🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

💠 بسم رب فاطمة 💠
****************
نشر آثار حضرت علامه ذوالفنون
آیت الحق
شیخ عبد الحمید مروجی سبزواری
شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی رحمة الله علیه
_____________________
به دست باد سپردم عنان راحله را
بدان امید که یابم نشان قافله را
وصال مجلس دریادلان میسر نیست
مگر به باره ی خون طی کنیم فاصله را
______________________
در حال حاضر این وبلاگ با هیچ کانالی در پیام رسانها در ارتباط نمی باشد.

طبقه بندی موضوعی

فرق معرفت قلبی با معرفت عقلی

جمعه, ۶ دی ۱۳۹۸، ۰۴:۰۲ ب.ظ


نکته ای بسیار کلیدی و مهم.

درک حقیقی
و حتی ادراک شهودی این حقیقت
راهگشای معرفت حقیقی است.

معرفت قلبی نسبت به دین داشتن؛
معرفت قلبی نسبت به اهل بیت؛

معرفت قلبی نسبت به قرآن؛
معرفت قلبی نسبت به اولیای الهی داشتن؛

و بسیاری معرفتهای دیگر که زاد و توشه ی مسیر صعب و مستصعب ولایت اند.

در آن نیک تأمل و تدبر فرمایید.

👈 ألمعرفةُ بذر المشاهدة

🙏 ادمین

🌅👈 علامه‌ذوالفنون
🌅👈 مروجی‌سبزواری
🌅👈معرفت‌قلبی
🌅👈معرفت‌عقلی

👈روش‌معرفتی‌عقل
با
روش‌ معرفتی‌ قلب
خیلی فرق می کند.

عقل یک موجودی است که اگر مطلوبش را هم نبیند، می تواند درباره آن حکم بدهد.

فرض کنید مثلاً اینجا که هستیم، صدای بچه های بیرون را می شنویم ولی آنها را نمی بینیم. اینجا عقل‌ حکم‌ می‌دهد می گوید: صدای بچه ها می آید، پس بچه ها آنجا هستند؛ ما نمی بینیم.

عقل موجودی است که از روی معلوم به مجهول می رسد.
بیاید بگوید که در دور، در فاصله 2 کیلومتری اتاقی هست، در ِ آن اتاق باز است؛ پنجره اش باز است؛ من می توانم ببینم در آن اتاق آتش روشن است.
من الآن می گویم در آنجا آتش روشن است؛ هرکجا آتش باشد گرما هست؛ پس در آن خانه گرما هست.

گرما را که احساس نمی کنم، اما عقل‌ حکم‌ میدهد که گرما هست.

عقل کارش همین است.
از معلوم‌ به‌ مجهول
پی می برد.
از علت‌ به‌ معلول
از معلوم‌ به‌ مجهول
از معلوم‌ به‌ علت‌ مجهول

کار عقل همین است.

اما قلب اینگونه نیست.

قلب‌ برای‌ معرفت‌ باید ببیند .
باید مشاهده‌ کند.

این است که ما از لحاظ معرفت‌ عقلی کاملیم. یعنی تا حد زیادی ما خدا را از لحاظ عقلی می شناسیم.
تمام آن مقدماتی که برای محبت لازم است، اینها را به علم‌ عقلی می دانیم؛ ولی خدا را دوست نداریم.

این بدان دلیل است که :

اصل مطلب را
عقل‌ تصدیق‌ می‌کند
که خدا یک موجود دوست داشتنی است؛ یعنی عقل می گوید : « بله خداوند مُفیضُ الوجود است و دائماً دارد بر وجود تو، وجود افاضه می کند؛ پس وجود تو را دارد ادامه می دهد.

هر وجودی که باعث ادامه یافتن وجود بشود؛ دوست داشتنی است؛ پس خدا دوست داشتنی است؛ پس تو خدا را دوست داری. »

همه اینها را عقل قبول می کند.
منتهی من الآن اگر به خودم رجوع کنم؛ به خودم برگردم؛ می بینم آیا خدا را دوست دارم یا نه؟ می بینم ندارم.

عقل قبول می کند که خداوند یک خصوصیاتی دارد که بخاطر آن خصوصیات دوست داشتنی است؛ ولی می بینیم ما خدا را دوست نداریم.

می بینیم دنیا را بیشتر از خدا دوست داریم؛
پولمان را بیشتر از خدا دوست داریم.

اینها سرّش در این است که مسأله ی دوست داشتن، کار قلب است و اینکه ما می گوییم:
معرفت‌ علت‌ محبت است؛
معرفت‌ قلبی
علت‌ محبت‌ قلبی است.
چون محبت، کار قلب است.
دوست‌ داشتن‌ کار قلب است.دوست داشتن کار عقل نیست.

عقل روی مبانی خودش حکم می دهد که خدا اینجور و آنجور است؛ پس یک موجود دوست داشتنی است ولی...

دوست‌ داشتن و متنفر بودن کار عقل نیست.
خوف‌ و ترس کار عقل نیست.
شوق‌ و امید داشتن کار عقل نیست؛ همه اینها کار قلب است.

یعنی من در قلبم مشتاقم؛
در قلبم خائفم؛
در قلبم دوست دارم؛
در قلبم تنفر دارم؛
اینها همه امور قلبی است.

نمی شود که مقدمه‌ عقلی باشد؛نتیجه‌ قلبی.
یعنی عقل ثابت کند که اسباب محبت در او هست؛ بعد من در قلبم خدا را دوست بدارم؛
این‌ نمی‌شود.

۹۸/۱۰/۰۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی