🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

نشر آثار حضرت علامه مروجی سبزواری شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی

🌠 مرآت ذات 🌠

💠 بسم رب فاطمة 💠
****************
نشر آثار حضرت علامه ذوالفنون
آیت الحق
شیخ عبد الحمید مروجی سبزواری
شاگرد برجسته ی شیخ علی پهلوانی رحمة الله علیه
_____________________
به دست باد سپردم عنان راحله را
بدان امید که یابم نشان قافله را
وصال مجلس دریادلان میسر نیست
مگر به باره ی خون طی کنیم فاصله را
______________________
در حال حاضر این وبلاگ با هیچ کانالی در پیام رسانها در ارتباط نمی باشد.

طبقه بندی موضوعی

۲۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

ازتوحید ربوبیت، توحید معبودیت در می آید.

بنابراین چون رب یکی ست، معبود هم یکی ست. و عبادت عبارت است از حرکت تکاملی انسان به سوی یک کمال. یک کمالی را انسان  در جایی در نظر میگیرد همین که انسان حرکت می کند می رود سوی آن کمال، این عبادت می شود. وقتی که انسان گرسنه هست و می رود به سمت سفره نان این می شود عبادت. حرکت انسان به سوی کمال می‌شود عبادت.

وقتی که ما گفتیم که همه آثار عالم مال خداست، بنابراین اگر نان سیر کننده است یعنی خداوند است که سیر کننده است. اگر من دارم می روم به سوی نان تا آن را بخورم و خودم را سیر کنم یعنی دارم نان را عبادت می کنم اما در واقع اثر آن که سیرکنندگی ست مال خداوند است یعنی دارم خدا را عبادت می کنم. اگر من تشنه هستم و می روم به سمت لیوان آب تا تشنگی خودم را برطرف کنم اثر سیراب کنندگی مال خداست،  من همینجور که دارم می روم به سوی لیوان آب یعنی لیوان آب را عبادت می کنم یعنی خدا را دارم عبادت می کنم.

کامل شدن انسان در گرو چیست؟ کامل شدن یعنی  اینکه از آثار موجودات استفاده کنیم. یعنی از اثر آب استفاده کنم خودم را سیراب کنم، یعنی از اثر نان استفاده کنم خودم را سیر کنم، از اثر لباس استفاده کنم خودم را بپوشانم، از اثر نمک استفاده کنم غذا را شور کنم، از اثر شکر استفاده کنم و غذا را شیرین کنم؛  از اثر معلم استفاده کنم خودم را دانا کنم. ببینید کامل شدن انسان در گرو این است که انسان آثار موجودات را به خودش انتقال دهد، اثر آب را به خودش؛ اثر نان را به خودش؛ آن وقت این می‌شود عبادت. یعنی من که می خواهم بروم به سراغ نان و اثر آن را به خودم انتقال دهم می می‌شود عبادت نان، من که می خواهم بروم به سوی معلم و اثر معلم را که دانایی ست به خودم انتقال دهم این می شود عبادت معلم و چون آثار مال خداست  من که دارم معلم را عبادت می کنم یعنی دارم خدا را عبادت می کنم. رفتن به سوی نان و عبادت نان یعنی دارم خدا را عبادت می کنم.

یعنی همه موجودات عالم دارند یک حقیقت را عبادت می کنند و آن الله است.  

رب یعنی صاحب اثر وقتی من به سوی موجودات حرکت می کنم تا اثر آنها را به خودم انتقال دهم، من در واقع خدا را دارم عبادت می کنم. آثار همه مال خداست. همیشه انسان به سوی رب حرکت می کند؛ همیشه انسان رب را عبادت میکند، انسان خالق خودش را عبادت نمی کند. ما اگر خدا را عبادت می کنیم از این جهت نیست که خدا ما را خلق کرده است چه بسا کسانی که اصلا نسبت به خلق خودشان اعتراض داشته باشند. اگر پدر و مادر خودمان را تشکر می‌کنیم ستایش می‌کنیم نه از این جهت است که ما را به دنیا آورده اند  شاید اصلا کسی باشد که اعتراض داشته باشد که چرا مرا به دنیا آورده اند. اگر ما از آنها تشکر می‌کنیم ستایش شان می کنیم از این جهت است که ما را ربوبیت می کنند. ما را بزرگ مان کرده اند، حوایج مان را برطرف کرده اند. همیشه انسان رب خودش را عبادت می کند. شما چرا از دکتر تشکر می کنید؟ چرا به سوی دکتر حرکت می کنید؟ برای اینکه دکتر مریضی من را شفا می دهد. چرا به سوی نان حرکت می‌کنم؟ چون نان گرسنگی من را از بین می‌برد. به سوی پزشک می شود عبادت او، حرکت به سوی نان می‌شود عبادت آن، چرا؟ چون اینها من را کامل می کنند و چون آثار اینها مال خداست، پس من خدا را عبادت می کنم.

این می شود توحید عبودیت.

************************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی توحید شیخ صدوق

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة الله

 

۰ نظر ۱۵ اسفند ۹۷

الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَجیبُونَ لَهُمْ بِشَیْ ءٍ (سوره رعد آیه ۱۴)

 کسانی که غیر خدا را می خوانند ، غیر خدا را می خوانند یعنی مشترکین؛ مثلاً فرض کنید که می گفتند ملائکه رب هستند، مثلا فرض کنید که می‌گفتند این بتها رب هستند، این یک جور، جور دیگر ما ها الذین یدعون من دونه  کسانی که غیر خدا را می خوانند؛ مثلاً ما که مریض می شویم می‌گویم ای دکتر به دادم برس، غیر از تو هیچ کس نمی تواند برای من کار کند، وقتی که مقروض میشویم می‌رویم خانه کسی و می‌گوییم به دادم برس،

 هیچکس را ندارم. کسانی که غیر خدا را می خوانند. 

نمی خواهم بگویم که انسان به اسباب تمسک نکند، به اسباب استقلال  ندهیم، این بد است. اگر این دکتر نباشد من بیچاره ام؛  اگر این بنده خدا  نباشد قرض من را بدهد،  من بیچاره ام. الذین یدعون من دونه  شامل ما هم می شود. مشترکین می گفتند بت ها را به ما هستند،  مثلاً فرض کنید ملائکه رب ما هستند، فرعون رب ماست، چیزهای دیگر رب ماست. ما هم مثل اینها هستیم،  ما هم غیر خدا را می خوانیم، می‌گوییم دکتر،  وقتی مریض می شویم می گویید دکتر اگر تو به داد ما نرسی ما میمیریم. آقا قرض دارم اگر تو به داد من نرسی  و قرض مرا ندهی  می افتم زندان.او هم جزو این کفار و مشترکین  به یک طریقی هستیم. الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ کسانی که غیر خدا را می خوانند، لا یَسْتَجیبُونَ لَهُمْ بِشَیْ ءٍ جوابی نمی یابند،  هیچ جوابی نمی یابند. درست است که از نظر ظاهری ممکن است جوابی بیابد،  اما آن جواب نیست. 

قرآن مثال می زند  إِلاّٰ کَبٰاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمٰاءِ لِیَبْلُغَ فٰاهُ وَ مٰا هُوَ بِبٰالِغِهِ می فرماید این ها مثل آدم هایی می مانند که تشنه هستند،  دیدید وقتی آب از آن بالا می ریزد پایین کف می کند، دیدید مثلا آبشار وقتی از آن بالا با فشار آب می ریزد پایین کف می کند. آنها تشنه هستند دستشان را می برند زیر این  کف ها،  فکر می‌کنند آب است. در قبل می فرمود سراب است خیال می کردند آب هست حالا  اینجا می فرماید کف ها را خیال می کردند آب هست. دستشان را می برند زیر کف ها می آورند بالا که بگذارند در دهانشان می بینند که هیچی نیست. مثل همان سراب  آنجا خیال می‌کردند آب است سراب بود. 

خداوند در این رابطه دو تا مثال می زند. اینها در واقع افرادی هستند که متوسل می‌شوند به اسباب دنیا. اینها مثل افرادی می مانند که تشنه هستند، کف ها را می بینند، مشت شان را می برند در زیر این کف ها پر می کنند، پر، خیال می کند آب است تا می آید می برد جلوی دهان خودش، از بین می رود. می فرماید حال این جور آدم ها إِلاّٰ کَبٰاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمٰاءِ کسی که دستش را می برد زیر این کف ها،  لِیَبْلُغَ فٰاهُ برای اینکه برساند به دهانش و سیراب کند خودش را،  مٰا هُوَ بِبٰالِغِهِ   اما نمی‌تواند برساند به دهانش، وَ مٰا دُعٰاءُ الْکٰافِرِینَ إِلاّٰ فِی ضَلاٰلٍ خواندن کفار جز ضلالت و گمراهی نیست.

کافری که می گوید این بت رب من است و حوایج من را برطرف میکندِ، پزشک رب من است و مرا شفا میدهد، این آقا رب من است و در گرفتاری ها به دادم می رسد قرضم را ادا میکند. اینکه ما دیگران را به جز خدا می خوانیم، مثل این هست که کف برداشته‌ایم ببریم جلوی دهان مان و از آن بخوریم. درست است که ممکن است نزد پزشک برویم و خوب شویم اما این خوب شدن خوب  شدن واقعی نیست از آن طرف روح مان تخریب شده است. روح من چون به غیر از خدا استقلال داده این روح سیاه شده است. این روح شرک ایجاد شده است. یا اگر به مغازه ام استقلال دادم، می گویم اگر این مغازه نباشد از کجا بخورم، من دارم می شوم جزء الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ من دارم غیر از خدا را می خوانم. غیر از خدا را به عنوان سبب قرار دادم،  روح من آلوده می‌شود در اینجا،  روح من گمراه می شود در اینجا. وقتی دارم می گویم اگر من نباشم شما از کجا می‌خواهید زندگی کنید که در واقع من خودم را رب  قرار دادم، در حالی که این مغازه،  این پزشک، این من، این آن،  همه کف هایی هستنددر حالی که یک سبب ساز است. آنی که رزق دهنده است، مغازه نیست الله است. آنی که مرا اداره می کند الله است. بنابراین لا الله الا الله معنی اش یعنی این.

***********************************************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی توحید شیخ صدوق

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة االله

۱ نظر ۱۴ اسفند ۹۷

 

توحیدی که ما می گوییم و با آن خو کردیم، توحید ظاهری است، یعنی مثلا خدا یکی هست و دو تا نیست، یعنی یگانگی، این شرکی است  ما خیال می کنیم که اعتقاد به توحید داریم ولی در واقع این اعتقاد به توحید نیست.

اینکه جز خدا نیست یعنی چه ؟ این باید شکافته شود، بنابراین این اعتقادی که ما داریم اعتقاد توحیدی نیست، معمولا حساب و کتابها در قیامت بر مبنای توحید است، ارزش انسانها در پیشگاه خدا بر مبنای توحید است، و توحیدی که ما داریم خیلی ظاهری و ناقص است.

 

یک انسان وقتی در سیر و سلوک عرفانی شروع می کند به بالارفتن، هر مرتبه ای که بالا می رود، می فهمد مرحله قبلش شرک بوده، عجیب است، شرک تا آخرین لحظات از انسان دست برنمی دارد، مگر جایی که انسان در ذات خدا فانی شود، بحث لااله الّا الله بحث فنای در ذات خداست، تا زمانی که انسان احساس کند که "من" هستم، تا زمانی که انسان از وجود خودش آگاه باشد، که من هستم و این کتاب پیش روی من است، خلاصه از وجود خودش خبر داشته باشد این انسان در شرک است، مگر به جایی برسد که اصلا انسان از خودش بی خبر شود، فنای در ذات خدا شود، اگر انسان به آنجا نرسد به حقیقت توحید نرسیده، تا زمانی که انسان از وجود خودش خبر دارد،که من هستم .

عرفای الهی می گویند: وجودک ذنب لا یقاس به ذنب، اصلا وجود تو گناه است، هیچ گناهی به اندازه وجود انسان همین که بداند من هستم، گناه بزرگی است، یعنی من هستم و خدا هم هست؟ این می شود شرک، از نظر آنها گناه غیبت و دروغ و تهمت و...گذشته از اینها، اینکه انسان در مقابل خداوند اظهار وجود کند این گناه هست لذا می فرماید:

همه هرچه هستند از آن کمترند                که با هستیش نام هستی برند

خدا رحمت کند مرحوم علامه طباطبائی را که فرمودند: جا دارد که خداوند سعدی را به خاطر همین یک بیتش ببخشد و به بهشت ببرد.

لا یتناهی خیلی است، موجودی که اصلا حد ندارد، هرچه بروی اوست و جز او نیست، و انسان در مقابل چنین وجودی بگوید من هستم جا ندارد.

بنابراین انسان به توحید واقعی نمی رسد مگر زمانی که انسان از خودش بی خبر شود و در ذات خدا فانی شود تا زمانی که انسان احساس می کند من هستم و از وجود خودش آگاه هست این انسان در شرک است هنوز . شرک این نیست که بگوییم دو خدا در عالم هست، این شرک جلی است، اما شرکهایی دیگری هست که خدا هست و من هم هستم. نمی خواهیم بگوییم همه عالم خداست، اینکه انسان از خود غافل شود یعنی چنان محو در خدا باشم که از خودم غافل باشم، نه اینکه من نیستم یا من خدا هستم، نه وجود هم دارم اما از وجود خود بی خبر باشم، از وجود خود فانی شوم، اگر به اینجا رسید.

گاهی انسان چنان محو تلویزیون می شود که از خود غافل می شود، از گرسنگی و تشنگی خود غافل است انسان در پیشگاه خدا اینطور می شود، البته این میسر نمی شود جز با مشاهده، یعنی ببیند انسان، همینطور که انسان تلویزیون را می بیند و محو آن می شود، انسان باید به رویت خدا برسد، و تا زمانیکه به شهود نرسیده حاصل نمی شود، معمولا انسان در مقابل کمال و زیبایی خود را می بازد، و با شنیدن عاشق  نمی شود، انسان باید ببیند، وقتی که دید عاشق می شود، هر چقدر بشنویم خدا زیباست، خدا کمال مطلق است، خدا جمال و جلال مطلق است، این فرق می کند ،به این عشق و فنا نمی گویند.

 این است که  کمال توحید فانی شدن در ذات خداست  و فراموش کردن از خود و به این مقام انسان نمی رسد جز با شهود و رویت خداوند .

خیرُ العبادة قول لااله الّا الله

از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم: که بهترین عبادت قول و گفتن لااله الّا الله است.

************************************************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی توحید شیخ صدوق

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة الله

۱ نظر ۱۴ اسفند ۹۷

بسم الله الصبور

************

با عرض سلام و ارادت خدمت همه ی عزیزانی ک منت بر سر خادمین وبلاگ می گذارند و ب عشق حضرت دوست، مطالب را می نوشند و مست شراب طهور عشق الهی می شوند.

چند نکته را می بایست خدمت شما عزیزان عرض کنیم و آن این که:

1::::: عزیزانی ک لطف می کنند بطور خصوصی کامنت می گذارند، ب اطلاعشان می رسانیم ک پیامهای خصوصی، امکان پاسخگویی و نشر ندارند. پس عزیزان چنانچه مایل ب دریافت جواب سوالات و کامنتهای خود می باشند، می بایست بطور عمومی کامنت بگذارند و اطمینان کامل داشته باشند ک کامنتهای آنها نزد ما ب امانت محفوظ و مکتوم باقی می ماند. 

2::::: فعلا امکان دیدار و ملاقات با حضرت آقاجان، وجود ندارد. البته ناگفته نماند ک حتی خادمین وبلاگ هم امکان دسترسی ب حضرت آقا رو ندارند. و فعلاً ارتباط، فقط قلبی و درونی است.

3::::: عزیزانی ک بطور خصوصی کامنت می گذارند و فقط از طریق ایمیل می توانیم ب آنها دسترسی داشته باشیم، حتی الامکان با ایمیل جواب آنها داده شده است.

4::::: عزیزانی ک مشتاق و شیفته ی شنیدن صوتهای عرشی حضرت استاد هستند می توانند با خادمین وبلاگ ارتباط برقرار کنند تا امکان ارسال فایلهای صوتی حضرت استاد برای آنها فراهم آید و از این نعمت الهی محظوظ شوند.

5::::: ب اطلاع عزیزان می رسانیم کانال مروج توحید در تلگرام کلیه ی فایلهای صوتی حضرت آقاجان را منتشر می کند. عزیزان می توانند ب این لینک  ( moravej_tohid@) مراجعه و از این موهبت عظیم و زحمات عزیزان عاشق حضرت استاد، استفاده و نهایت بهره را ببرند.

خادمین این وبلاگ هم در حسرت دیدار روی نکوی حضرت استاد می سوزند و صبر پیشه می کنند و ب امید طلوع فجر عدالت و محبت و عرفان و حکمت و عقل و اندیشه و توحید روزگار سپری می کنند باشد ک صبح دولت بدمد و آفتاب پرفروغ این ولیّ الهی از پس پرده ی ظلمت ظالمان بیرون فروزد و همه ی شیفتگان و مشتاقان حضرتش از حرارت وجود این بنده ی علیم خداوند نهایت بهره و گرمی را ببرند.

ب امید سلامتی و توفیق طول عمر با عزت و شکوه و عظمت برای حضرت استاد علامه مروجی

 

۰ نظر ۱۴ اسفند ۹۷

 

مرحوم شیخ مفید کسی بود که در مسئله توحید حق بزرگی بر گردن شیعه دارد که بحث امامت را یک بحث علمی کرد، بقول امروزی ها تئوریزه اش کرد، و توحید را بصورت علم درآورد، و نقل هست که وقتی ایشان از دنیا می رود و وقتی او را به خاک می سپارند، روز بعد که سرقبرش می آیند می بینند کاغذی که سه بیت شعر نوشته شده بود، و در زیر آن امضای امام زمان علیه السلام بود و معلوم می شود آن سه بیت  شعر را امام زمان علیه السلام نوشتند:

لا صَوَّتَ النَّاعِیَ بِفَقْدِکَ اِنَّما

یَوْمٌ عَلی آلِ الرَّسُولِ عَظِیمٌ

اِنْ کُنْتَ قَدْ غَیَّبْتَ فِی جَدَثِ الَّثری،

فَالْعِلْمُ وَ التَّوْحِیدُ فِیکَ مُقِیمُ

وَالْقائِمُ الْمَهْدِیُّ یَفْرَحُ کُلَّما

تَلِیَتْ عَلَیْهِ مِنَ الدُّرُوسِ عُلُوم...

 

آن روزی که منادی ندای مرگ تو را  داد روزی بود که بر آل رسول سخت گذشت، یک انسان از دنیا میرود که نه امام بوده و نه رسول، هرچند که تو رفتی و در دل خاک پنهان شدی، اما علم توحید در تو مقیم بود، در تو رسوخ کرده بود، و حضرت قائم خوشحال می شود آن زمانی که کتابهای تو را برایشان می خوانند، یعنی هر وقت کتابهای تو را برای من می خوانند خوشحال و شاد می شوم.

این انسان، این مقام را از کجا پیدا کرده ؟

 از علم توحید

***********************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی توحید شیخ صدوق

علامه حمید رضا مروجی سبزوازی حفظة الله

۰ نظر ۱۳ اسفند ۹۷

توحید چیزی است که ساختار وجودی انسان را شکل می دهد، همانطور که ساختار شکل انسان، استخوان بندی انسان هست، و جسم انسان را شکل می دهد، فرض کنید این بنا را که می خواهند درست کنند، آن چیزی که اصل استخوان بندی این بنا هست تیرآهن و پایه ها هست، پایه هرچه مستحکمتر باشد و ستونها و تیر آهن ها قویتر باشد، خانه استحکامش بیشتر خواهد بود، از لحاظ شخصیت روحانی هر چه انسان علمش در توحید قویتر باشد، استخوانبندی و ساختار روح قویتر است و در پیشگاه خداوند انسانها به قدر غور و نفوذی که در توحید انجام دادند، قلب انسان ارزش پیدا می کند، چون بالاخره شما اگر خداوند را حد اعلای عالم آفرینش قرار دهی هر کسی که خدایی تر باشد طبیعی است که به خدا نزدیکتر می شود، و خدایی شدن انسان در گرو این است که انسان بتواند در مرحله اول علم توحید را در خودش پیاده کند، و بعد عملش، عمل توحیدی باشد، کسی که بتواند واقعا ذاتش را توحیدی کند، به او می گویند مخلَص و آن کسی که بتواند عملش را توحیدی کند می گویند مخلِص، مقام مخلَصین خیلی بالاتر است، کسی که بتواند ذاتش را توحیدی بکند، ذاتش را از هر گونه غیرخدایی پاک کند، و غایت حرکتهای عرفانی همین است، عارفان الهی آمدند انسان را در همین مرتبه، مخلَص بودن، یعنی ذاتی باشد که انسان وقتی به کسی نگاه می کند جز خدا در او نبیند، یعنی هر چه انسان نگاه می کند خدا ببیند، اگر  حرف می زند، حرفهای او انسان را به یاد خدا بیندازد، اگر انسان می نشیند، بلند می شود، می خوابد، همه ی حرکاتش انسان را به یاد خدا بیندازد، و در وجودش و قلبش غیر خدا پیدا نشود، در قیامت هم انسان به مقدار توحیدی شدن ارزش پیدا می کند، عمل خوب است منتها بالاتر از عمل، توحیدی شدن انسان است، ذات خالص شود.

***********************************************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی توحید شیخ صدوق

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة الله

۰ نظر ۱۳ اسفند ۹۷

۰ نظر ۱۱ اسفند ۹۷

۰ نظر ۱۰ اسفند ۹۷

یک استفاده دیگر از لا اله الا الله می خواهیم بکنیم که این بحث قوی تر از بحث ربوبیت است و آن اینکه  همانطور که تنها اثر بخش در عالم خداست، تنها وجود بخش هم خداست.

 

این معنا ظریفتر از معنای قبلی است تنها وجود بخش خداست.  یک موجود آثاری دارد، مثلا نمک آثاری که دارد، شور کنندگی هست، سفید هست، یک اثر دیگر هم دارد و آن این است که وجود دارد، همانطور که شوری دارد وجود هم دارد. همانطور که اثر شیرینی دارد وجود هم دارد. همینطور آتش، هم همانطور که آتش گرما دارد وجود هم دارد. پیغمبر هم همانطور که صفت هدایت کنندگی دارد وجود هم دارد، شیطان هم همان طور که صفت گمراه کنندگی دارد وجود هم دارد.

 

همان طور که این لا اله الا الله یعنی همه آثار از آن خداست همینطور هم لا اله الا الله یعنی هیچ  وجود بخشی غیر از خدا در عالم نیست. همه ی موجودات همانطور که اثرشان را از خدا دارند وجودشان را هم از خدا دارند. همانطور که شما در مورد نمک می گویید از اثر شوری نمک از خداست، وقتی که دقت می کنی در نمک می بینید که وجود او مال خداست.

 

۱ نظر ۰۶ اسفند ۹۷

توحید ربوبیت بعد دارد: یکی بعد علمی، یکی بعد عینی یعنی شهودی دیدنی.

یک وقت از انسان می داند،  همانطور که قبلا باز کردیم توحید ربوبیت را یعنی همین طور که انسان  با این حرف ها و صحبت ها بداند که موثری در وجود غیر از خدا نیست هیچ کس غیر از خدا اثری در عالم ندارد،  اثر ها مال خداست. نگاه نکنید که چه کسی چه کار می کند، نمک چه جوری است، شکر چه جوری است. آیات در یک جا اثر را به موجود نسبت میدهد، در جایی دیگر اثر را به خدا نسبت می دهد.

یک وقت دارد می فرماید:  عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوى،  جبرئیل قرآن را به پیغمبر یاد داد؛ الرحمن علم القرآن، خدا خودش قرآن را به پیغمبر یاد داد؛ یک جا دارد می فرماید:  یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ؛ عزرائیل جان شما را میگیرد، یکجا می فرماید: الله یتوفی الانفس خدا جان شما را می گیرد؛ خیلی جاها به همین ترتیب است،  یکجا می فرماید: و لقد أضلّ منکم جبلاًّ کثیرًا، شیطان بسیاری از شما را گمراه کرد، گروه های بسیاری از مردم را گمراه کرد. یکجا می فرماید: اضلهم الله، خدا  گمراه می کند. فعل شیطان، اثر شیطان را خدا به خودش نسبت می‌دهد. یکجا می فرماید پیغمبر هدایت می کند، یکجا می فرماید خدا هدایت می کند.

بنابراین در بسیاری از آیات قرآن  به همین ترتیب است. هیچ اثری را به یک موجود، اثر عزرائیل چه است؟ گرفتن جان؛خداوند این اثر را به خودش نسبت می‌دهد، می گوید خدا جان گرفت. اثر جبرئیل چه هست؟ تعلیم قرآن،  خدا همین اثر را به خودش نسبت می‌دهد. می‌گوید الرحمان علم القرآن، اثر شیطان چه هست؟ گمراه کنندگی، خداوند هم این را به خودش نسبت می‌دهد، می گوید خدا گمراه می کند. پیغمبر اثرش چه هست؟  هدایت کنندگی، خداوند همین اثر را به خودش نسبت می‌دهد. این توحید ربوبیت است، که در قرآن آیات بسیاری دارد. حتی افعال اینها خداوند به خودش نسبت می دهد. أانتم تزرعون ام نحن زارعون، شما فکر میکنید این کشاورز است که دارد زراعت می کند،  نه این خدا است که دارد زراعت می کند. ببینید حتی اثر کشاورز را که زراعت کنندگی است و خداوند به خودش نسبت می‌دهند. نحن زارعون. أَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ: شما خیال میکنید که ابر باران را می باراند، نه من خدا باران را می بارانم. ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ رَمى، تو نیستی که تیر  می اندازد خداوند است که تیر می اندازد. پس ببینید پیغمبر تیر می اندازد، می‌گوید خداست. ما زراعت می کنیم می گوید خدا زراعت می کند. ابر باران می فرستد می گوید خداوند باران می فرستد.جبرئیل تعلیم قرآن می کند می گوید خدا تعلیم قرآن می کند. عزرائیل جان را میگیرد می گوید خدا جان را می گیرد. شیطان گمراه میکند میگوید خدا گمراه می کند. همه اینها همان لا اله الا الله است.

یعنی عزرائیل یک آینه است، یعنی ممیت بودن خدا، این صفت ممیت بودن خدا در عزرائیل می تابد و و جان مرا میگیرد.  صفت تعلیم دهنده گی خداوند می تاباند در جبرئیل و از جبرئیل به پیامبر. صفت گمراه‌ کنندگی از خداوند می تابد به شیطان و از شیطان می تابد به می تابد به مردم و آنها را گمراهشان می کند. صفت زراعت کنندگی از خداوند می تابد به کشاورز و از کشاورز می تابد به زمین و کشاورزی می کند. همه اینها آینه هایی هستند این لا اله الا الله، این موثر فی وجود الله. این یک مرحله ش؛ این یک مرحله علمی است؛ ما با حرف‌ها و صحبت‌ها پیدا می بریم پی می‌بریم به این مطلب که یک موثر در عالم هست و هیچ  اثری غیر از او نیست.این کار فیلسوفان است فلاسفه از این راه وارد می‌شوند.

اما عارفان الهی از راه شهود وارد میشوند. یعنی آنها جانشان را قوت می دهند و تزکیه وجود می کنند و پرواز میکند و میرود و اصلا خدا را میبیند و می بیند که یک موثر در وجود است و او خداست. این جا است که می گوید الذی هو یطعمنی ویسقین وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ که کلام حضرت ابراهیم است  که به عنوان یک عارف بالله خدا را شهود می کند و می گوید اگر گرسنه شوم خداست که مرا اطعام می کند،  اگر تشنه شوم خداست که مرا سیراب می کند، اگر مریض می‌شوم و شفا پیدا می کنم خداست که مرا شفا میدهد، به همین جور مرا می میراند و مرا زنده می کند. همه این ها را عارف از خدا می بیند و از انسان های دیگر و یا موجودات دیگر نمی بیند. این این توحید ربوبیت مرحله شهودی است. حالا مرحله شهودی اش که واقعا مشکل است برای ما به دست  بیاید. حالا در مرتبه علمی اش حداقل برای ما معلوم باشد.

لا اله الا الله بحث توحید ربوبیت و توحید موثریت را بیان میکند لا موثر فی الوجود لا الله.

**************************************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی توحید شیخ صدوق

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظة الله

۰ نظر ۰۶ اسفند ۹۷