما. چه بسا این محبتش، ( همین ساعت را مثال می زنم ) این محبتش نفوذ کرده در اعماق وجود انسان که حتی ملائکه هم خبر ندارند؛ چه برسد به خودم. حالا من این همه صحبت می کنم درباره جهاد با نفس؛ از ریاضت، از خلوت. از این که انسان با آن خنجر ریاضت این محبت ها را قطع کند. ولی من چقدر خبر دارم؟

من می دانم به بچه هایم علاقه دارم، به خانه ام علاقه دارم، به کارم علاقه دارم، به پولم، به شغلم. ولی چه بسیار علاقه ها و محبت ها هستند که اینها را حتی خودم خبر ندارم. ملائکه ای که موکل بر اعمال من هستند آنها هم خبر ندارند. آنها را چجوری من پیدا بکنم و قطعشان بکنم؟ اگر بتوانم قطع کنم! اگر! مثل این می ماند که شما فرض کنید یک پشته خاک خیلی زیاد براده های آهن باشند در این پشته خاک. بعد بگویند یک موچین بردار و دانه دانه این براده های آهن را بکش از میان خاک بیرون.

****************************************************************************************

علامه مروجی سبزواری

پیاده شده از فایل صوتی سلسله مباحث مقامات انسان

۱ نظر ۱۲ دی ۹۷

بسمک یا طاهر یا طهور یا مطَهِّر

************************

بالاتر از مرتبه ی طهارت عقل، طهارت قلب است.

هر عملی که انجام می دهیم هر تصویری را که در خیال خودمان تصور می کنیم هر استدلال عقلی که می کنیم اگر بدنمان نجس باشد، اگر یک فعل گناه انجام دهیم، اگر یک صورت گناه تصور کنیم، اگر یک استدلال غلط بوسیله عقلمان انجام دهیم همه بر قلب ما آثار ظلمانی می گذارد.

اینطور نیست که فقط گناه بر قلب اثر ظلمت می گذارد؛ اینطور نیست که اگر انسان چشم آلوده ای داشت و  به یک منظره گناه تماشا کرد قلبش ظلمانی بشود؛ یا اگر صدای حرامی را شنید یا حرف حرامی را بر زبان جاری کرد؛

ما هر حرفی ک بگوییم، هر چیزی که نگاه کنیم، هر صدای حرامی که بشنویم، هر عمل حرامی که انجام دهیم، بر روی قلب ظلمتی ایجاد می شود. همچنین اگر یک خیال باطلی در قوه ی خیال ما گذشت؛ انسان یک تصور گناه کرد یا حداقل یک مساله لهوی را با خود فکر می کرد یا آرزوهای درازی که چنین کنم چنان کنم.. ولو برای آینده اش فکر کند، اینها همه بر قلب آثار ظلمانی می گذارد؛ حتی اگر بدن انسان نجس باشد بر روی قلب یک اثر ظلمت می گذارد. حتی اگر لباس انسان نجس باشد باز بر قلب انسان تأثیر ظلمانی می گذارد. لذا بر طهارت لباس و بدن دقت داشته باشیم.

در همان زمانی که بدن و لباس نجس است بر قلب انسان تأثیر ظلمت خود را می گذارد. برای همین در شریعت سفارش شده انسان دائم الوضو باشد. انسان بر نجاست نماند. مخصوصا نجاستهای روحانی که احتیاج به غسل دارند انسان بر آنها نماند. در همان لحظات و ساعاتی که این حالت بر انسان عارض شده ظلمتی بر قلب عارض می شود؛ نجاست لباس و بدن و نجاست فعل و نجاست خیال و عقل همه بر قلب انسان تاثیر می گذارند. قلب انسان کاسب است و مدام دارد کسب ظلمت می کند.

{کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون}.

قلبهای مردم از ناحیه ی چیزهایی که کسب کرد دارای چرکها و آلودگیهاست.

اعمالی که انسانها دارند کسب می کنند مرتب بر قلب، اثر ظلمتی می گذارد. قلب انسان کاسب است و مرتب دارد ظلمت کسب می کند. از ناحیه چشم گناه می کند؛ ظلمت کسب می کند؛ گوشش گناه می کند؛ زبان، دست، پا، انسان، مرتب ظلمت کسب می کند. در خیال خودش صورت گناهی را تصور می کند، قلب انسان ظلمت کسب می کند، فکر حلال ولی دنیایی می کند، ظلمت کسب می کند؛ حتی اگر بدن انسان نجس باشد قلب دارد ظلمتی کسب می کند. لباس انسان نجس باشد قلب ظلمتی کسب می کند؛ دستمال نجسی در جیب انسان باشد درست است عیبی ندارد ولی مادامی که آن دستمال در جیب انسان هست قلب انسان ظلمت کسب می کند.

فقها می فرمایند در همان وقت نماز، انسان بدن و لباسش را تطهیر کند؛ اما از لحاظ عرفانی، در همان لحظاتی که بدن یا لباس انسان نجس است در همان زمان قلب دارد کسب ظلمت می کند. لذا اگر سه ساعت یک لباس نجسی تنمان هست ولو نماز هم نمی خوانیم، ولی مرتب دارد سیاهی بر روی قلب می نشیند. مادامی که بدن و لباسمان نجس است؛ دست خونی شده؛ یکوقت هست که نمی شود برطرفش کرد؛ اما اگر می شود برطرف کرد و ما برطرف نکنیم؛ قلب دارد کسب ظلمت می کند.

___________________

طهارت قلب به چیست؟

در مرحله ی اول طهارت قلب به اینست که انسان تمام این مجاری گناه را بر روی قلب ببندد. قلب مثل یک حوض و استخر آب می ماند که شفاف است. آنوقت از چندین سو، از چندین جوی آب مرتب دارد سیاهی و آبهای لجن و آلوده دارد به درون این استخر ریخته می شود و آب این استخر سیاه و سیاهتر می شود؛ از ناحیه ی نجاست بدن، از ناحیه ی نجاست لباس، از ناحیه ی نجاست افعال، از ناحیه ی نجاست خیال، از ناحیه ی نجاست عقل،  از اینها مرتب دارد بر این قلب  انسان مدام آبهای کثیف و آلوده و لجن ریخته می شود و این استخر مرتب ظلمت روی ظلمت؛ {ظلمات بعضها فوقها بعض} .

این وضعیت قلب ما انسانهاست، برای همین است که ما هیچ ادراک ملکوتی نداریم. ما صدای تسبیح موجودات عالم را نمی شنویم. تسبیح جمادات را نمی بینیم. ما ملائکه را نمی بینیم ما الهاماتی که ملائکه بر قلب ما وارد می کنند نمی شنویم. اصلا به کلی ما از همه ی امور ملکوتی محرومیم.

اینکه حضرت رسول اکرم فرمودند: « الا إن فی أیام دهرکم نفحات»؛ بدانید که در روزگار شما نسیمهایی دارد از عرش بر شما وزیدن می گیرد خودتان را در معرض  قرار دهید. خب ما این نسیمها را احساس نمی کنیم. ما از عالم غیب بکلی محروم هستیم چون قلب انسان است که به عالم ملکوت اتصال دارد. قلبی که از مراتب تجرد وجود انسان است. نه این قلب ظاهری. قلب روحانی. قلب باطنی.

آن قلب مرکزی است که انسان از راه قلب به عالم ملکوت اتصال برقرار می کند.

خداوند فرمود: { نزّلَهُ علی قلبک} . قرآن را بر قلب تو نازل کردیم؛ قرآن یک حقیقت ملکوتی است؛ یک حقیقت روحانی است که رسول خدا این قرآن را از عالم اله می گیرد؛ از جبرئیل می گیرد؛ جبرئیل یک موجود ملکوتی است؛ پیغمبر، قلبش باز است. قلبش  طهارت دارد و لذا می تواند با عالم ملکوت اتصال پیدا کند و وحی را از آنجا بگیرد. قرآن که می فرماید ما قرآن را بر قلبت نازل کردیم، یک قاعده ی کلی است. یعنی اگر انسان قلبش طهارت داشت و قلب باز بود می تواند با عالم ملکوت اتصال بگیرد. می تواند ملائکه را ببیند می تواند صدای تسبیح جمادات را بشنود. می تواند بوی بهشت را در همین دنیا استشمام کند؛ خیلی چیزها.

آن منطقه ای از وجود انسان که با عالم ملکوت اتصال دارد  و می تواند عالم ملکوت را مشاهده کند، ببیند،  بشنود، ببوید؛ آن منطقه منطقه ی قلب انسان است. و علت اینکه اغلب ما از عالم ملکوت محروم هستیم، بخاطر همین است. نه می بینیم نه می شنویم، نه الهامی را در خودمان احساس می کنیم؛ نه ملائکه را می بینیم نه بوی بهشت را استشمام می کنیم؛ نه صدای تسبیح جمادات را می شنویم؛  بخاطر اینکه قلب بسته است؛ چشم قلب کور است؛ گوش قلب کر است؛ بینی قلب از کار افتاده؛ و لذا ما هیچ چیزی را احساس نمی کنیم. بنابراین قلب، قلب آلوده ای است و این آلودگی اش مرتب از ناحیه ی لباس نجس، بدن نجس، افعال نجس، خیال نجس، عقل نجس مرتب .

خیلی وقتها خیلی از اینها حلال است، افعال انسان حلال است اما همینکه لهو است؛ همینکه بیهوده است، ظلمت بر روی قلب ایجاد می کند.

از ناحیه ی همین لهو ظلمتهایی بر روی قلب انسان می نشیند. نمی دانیم چه داریم بر سر قلبمان می آوریم؟ اگر بدانیم که هر لقمه ای که می خوریم، اینها همه بر روی قلب اثر دارند؛ حالا اثر نورانی یا ظلمانی. گاهی انسان ذکر خدا می گوید؛ خب این یک اثر نورانی بر قلب انسان ایجاد می کند؛ اما گاهی حرف گناه یا حرف لهوی می زند، در هر دو صورت، گناه که گناه است اما عمل لهو حلال است ولی لهو است. قرآن می فرماید که از مؤمنین کسانی هستند که: { عن اللغو معرضون }؛ انسان از لهو هم باید پرهیز کند؛ حلال است اما لهو است. بنابر این همه ی اینها بر روی قلب انسان ظلمتهایی را ایجاد می کند، که این ظلمتها باعث آلودگی و نجاست قلب می شوند.

__________________

طهارت قلب به چیست؟

طهارت قلب به اینست که اولا انسان این مجاری آلوده را ببندد.

یعنی چشم را بر روی گناهان و لهو ببندد. وقتی در پیاده رو راه می روید بایستید هر ویترینی را نگاه کنید، ماشین قشنگی رد شد نگاه کنید؛ یک خانه ی زیبا... آن را نگاه کنید؛ همه ی اینها لهو است. همه ی اینها بر روی انسان ایجاد ظلمت می کند؛ نگاه، نگاه لهو و بیهوده ای است و ایجاد ظلمت می کند؛ قلب انسان بر اثر همه ی اینها دچار این آلودگیها  می شود اینها باید بسته شود؛ زبان باید از گناه و از لهو پاک شود؛ گوش از گناه و اعمال حلال لهو پاک شود؛ خیال باید بطور کلی آن تصورات گناه، تصورات خیال، تصورات حلال دنیایی، اینها همه باید از خیال انسان پاک شود؛ بنابراین اگر انسان توانست جلوی همه ی اینها را ببندد، و از آن طرف در سایه ی مجاهدتها و ریاضتها، آن ظلمتهایی که قبلا بر روی قلب نشسته آنها را هم پاک کند، حالا قلب، به مقام طهارت می رسد؛ همان که حضرت امیر علیه السلام فرمودند در آن توبه ای که در نهج البلاغه هم دارند که می فرمایند آنقدر انسان ریاضت بکشد که تمام آن گوشتهایی که در زمان گناه روییده، آب شود، پوست به استخوان بچسبد و گوشت تازه بروید. آنقدر انسان غصه بخورد گریه کند، عمد داشته باشد تمام آن لذتهایی که از دنیا و گناه چشیده همه ی آن لذتها از قلبش پاک شود. تمام اینها برای آنست که طهارت قلب حاصل شود.

_______________________

از اینها بالاتر طهارت روح است.

طهارت روح اینست که ( طهارت روح خیلی دست ما نیست ؛ یک چیز خدادادی است)  آنقدر روح لطیف باشد و آنقدر قوی باشد و قدرت داشته باشد که بتواند در عالم ملکوت تا آن اعلی مراتب ملکوت پیش برود؛ بالا برود و با حقایق ملکوتی اتصال برقرار کند؛ با ملائکه ی علییین اتصال پیدا کند و حقایقی را از آنها بگیرد. اگر انسانی توانست در تمامی این مراتب طهارت، یعنی لباسش همیشه پاک بود؛ بدنش همیشه پاک بود؛ افعال پاک باشند؛  خیال پاک باشد؛ عقل و قلب طاهر  باشند؛ روح روح پاک و طاهری باشد؛ اگر انسان به این مقام رسید نتیجه چه می شود؟

********************

پیاده شده از فایلهای صوتی:

مقامات و اسرار وجودی حضرت زهرا سلام الله علیها

*********************

ادامه در پست بعدی

۰ نظر ۱۳ تیر ۹۷