🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

💠 بسم رب فاطمة 💠
****************
نشر آثار حضرت علامه ذوالفنون
آیت الحق
شیخ عبد الحمید مروجی سبزواری
شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی رحمة الله علیه
_____________________
به دست باد سپردم عنان راحله را
بدان امید که یابم نشان قافله را
وصال مجلس دریادلان میسر نیست
مگر به باره ی خون طی کنیم فاصله را
______________________
در حال حاضر این وبلاگ با هیچ کانالی در پیام رسانها در ارتباط نمی باشد.

طبقه بندی موضوعی

قلب

جمعه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۸، ۱۲:۱۶ ب.ظ

سلام علیکم

از جای جای بیانات حضرت علامه مروجی

بطور برگزیده و منتخب
مطالب مربوط به قلب را گردآوری کردیم بطور منسجم، یکجا و یکپارچه

تا یک دید کلی نسبت به مقام قلب بیابیم.

مطالبی ارزشمند
عرشی
بنیادی
و پایه ای

بطور اختصار
هرچند باز هم کمی طولانی شد؛
ولی لازم است به این شکل،
سیری در مقام قلب داشته باشیم.

در خلوت خویش
در حضور و خلوص
بنشینیم و این مباحث را مرور کنیم و بچشیم و شهود کنیم.

براستی که هیچ لذتی بالاتر از لذت شهود قلبی و روحانی نیست.

دل به ولیّ الهی بدهیم و از اولیای بر حق حضرتش مدد بجوییم تا بلکه مورد عنایت آن معصوم در پرده قرار گیریم و ره به بارگاه ملکوتی نورانیتش یابیم.

التماس دعا.
ادمین🙏


💚 علامه مروجی سبزواری
💛 قلب
💜 شهود قلبی

👈 قلب، مرتبه ای از وجود آدمی است که ادراکات‌ ماورائی انسان، به وسیله ی قلب انجام می شود.

به این معنا که :

👈 قلب است که ملائکه، اسماء و صفات‌ خدا، ذات‌ خدا، و به طور کلی حقایق ملکوتی را ادراک می کند و ادراکش هم به نحو مشاهده و شهود است.

وقتی می گوییم که:
قلب خدا را ادراک کرد، یعنی قلب خدا را دید و مشاهده کرد. درست مثل چشم که ادراک چشم به نحو مشاهده و دیدن است و وقتی بگوییم: چشم آن درخت را ادراک کرد، یعنی چشم آن درخت را دید و مشاهده کرد.

👈 بطور کلی دستگاه ادراکی انسان از دو طبقه تشکیل شده است و به عبارت بهتر، انسان دارای دو دستگاه‌ ادراکی است.
یکی از این دو دستگاه، عالم طبیعت را ادراک می کند و دستگاه دیگر، عالم ماوراء طبیعت و عالم ملکوت را ادراک می کند.

👈 آن دستگاه‌ ادراکی که طبیعت را ادراک می کند، و به موجودات طبیعی و مادی علم پیدا می کند، جسم و قوای جسمانی است؛ یعنی پنج قوه ی باصره، سامعه، ذائقه ، شامه و لامسه.
اما آن دستگاه ادراکی که عالم ملکوت را ادراک می کند، قلب است و قوای قلبی.
زیرا قلب، هم چشم دارد، گوش دارد، زبان دارد، بینی دارد، لمس دارد، برای همین است که خداوند در توصیف معراج رسول اکرم (ص) می فرماید:
{ ما کذب الفؤاد ما رأی )
( قلب، در آنچه که دید خطا نکرد.)

لذا خداوند برای قلب، دیدن اثبات می کند.

البته از آنجا که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در معراج، عالم ملکوت را سیر می کرده، لذا چشم قلب، موجودات ملکوتی را می تواند ببیند.

یا زمانی که اویس‌ قرنی برای دیدن رسول اکرم صلّی الله علیه و آله به مدینه آمده بود و ایشان در شهر نبودند و اویس، نا امید برگشت، وقتی حضرت به مدینه آمدند فرمودند:
« بوی بهشت را از جانب یمن استشمام می کنم. »

این بو، مسلّماً یک بوی‌ ملکوتی و مربو‌ط به وجود ملکوتی اویس بوده؛ زیرا اگر بوی مادی و برخاسته از اشیاء مادی می بود، لازم بود که دیگران هم آن را احساس کنند؛ در حالی که فقط رسول اکرم صلّی الله علیه و آله آن را احساس کرد.

این استشمام بود؛ از ناحیه ی قوّه ی شامّه ی قلب.

یا اگر پیامبر صدای جبرئیل را می شنید، با گوش قلب خودش می شنید و هکذا.

👈 چیزی که هست این است که اکثر انسانها قلبشان قدرت ادراک و مشاهده ی عالم ملکوت را ندارد؛ چشم ملکوت بین آنها بسته است؛ گوش ملکوت شنو ی آنها بسته است و هکذا.
نه این که قلب نداشته باشند؛ یا گوش قلبی و چشم قلبی نداشته باشند؛ بلکه دارند ولی از کار افتاده است....

اکثریت انسانها قلبشان مسدود است و لذا راهی به ملکوت ندارند و قدرت شهود حقایق ملکوتی را ندارند. لذا بسیاری از آنها ملکوت را انکار می کنند و اگر هم افراد متدینی باشند و انکار نکنند، ولی ایمان‌ به‌ ملکوت یا همان ایمان‌ به‌ غیب را ندارند.

زیرا ایمان عبارت است از:  علم‌ یقینی. و یقین چیزی است که با مشاهده و رؤیت حاصل می شود و انسان تا عالم ملکوت یا عالم غیب را رؤیت و مشاهده نکند، به آن عالم، یقین پیدا نمی کند و چون یقین پیدا نکرد ایمان به ملکوت یا ایمان به غیب نمی آورد.

آنگاه چون شهود و رؤیت ملکوت یا همان باطن عالم یا غیب عالم، کار قلب است؛
پس قلبی که عالم ملکوت و غیب را مشاهده نکرد، ایمان هم نمی آورد.

👈 پس ایمان، حالتی است مخصوص #قلب که در اثر مشاهده ی قلب، عالم ملکوت را، برای قلب حاصل می شود.

 

👈 تا قلب انسان باز نباشد، حتی نمازهای انسان برای انسان ظلمت است.

قلب مرکز نور است:
« ألله نور السماوات و الأرض»
این آیه را دقت بفرمایید و برعکسش کنید:
سماوات
نور
الله
ظاهرش سماء است؛ باطنش نور است و حقیقت نور، الله است.
ظاهرش ارض است، باطنش نور است و حقیقت نور، الله است.
ظاهرش انسان است، باطنش نور است و حقیقت نور، الله است.

👈 باطن همه موجودات، نور است؛ باطن انسان هم نور است.
این نور در قلب انسان حضور دارد و این قلب پوشیده است.

منبع تأمین کننده ی نور در وجود انسان، قلب است، و روی قلبها را حجاب پوشانده است.

در اثر این حجابها مردم از ربّ شان در حجاب هستند.
یعنی هرکس از قلبش در حجاب است، از ربّ اش در حجاب است.

جایگاه ربّ در انسان، قلب انسان است:
« ألقلب حرم الله »
کسی که قلبش در حجاب است و نور از آنجا به وجودش تلألؤ نمی کند این انسان از ربّ اش در حجاب است.

بنابراین
وجود این انسان،
تاریک و ظلمانی است.
این انسان اگر غذا بخورد، این غذا ظلمت می شود.

اگر علم بیاموزد،
این علم ظلمت می شود.
اگر نماز بخواند، این نماز در انسان ظلمت می شود.

 

 

👈خداوند به ظواهر نگاه نمی کند، به قلبها نگاه می کند.

قلبی که مستعد باشد.
قلبها مثل آینه می مانند.
هر قلبی که عکس خدا را در درون خودش نشان داد، خداوند همان قلب را می پسندد.
و هر قلبی که عکس خداوند را در درون خودش نشان نداد، خداوند آن قلب را نمی پسندد.

 

 

👈 محبت در قلب است؛ منتها قلب باید باز باشد.

چطور قلب باید باز باشد؟

⬅️ باز بودن قلب دو راه دارد:

یکی اینکه انسان ریاضت بکشد،
ترک دنیا بکند،
خودش را تزکیه بکند و بعد آیا بشود یا نشود؟ ( شیطان در وسط راهزن بشود یا نشود؟)

✅ راه دیگری هم هست:
این راه را انبیا با جهت ولایتی شان جلو آمده اند،
که در عرفان
این راه معروف به جذبه ( عنایت ) است.
و با یک تصرف که در باطن انسانها می کردند، قلب را باز می کردند...

👈اگر قلب انسان بخواهد محبت پیدا کند، چیز دیگری می خواهد.

یا انسان باید به مجاهدت و ریاضت بنشیند و به تزکیه و #صفیه قلب بپردازد تا کم کم حجاب ها کنار بروند و قلب نورانی شود،

یا اینکه انسان خوشبختی باشد تا از ناحیه ی بُعد ولایتی رسول خدا یا اولیاء بعد ایشان ، قلبش تحت تصرف ولایی قرار بگیرد و باز بشود و محبت و عشق، وارد قلب انسان بشود.

سیر قلبی لازم است.
سیر از ظلمت به نور.

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد

یک ولیّ صاحب تصرف برقی بزند و ...

تازیانه بر زدی اسبم بگشت
گنبدی کرد و ز گردون بر گذشت

محرم ناسوت ما لاهوت باد
آفرین بر دست و بر بازوت باد

آن ولیّ الهی بایستی تازیانه را بزند و قلب برعکس شود.
قلبی که رو به دنیاست و محبت دنیا در آن است، یکمرتبه رو به خدا قرار گیرد و فرد صاحب نور، رحمت، عشق و محبت گردد.

✅ اصل این است که قلب برگردد.

 

👈 اگر ادراک به قلب انسان برسد، همراه این ادراک، یک دردی در انسان ایجاد می شود و انسان در اینجا عوض می شود.

یکمرتبه می بیند که دنیا برایش سرد شده است.
دیگر میلی به لذتهای دنیا و تجملات دنیا ندارد؛ میلی به مردم دنیایی و مجالس مردم دنیا ندارد.

👈 دردی او را فرا می گیرد.

اولین اثری که نشان می دهد این است که به یک خلوت می رود.
طالب یک خلوت است.

اگر ادراک، به قلب انسان زد و فهمید که من عمرم را بیخود هدر داده ام؛
اگر این معنا به قلب نفوذ کند؛
اینجاست که او را دردی می گیرد که او را به کناری می کشد و به دنبال آن می رود که همه ی رسوباتی که روی قلبش ریخته است را بکَنَد اما نمی تواند.
قدرت ندارد.
رسوبات بسیار عظیم،
لایه های فوق العاده ستبر و سخت بر روی روح ریخته است...

چطور باید بیرون بیاید؟

 

👈 باید حجابها از روی قلب برداشته بشود که نور خداوند به این قلب بتابد و باران رحمت بر زمین این قلب ببارد و این قلب تصفیه بشود.

👈انسان باید مقدماتش را فراهم کند.

👈 حیوان نفس باید کشته شود. اما چگونه؟

گاهی انسان ریاضتها می کشد و مجاهده ها می کند؛ ولی به جاهایی می رسد که دیگر کارد ریاضت جواب نمی دهد.

ریاضتها
مجاهدتها
و خلوتها تا یک جایی تأثیر می کند که انسان فرسوده نشود.
معمولاً انسان فرسوده و مأیوس می شود.
انسان از خداوند چیزی نمی بیند،
به مشاهده نمی رسد.

👈 تا انسان به قلبش نرسد، به مقام مشاهده نمی رسد.

👈 قلب انسان مرکز مشاهده خداست.

👈👈👈👈👈 اینجاست که:
مدد مولا لازم است.

مولا
در مصداق اتمّ خودش،
امیرالمؤمنین است؛
امام زمان است.

آن ضربه ی آخر را باید مولا بر حیوان نفس وارد کند؛ قدم آخر باید در تابعیت مولا برداشته شود:

کیست مولا؟ آنکه آزادت کند

آزاد از چه؟
از حیوان نفس.

👈 این هنر ولایت است.
هنر ولی خدا است.

کیست مولا؟ آنکه آزادت کند.
بند رقّیّت ز پایت وا کند

چون به آزادی نبوت هادی است
مؤمنان را ز انبیا آزادی است

👈 وقتی انسان در مسیر شریعت حرکت می کند و جلو می رود، و شریعتش را کامل می کند، در یک جایی باید دستش را به دست ولیّ بدهد.

👈 تا انسان یک چرخشی نکند، و وارد طریقت ( باطن دین ) نشود،
دست خود را به دست اولیاء ندهد، این انسان سیر خود را کامل نمی کند که تا آخر برود و به مقام حُبّ برسد.

👈 وقتی کارد را بر گردن نفس خود می گذارید، او هم دستش را بر روی کارد می گذارد و نیرویتان را از او می گیرید.

👇👇👇👇

باید به مدد خضر حرکت کنیم تا به سرچشمه ی حیات برسیم.
به مظهر الحی برسیم.

تا به نور برسیم.

که مهدی
مظهر تام آن است.
مظهر اسم الحیّ.
مظهر اسم النّور.

مهدی
ظهور اسماء الله است.

اینجاست که به آب حیات می رسیم؛
وجود انسان نورانی می شود؛
مهدی را به نورانیت می شناسیم.

 

صلّی الله علیک یا صاحب العصر و الزمان
صلّی الله علیک یا صاحب الأمر و الهدایة

 

 

۹۸/۱۱/۱۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی